به روایت از پدر #شهید:
با #خدا #معامله کردم و #فرزندم را #فدای
#حضرت زینب(س)🌷 ، #حضرت رقیه(س)🌷 ، #اسلام و #رهبر نمودم.😭
🍃🌷🍃
چرا که #محمد لایق #شهادت بود و از #خدا #سلامتی #رهبر عزیز انقلاب و همه #پاسداران و #خدمتگذاران نظام را خواهانم.
🍃🌷🍃
#محمد وقتی به #ماموریت می رفت ، کسی مطلع نمی شد که به کجا می رود و اخیراً هم از #کربلا به #سوریه رفت و من نمی دانستم که در #ماموریت #سوریه بوده.
🍃🌷🍃
#مداحی برای #اهل بیت #عصمت و #طهارت🌷 را یکی از #خصوصیات #پسرم بود😭 #محمد #نوکر #اهل بیت علیه السلام🌷 بود و به آنچه #می خواند #توجه قلبی داشت.😭
🍃🌷🍃
سرانجام#شهید محمد صاحبکرم اردکانی هم درتاریخ ۱۳۹۳/۱۲/۱۲# در #حلب #سوریه به آرزویش که همانا #شهادت در راه #خدا🤍 بود رسید.
🍃🌷🍃
#مزار#شهید :
گلزار #شهدای شهر سپیدان، شیراز.
🍃🌷🍃
شادی ارواح طیبه ی شهدا،امام شهدا،شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس،شهدای مدافع حرم، شهدای مدافع امنیت، شهدای مدافع سلامت،شهدای هسته ای
و علی الخصوص شهید سرفراز
💠 شهید محمد صاحبکرم اردکانی💠
🌷 صلوات 🌷
✨ التماس دعای فرج وشهادت✨
یاعلی مدد
مَن وَثِقَ باللّهِ غَنیَ
کسی که به #خدا اعتماد کند؛
احساس بی نیازی میکند...🤍
_حجتِ کردگار #علیعلیهالسلام🌷
#غررالحکم،حدیث۱۰۱۰۹
°•علی(علیهالسلام)🌷؛
با اینکه #خلیفه مُسلمین بود،
اما از کسی به خاطر خود انتقام نمیگرفت...!🍃
#برآستانغدیر،ص۱۵۰
فرازی ازوصیت نامه بسیجی شهید عمران منجم
ولادت : بیست و پنجم فروردین ۱۳۳۸ در تبریز
شهادت : سیزدهم آبان ۱۳۶۳ در پنجوین عراق
قسمت چهارم
هرگز از روحانيت و ولايت فقيه دور نيفتيد كه آن وقت از اسلام جدا افتاده ايد. هميشه وحدت كلمه داشته باشيد و به ريسمان الهي چنگ بزنيد: «و اعتصموا بحبل الله جميعا و لا تفرقوا» و مطمئن باشيد كه اين ريسمان الهي و حبل الله همان ولايت آل محمد (ص) است و ولايت فقيه كه مي گوييم همان استمرار حركت انبياست. من در اينجا وصيتي خطاب به كساني دارم كه تا حال در اين مورد سستي مي كردند و با ولايت فقيه مخالفت. مي خواهم كمي به خود بياييد و اين قدر خود را به ذلالت نيفكنيد بنشينيد و كمي فكر كنيد. ببينيد تا كي مي خواهيد به زندگي ذلت بار و بي معني و مفهوم خود ادامه دهيد و فردا در پيشگاه عدل الهي چه جوابي خواهيد داد.
من در اينجا عاجزانه از شما مي خواهم كه بياييد و دست در دست اين امت حزب الله بدهيد! بياييد مساجد را پر كنيد و دوشادوش اين امت حزب اللهي نمازهايتان را به موقع در مساجد با جماعت بخوانيد كه اين خود باعث وحدت و يكپارچگي خواهد بود. در نماز جمعه و دعاهاي كميل شركت كنيد. من در اينجا از امت حزب اللهي نيز خواهانم تا جايي كه امكان دارد با اين گونه افراد رفتار ملايمي داشته باشيد و آنها را با اخلاق خود به وحدت دعوت كنيد و آشكارا بگويم كه يك الگو براي جامعه ی اسلامي باشيد. شهدا را با صلواتی یاد کنیم
8.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🌷🌸شهادت مامور مرزبانی فراجا در حین ماموریت
🔹استواریکم قدمی در حین پایش نوار مرزی به شهادت رسید
🔹به گزارش پایگاه خبری شهدای فراجا، ماموران مرزبانی کردستان همزمان با عید سعید فطر و حساسیت روزهای پیش رو و احتمال حضور گروهکهای معاند به قصد ضربه زدن به پایگاه مرزبانی و یا ورود به داخل کشور برای ایجاد آشوب و درگیری های احتمالی،
اقدام به گشت زنی در نقاط صفر مرزی می نمایند.
🔹متاسفانه در یک سانحه،
استواریکم سجاد قدمی به درجه رفیع شهادت نائل میگردد.
🔹بر اساس این گزارش شهید قدمی اهل و ساکن شهر قروه می باشد و مراسم تشییع وی روز دوشنبه ساعت ۱۰ صبح در شهر قروه برگزار میگردد.
🌸🌷🌸شهیدبزرگوار شهادتت مبارک.
