eitaa logo
شهید محمد رضا تورجی زاده
267 دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
10.1هزار ویدیو
158 فایل
🌟🌹ستارگان آسمان🌹🌟 ♡″یا زهرا″♡ ✿محمد رضا تورجي زاده✿ ✯🔹فرزند: حسن ✷🌺ولادت:۲۳ تیر ماه ۱۳۴۳ °❥🌹شهادت: ۵ اردیبهشت ۱۳۶۶ محل شهادت: بانه _ منطقه عملیاتی کربلای۱۰ 💫🌹مزار: گلستان شهدای اصفهان
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷اگر نماز قضا بشه میشه جبران کرد 🌷اگر روزه قضا بشه میشه جبران کرد 🌷اگر ... 🌴ولی اگر ولایت قضا بشه ، نمیشه جبران کرد 🌴یکبار در سقیفه قضا شد ، حضرت زهرا (س) را شهید کردند ، 🌴یکبار در صفین قضا شد ، حضرت علی (ع) را شهید کردند . 🌴یکبار در کوفه قضا شد ، تابوت امام حسن (ع) تیرباران شد. 🌴یکبار در کربلا قضا شد ، بر پیکر امام حسین (ع) اسب تازاندند. 🌴🚩 مواظب باشیم ولایتمان قضا نشود.
♨️آخه نمیشه که به نامحرم نگاه نکرد! ♨️ اونم با این وضعیت بعضی خانوما‼️ بله میشه ،سخته، اما شدنیه🌸 1⃣اول رو فکرت کارکن و اون رو از گناه دور کن، نذار پرواز کنه به هر سمتی! 2⃣گناه کوچیک برات بی اهمیت نباشه 3⃣هرشب اعمال روزت رو محاسبه کن 4⃣از خونه که خارج میشی با یه شهید عهد کن کمکت کنه تا بتونی چشمانت رو کنترل کنی 5⃣وقتی به نامحرم نگاه میکنی، خیره نشو، اینور اونورم یه نگاهی بکن😉 6⃣مداومت به قرائت سوره نور👇👇 💠آیت الله ناصری فرمودن : 🌿در نجف اشرف که بودیم، کسی از استاد ما پرسید: 🍂چشم او هرزه است و نمی‌تواند آن را کنترل کند، چه کند؟ 🌿ایشان فرمودند :سوره نور را بخوان، اگر خواندن سوره نور ادامه داشته باشد خیلی چشم را کنترل می کنید و موفق می شوید.✨
🔰آستان ملکوتی امام هشتم، او را شیفته خود کرده بود و به همین علت، برای انجام هر کاری، توسل به آقا پیدا می کرد و می گفت: 🔰باید بروم و از مولایم اجازه بگیرم....از پذیرفتن فرماندهی لشگر نوهد، خودداری ورزید و اعلام کرد: تا اجازه نگیرم، چیزی نمی گویم.... 🔰زمانیکه به مشهد مشرف می شدیم، حاجی حال و هوای عجیبی داشت. ساعتهای طولانی را در حرم به مناجات و عبادت می گذراند و مثل اینکه، آلام درونی خویش را با توجهات خاصه ثامن الائمه التیام می بخشید.... 🔰در آخرين سفری که با هم بوديم شبي، در عالم رؤیا دیدم شهید مطهری، پرونده ای را به محضر امام راحل آورند و با اشاره به حسن، چنین گفتند: این پرونده متعلق به ایشان است..... 🔰امام نگاهی به پرونده انداخته و با تبسم پاسخ دادند: پرونده این بنده خدا در دنیا بسته شده و ادامه کارهای ایشان برای آن دنیا می ماند.... 🔰ماجرای خوابم را برای حاج حسن، تعریف کردم. او که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید، گفت: 🔰جواب من، همین است و شاید، با قبول این مسئولیت به آرزوی خود برسم، انشاء الله.... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷🌷 ❣❣❣❣
😍 ازاينڪه‌مدٺ‌آشنايۍماڪم‌بود وبيشتر‌آن‌رامن‌درمنطقه‌بودم ولۍازاين‌خوشحال‌هستم‌ڪه من‌هم‌ادعاۍتڪليف‌ و راڪه‌بود بايدانجام‌مۍدادم . اگردراين‌زمان‌هرڪس‌درزندگيش ازروۍمال‌دنياوزندگى شيرینۍبدون‌دردسرولذتهاۍ دنيوۍپل‌پيروزۍزد وخودرادرجهاداصغررساند خواهدشد. ازشمامۍخواهم‌ڪه‌بعدازمن همچون‌زينب‌محڪم واستوارباشيد •••
هر دل زخمی دخیل پنجره فولاد توست چون کبوتر در میان لانه درمان می‌شود السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ الشَّهِیدُ
دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودیم. دفعه آخر که برای رفتیم حرم، وقتی برمی‌گشتیم، گفت دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز❗️ گفتم:چرا⁉️ گفت:《چون همیشه خداحافظی می‌گفتم یا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) من را ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) نوکری کنم. ولی این‌بار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها).》 من هم خندیدیم و گفتم: "خب چه فرقی کرد" گفت:《اینها دریای کرم هستند چیزی را که ببخشند دیگر پس نمی‌گیرند.》 راوی:
16-kargar-azan(www.rasekhoon.net).mp3
5.12M
اذان با صدای حاج محسن حاج حسنی کارگر
تولد زمینی شهید علی خورجینی نام پدر :احمد تاریخ تولد:1344/7/29 تاریخ شهادت:1362/12/5 محل شهادت:چیلات گلزار:شهدای معتمدی شهید درکنار شهید اسحاق صبوری و شهید محمود ملتی که در حال گرفتن وضو برای نماز بوده است توسط اصابت ترکش خمپاره به درجه شهادت رسیده اند. همرزم شهید : بنده با شهید صبوری و شهید خورجینی اکثر جاها با هم بودیم و در یک مکان عملیاتی رودخانه ای بود که در آن جا همه جمع شدیم جهت شستن دست و صورت . شهید بزرگوار هم به کنار تپه ای رفتند بعد از این که صورت شان را خشک کردند موقع ظهر شد و شهید آماده وضو گرفتن شد در حین وضو گرفتن صدای خمپاره شنیده شد و در جمع ما این خمپاره فرود آمد منفجر شد و ترکش های این خمپاره به بدن این شهید خورد و قسمت هایی از بدن شهید را با خود برد در واقع با خون خودشان وضو ساختند .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا