خاک، گوشتت را می خورد، و بینی ات کرم می گذارد، و چشم هایت می ترکد و به زیرِ تنت شُرّه می کند...

و چهره تمیزت، و زیبایی و لطفت به هیزم کثیف تبدیل می شود، و صورتت در زیرِ زمین خاک‌آلود می گردد، و در گَرد و خاک مدفون می شود ...

پس در آیینه عقلت به زیبایی صورتت نگاه کن، و در زشتی چهره ات درنگی کن، و از این پیشامد پند بگیر.!!!

این زاویرو تصور کردی؟ ترسناکه...............

امام علی (ع): در شگفتم از کسی که مردگان را می‌بیند و مرگ را از یاد می‌برد....!! «نهج‌البلاغه.حکمت۱۲۶»

امام حسین (ع): یاد کن مرگ خویش را، و خوابیدن خود را در قبرت و ایستادن خود را در برابر خدا، در حالی که اعضایت علیه تو شهادت می‌دهند... «ارشادالقلوب،ج۱»

خسته‌ای دلتنگی گرفتاری ناامیدی گناهکاری ... رجب هنوز تموم نشده ها......

چه داند آنکه ندارد خبر ز عالم عشق که با خیال تو بودن چه عالمی دارد . . .

.......

این قسمت کتاب، مثال های قشنگ و عجیبی زده بود.... . همه‌ی وقتم را صرف دنیا کرده‌ام! مثل ساختن کلبه‌ای برفی، زیر آفتاب یا بنا کردن چادری مجلل در مسیر توفان!!!

. رفقای اهل کتاب، ناشناس هی میپرسین اسم این کتاب رو... اسم کتاب «دوازده ثانیه». نویسنده جمال صادقی. کتاب راجب زلزله بم نوشته شده و چنتا از خاطرات زلزله زده ها، اونایی که زیر آوار موندن و شرح اتفاقات بعداز زلزله. بعضی ازین زلزله زده ها تجربه نزدیک به مرگ داشتن و داستانای شنیدنی.