eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
268 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
_اگر من خانم دکترم بهت میگم زدن واکسن به هیچ وجه کافی نیست چون همونطور که صدسال پیش این واکسنها وجود نداشت چون عامل بیماری زای اونها شناسایی نشده بود، همین الان هم در بدن این موجودات کلی پاتوژن وجود داره که هنوز شناخته نشدن و واکسنشون وجود نداره زیادی علم انسان رو جدی گرفتی انسان دائم در حال کشفه هیچ وقت به نقطه شناخت 100 درصد از هیچی نمیرسه چون این جهان بی کرانه واقعا واضحه که دو موجود از دو گونه مختلف میکرو ارگانیسم هاشون برا خودشون نرمال فلوره ولی برای دیگری ممکنه پاتوژن باشه بعدم مهمترین نکته همینه که تو داری با تحمیل سبک زندگیت اونو آزار میدی! _در عوض کلی محبت از من میگیره _محبتی که بهش نیازی نداره تو ناخودآگاه همش داری اونو با خودت مقایسه میکنی واقعا حیوانات به این حجم از محبت نیاز ندارن _اینطور نیست حیوانات محبت رو میفهمن مثلا سگ خیلی باوفاست کافیه بهش محبت کنی و تو رو بشناسه اونوقته که دیگه هر کاری از دستش برمیاد برات بکنه این یعنی محبت رو میفهمه _کی گفت حیوانات محبت رو نمیفهمن؟ گفتم به این حجم نیاز ندارن مگه کسی گفت به موجودات محبت نکن همه مخلوقات خدا ارزش محبت کردن دارن ولی چه نیازی هست تو اونو ببری تو فضای داخلی خونه ت؟ این دیگه نیاز توئه نه اون نیاز کاذبی هم هست که بجای تعامل با انسانها در ارتباط با حیوانات دچار افراط بشی! سگ همونطور که وفاداره وحشی هم هست و این خصلت و ذاتشه نه عیبش اینطوری خلق شده این تویی که باید بفهمی و فاصله ت رو حفظ کنی خدا به اون عقل نداده چون نیازی نداشته ولی به تو که داده چند وقت پیش تو یکی از کشورای اروپایی یه سگ خونگی گردن یه بچه ی دوساله ی خانواده رو شکست و بچه رو کشت* خب اون که مقصر نیست اون به غریزه ش عمل میکنه مقصر اون انسان بی فکریه که نمیفهمه داره چکار میکنه! اما درباره اینکه گفتی حیوانات همشینای خوبی ان چون هیچ کار بدی نمیکنن خب پس این دیوار این مبل این میز و صندلی هم همه همنشینهای خوبی هستن چون هیچ کدوم این کارها رو نمیکنن دروغ نگفتن و دل نشکستن وقتی حسنه که کسی بتونه این کار رو بکنه و نکنه حیوانات اصلا نمیتونن حرف بزنن چه راست و چه دروغ! چی رو فضیلت حساب میکنی؟ توی سیستم فکری ما انسان شانیت بالایی داره چون ادراک پذیره و میتونه یاد بگیره و رشد کنه حالا اگر این موجود بجای اتصال و همنشینی با کسایی که میتونن رشدش بدن با کسانی مجالست کنه که چیزی برای ارائه بهش ندارن خب به ضرر خودشه مثل کسی که بزرگ شده دیگه وقتشه روابط اجتماعی خودش رو با دیگران شکل بده ولی هنوز سرگرم عروسکاشه عروسک موجود بدی نیست حیوانات مقصر چیزی نیستن اما برای همنشینی با انسان به طور صرف مناسب نیستن چون چیزی برای ارائه ندارن سگ بودن بد نیست برای سگ ولی سگ بودن برای انسان بده! تمام موجودات که هیچ تمام ذرات عالم همه تجلی قدرت خدا هستن و حیاتشون محترم و هیچ کس حق