دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز
فدای پیرهن چاک ماه رویان باد
هزار جامه تقوی و خرقه پرهیز
خیال خال تو با خود به خاک خواهم برد
که تا ز خال تو خاکم شود عبیرآمیز
فرشته عشق نداند که چیست ای ساقی
بخواه جام و گلابی به خاک آدم ریز
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می ز دل ببرم هول روز رستاخیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز
بیا که هاتف میخانه دوش با من گفت
که در مقام رضا باش و از قضا مگریز؛
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز!
-۲۶۶-
روح!
دلم رمیده لولیوشیست شورانگیز دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز فدای پیرهن چاک ماه رویان باد هزار جام
واقعا غزل دوست داشتنی ای بود .
آدما نمیرن تراپی
نمیرن خودشون رو درمان کنن
میزنن بقیه رم روانی میکنن .
اگه دیدید یه روزی
امین آباد بستریم کردن ،
بخاطر آدمای روانی ای هست
که راه میدم تو زندگیم .
روح!
آدما نمیرن تراپی نمیرن خودشون رو درمان کنن میزنن بقیه رم روانی میکنن . اگه دیدید یه روزی امین آباد
اگه من دیوونم
آسیبش فقط به خودم میرسه.
ولی تویی که بدون گل و LSD ام
تو توهماتیکه نباید بگی :
" تراپی؟ نه ممنون میرم پیش دوستم"
هدایت شده از هتل آخرالزمان
ولی فقط دوست دارم ذکر کنم که خدایا اگه تو نمیگفتی من میتونستم راحت از این دنیا لذت ببرم و انقدر عذاب وجدان کارهای انجام نشده و فشار انجام کارهات رو دوشم نباشن. آزادانه زندگی میکردم. ولی خب چه میدونم