🌹اللهمّ صلّ علی محمدِِ و آل محمد و عجّل فرجهم.
#اللهم_ارزقنا_شهادت
یک بغل گل
🌸🍃
پشت چراغ قرمز خیابان شریعتی ایستاده بودیم و منوچهر هم صحبت می کرد. کنار خیابان یک پیرمردی که سرتاپا سفید یکدست پوشیده بود در گالری بزرگی گل های رزی به رنگ های مختلف می فروخت ولی سفیدی پیرمرد نظر من را جلب کرده بود و من احساس می کردم این مرد از آسمان آمده است. اصلا حواسم به منوچهر نبود که یک لحظه حجم سنگین و خیسی روی پاهایم حس کردم. یک آن به خودم آمدم دیدم منوچهر رد نگاهم را گرفته و فکر کرده من به گل ها خیره شدم، پیاده شده تا گل ها را برایم بخرد.
منوچهر همین طور همه گل ها را با دستش بر می داشت و روی پاهای من می ریخت . دو بار چراغ سبز و قرمز شد ولی همه در خیابان به ما نگاه می کردند و سوت و کف می زدند. حتی یک نفر خانم که از نظر تیپ ظاهری با ما متفاوت بود، برگشت و به همسرش گفت: می بینی ، بعد بگویید بچه حزب اللهی ها محبت بلد نیستند و به همسران شان ابراز محبت نمی کنند.
آن روز منوچهر همه گل های پیرمرد را خرید و روی پاهای من ریخت و من نمی دانستم چه بگویم و چه کلمه ای لایق این محبت است. غیر از اینکه بگویم بی نهایت دوستت دارم.
به روایت همسر شهید منوچهر مدق
💠 خاله شادونه(ملیکا زارعی) در نماز عید فطر
🔸 هنوز هم بین سلبریتی ها با شرف و معتقد پیدا میشه....
🔹 البته الان ایشون باید منتظر حمله ی عظیمی از طرف برعنداز ها باشه چون فقط ادعای روشن فکری و ازادی بیان دارن،الانه که بهشون برخورده....
🔹 افرین به این همه شجاعتت خاله شادونه
ـ ـ ـ ـ ــــــــــ✾ــــــــــ ـ ـ ـ ـ
✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این بار از صف اول چیدند ...💔
به قربان مردی که یارِ ولی بود
همان که شهید صفاولی بود
سردار دلها
سردار جانها
من خجالت می کشم از تو ...
سعی کنید دوستی شما برادران مخلص و با خدا با برادران دیگرتان آنقدر زیاد نباشد که از خدا دور باشید و وسوسههای شیطانی شما را فریب دهد.
برادر حقیر و کوچک شما
مجتبی کاکل قمی
گروهان یک - دسته یک - رسته پیک
۲۰ اسفند ۱۳۶۵
امروز داشتم خاطرات گذشته را مرور می کردم که نگاهم به تصاویرش گره خورد. بغضی سخت گلویم را خراشید و اشک ...
وای خدای من ...
مجتبی کاکل قمی، نوجوان پاک سیرت، مداح اهلبیت (ع)، رزمندۀ گردان حمزه، که چند ماهی می شد به جبهه آمده بود، فقط ۱۴ سال و ۹ ماهش بود!
.
شلمچه، عملیات کربلای ۸
نماز صبح جمعه، بیست و یکمین روز فروردین ۱۳۶۶ را که خواندیم، آمادۀ رفتن شدیم.
کسی تا صبح نخوابیده بود. نجوای زیارت عاشورا که از حفظ خوانده میشد و گفتوگوهای دوستانهای که شاید آخرین دیدارها بود، تنها صدایی بود که تا صبح به گوش میرسید.
هوا هنوز تاریک بود که گفتند سوار نفربر شویم.
یکی از بچههای گردان حمزه را که دیدم، چشمانش بدجوری نگران بود و قیافهاش درهم و گرفته. علت را که پرسیدم، گفت:
- هفت هشت تا از بچههای گردان حمزه سوار وانت شده بودند که بروند جلو، ناگهان یک خمپاره اومد وسطشون و همهشون رو تیکه و پاره کرد.
خیلی دلم برایشان سوخت که نرسیده به خط شهید شده بودند.
وقتی گفت:
- مجتبی کاکل قمی" هم جزو اونا بود ...
رنگم پرید.
مجتبی کاکل قمی نوجوان خوشسیمای کم سن و سال پرحرف و شلوغی بود.
خودش میگفت که مداحی هم میکند.
مدام یا حرف میزد و مخ تیلیت میکرد، یا زیر لب ذکر و نوحه میخواند.
چهرۀ سبزهاش به شهید سعید طوقانی میخورد.
جذاب بود و نورانی.
تصور اینکه چه بر آن چهره و جثۀ کوچک آمده، مو بر تنم راست کرد.
دلم خیلی سوخت؛ نه برای او، برای خودم که از همه عقب مانده بودم.
شهید "مجتبی کاکل قمی" متولد: ۱ خرداد ۱۳۵۱ شهادت: ۱۹ فروردین ۱۳۶۶ عملیات کربلای ۸ در شلمچه.
مزار: بهشت زهرا (س) قطعۀ ۲۹ ردیف ۸۸ شمارۀ ۴
حمید داودآبادی