نداره اونا رو از حق حیات محروم کنه یا آزار بده اما دیدن حیوانات و دار و درخت تا یه جایی میتونه تو رو یاد خدا بندازه و پندت بده جز اون به چیزای دیگه هم نیاز داری اگر حبس بشی دیگه رشدی نمیکنی حضرت سلیمان هم با حیوانات حرف میزد ولی حبس نمیشد در این ارتباط بشر امروز قانع شده صرفا به همین ارتباط! و قید سایر روابط متعالی رو زده خب این خیلی بده! چشم تنگ کردم و به کتایون در حال فرار خیره شدم: _ضمنا میدونستی اگر این معرکه گیری ها واسه اینه که من یادم بره این یه ماه چی بود و چی شد و کاری به کارت نداشته باشم کور خوندی؟ فوری از جاش بلند شد و مشغول جمع کردن بشقابها شد: _چه ربطی داره ژانت هم شاید برای شرکت نکردن توی بحثمون بی موقع برای مسواک زدن روانه سرویس شد شیر آب رو باز کرد و مشغول شستن ظرفها شد منتظر تماشاش کردم تا این بهانه ش هم تمام بشه و ببینم بهانه بعدی چیه تا جایی که میتونست شستن همون چند بشقاب رو طولانی کرد اما بالاخره ناچار شد برگرده و روی صندلی مقابلم بشینه سعی کرد بجای دفاع حمله کنه: _چیه چرا اونجوری نگام میکنی! خب سختمه... صریح و کوتاه گفتم: _تا امروز هرچی من و مامانت رو چزوندی مفت چنگت! ولی الان اگر میخوای جون سالم بدر ببری مثل بچه آدم بدون یک کلمه توضیح و آه و ناله یه عکس میفرستی برای من که با شماره ت بفرستم برای مامانت که ببیندت و هر وقت خواست بهت پیام بده بهش میگم بهت زنگ نزنه تو هم نخواستی فعلا پیامهاش رو جواب نده ولی اون حق داره حرفهاش رو بزنه گوشیش رو روی میز به سمتش هول دادم: زود باش... لبخند خسته ای از سر ناچاری زد: خیلی زورگویی! _تو دیگه حرف از زورگویی و قلدری نزن که دیکتاتوری هستی واسه خودت! بجمب... عکسی برای من فرستاد و بعد به من که مشغول فرستادن عکس و شماره و توضیحات برای مادرش بودم خیره شد همونطور مشغول کار پرسیدم: چیه آدم ندیدی؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🕊 حدیث قدسی :هر که راعاشق شوم خواهم کشت و هرکه را بکشم خود خون بهای اوهستم خوش به سعادتت ای شهید که خدا این گونه عاشقت شدوتورا برگزید 🌷🕊 هدیه به روح شهدا و شهدای مدافع حرم آل الله صلوات💐 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷
میگفت دوست دارم سه تا بچه داشته باشم و اسم دومیشو بذارم عباس بعد میگفت ابوالفضل بذاریم یا عباس؟ یخورده مکث میکرد دوباره میگفت نه عباس... بعد یه بغضی ته گلوش مینشست به حضرت عباس علاقه ویژه ای داشت. 🌷
|_‍ _| ‍نَفَس‌هٰایم رٰا از مَن بِگیر اما ‍امید ‍دیدارت را نه‍ |_دلم‌آسمون میخواد _|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شب جمعه شهدا را یاد ڪنید آنها شما را نزد سیدالشهدا علیه السلام یاد می‌ڪنند 🌸🍃اللهم صل علے محمد و آل محمد و عجل فرجهم🍃🌸
۞﴾﷽﴿۞ ☀️اَلَّلهُمـ ّعجِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج☀️ من مَلَک بودم و فروس نه آمد یادم که من از روز ازل اهل حسـین آبادم سوم شعبان میلاد سفینةُ النجاة بر همه ی آزادگان جهان خجسـته باد.
*دستور عجیب سرتیپ عراقی برای یک شهید* *راوی: حسن یوسفی* 🔸«یک بار یکی از بچه‌ها آمد و به ما گفت که ان شاءالله ما تا ۴۵ روز دیگر می‌رویم ایران. در حالیکه آن موقع هنوز هیچ خبری از اعلام آزادی اسرای ایرانی نشده بود. بچه‌ها سر به سرش گذاشتند و شوخی کردند. این برادر رزمنده یک آدم مؤمنی بود که ما قبولش داشتیم. به او گفتیم حالا گیریم آزاد هم شدیم. اگر برویم ایران، تو می‌خواهی رسیدی خانه‌ات، چه کار بکنی؟ گفت:«من با شما نمی‌آیم. چون قبل از آزادی می‌میرم. شما در این اردوگاه برای من چهل روز عزاداری می‌کنید. جنازه‌ام را دور اردوگاه تشییع می‌کنید.» بچه‌ها در جوابش گفتند: «همه حرف‌هایت را که باور کنیم، این یکی را که چهل روز برایت عزاداری برپا باشد را باور نمی‌کنیم. تشییع جنازه را که نمی‌گذارند انجام دهیم. ضمناً این بعثی‌ها برای آقا امام حسین(ع) که در کشور خودشان دفن است نمی‌گذارند عزاداری کنیم، چطور می‌خواهند بگذارند برای تو عزاداری کنیم؟» 🌹سه چهار روز بعد ایشان از دنیا رفت...در همان روزی که دوستمان از دنیا رفت، یک سرتیپ عراقی مسئول کل اردوگاه‌ها که معمولاً ۶ ماه یکبار توی اردوگاه‌ها سرکشی می‌کرد و بسیار هم مغرور بود، آمد. یک سربازی به او گزارش کرد که امروز یک نفر مرده. نمی‌دانم چطور شد که آن ژنرال عراقی گفت: برویم ببینیمش. همه تعجب کردند چون چنین مقامی هیچ وقت برای دیدن جنازه‌ی اسیر اقدام نمی‌کرد. ملحفه را خودش از روی پیکر شهید کنار زد. ما خودمان هم منظره‌ای که دیدیم را باور نکردیم. چهره شهید خیلی حالت عجیبی پیدا کرده بود. انگار آنجا را با چیزی روشن کرده بودند. چهره سفید و نورانی و براق. هر کسی که آنجا چهره شهید را دید اصلاً انگار از این رو به آن رو شد. تا مدتی حالت چهره‌اش را فراموش نمی‌کردیم. 🌹همان موقع که همگی چهره دوست شهیدمان را دیدیم، آن سرتیپ عراقی یک سیلی محکم زد توی گوش سربازش که کنار ایستاده بود و گفت:«لا بالموت...هذا شهید... والله الاعظم هذا شهید...» دیگر باورش شده بود که این شهید است و از آنجا آن بعثی هم زیر و رو شده بود. گفت: « برای این شهید باید چهل و پنج روز عزاداری کنید و دستور می‌دهم بدنش را دور تا دور اردوگاه سه بار تشییع کنید.» او که این‌ها را می‌گفت بچه ها گریه می‌کردند. اتفاق عجیبی بود. بعد یکی از ایرانی‌ها رفت و گفت ما چهل و پنج روز نمی‌توانیم عزاداری کنیم. افسر بعثی گفت: چرا؟ جواب دادند: چون ما چهل روز دیگر می‌رویم. گفت: شما از کجا این حرف را می‌زنید؟ جواب داد: خود این شهید قبل از شهادتش گفته. افسر بعثی گفت: «اگر او گفته پس درست است.» 🔶سر چهل روز دیدیم درها باز شد و صلیب سرخی ها آمدند داخل و گفتند که دیگر باید به ایران بازگردید. 📖 کتاب سیری در زمان - جلد سوم - صفحه ۵۴۵ الی ۵۴۶ 🖊تحقیق وپژوهش:استاد مهدی امینی ✅ کانال رسمی اندیشکده راهبردی فتح
‏عکس از وصیت شهدا:حامی ولایت بمان