eitaa logo
منتـ💚ـظران،ظهورنزدیکه🚩
9.3هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
5هزار ویدیو
37 فایل
بسم رب المهدی💚 السلام علیک یااباصالح المهدی💞 درخدمتـ👇🏻ــم ازسومین حرم اهل بیت علیه السلام(شاهچراغ) eitaa.com/khadam_mahdi_karbalaye ✍️سهیم شدن درثواب جهاد باحمایت ازکانال 6037997315875865 تبلیغات👇🏼 http://eitaa.com/joinchat/476184766C9d92be78b3
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Salam_Ey_Madar.mp3
11.79M
🏴قدم قدم تا فاطمیه ۵ سلام ای مادر کربلایی 🎙کربلایی حسین طاهری جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•▪︎• - چادرت‌را‌بتکان‌روزی‌ - مارا‌بفرست ایام فاطمیه جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
کانال عشاق الحسین_۲۰۲۲_۱۲_۰۶_۱۴_۳۸_۳۹_۳۵۳.mp3
8.07M
"صبح روز سه شنبه حاج مهدی جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
💖 🗓سه شنبه نسیم جمکرانت به دل‌ها می‌دهد حال وهوایی نشسته برلب شیعه همین ذکر کجایی یا اباصالح کجایی⁉️ 😍 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خــدا كه دفتر عمرم باز است هنوز نميدانم چند ورق مانده تا انتها.. اما برهر ورق كه بر من می گشایی زيبا خواهم نوشت.. به امیدت ای خدای خوبیها خدایا همین حالا یهویی شکرت🤲😍 📖تلاوت روزانه یک صفحه قرآن کریم به نیت سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان عج ✦‎‌‌‌❣࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐❣✦ https://eitaa.com/joinchat/652017923C84e6e8a78b
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * مرتضی از خواب می پرد راننده جیب نیشخندی میزند. _صحت خواب عمو. _سلامت باشی عمو چرا بیدارم نکردی؟😕 _خسته بودین خواستم بیدارت کنم. چیزی نیست الان میرسیم. کلیپ عراقی با دو سرنشین می پیچد از خم خاکریزی که باید آن سویش ترمز کند و فرمانده گردان پیاده شود تا در شب عملیات غرق شود. _به سلامت. دستی تکان بدهد👋 بوق زنان راهش را بگیرد به آخر میدان. مرتضی هم باید همین جور که از کنار سنگرهای کیسه شنی میگذرد به درون سنگر زیرزمینی خود به زد و یک راست برود سراغ نقشه منطقه آنجا را آب انداخته اند. اوضاع قاراشمیش است. یک نهر آب که اگر بتوان به سلامت عبور کرد. حوصله از نیست و باید رهایش کند گوش های دراز بکشد که نور این باشد و خواب ببیند. چرا تمام نمیشود خوابم؟بیمار را بیدار نمی کند؟بچه ها من اینجام.بیایید آن طرف عراقی‌ها آب ریخته اند توی صحرا. بچه های لشکر از عملیات کربلای ۴ تا حالا در آن جزیره لعنتی مانده‌اند!😳 کی مرده؟! کی زنده؟! چرا یکی مرا بیدار نمی کند.😓 و بعد با همه سنگینی تجهیزات تا چهار صبح کوهپیمایی کردیم. بالای کوه خط مرزی ایران و عراق رسیده بودیم. سردی می آید در شیار کوه حرف ها آب شده به راه افتاده اند. بیایید والفجر۲ همین دوروبر هاست. همین جا که آب سرد توی دست ها نمی گنجد. همینقدر که بی خوابی لعنتی بپرد از کله های مان کافیست. وضو بگیرید بچه ها بیایید. چشمها را روی هم گذاشتیم و بعد بساط صبحانه پهن بود. بعضی ها جیره های شان را می گذاشتند وسط.«باهم بخوریم شما جیره تان را بزارید برای بعد» تا ظهر در چرت و بیداری گذراندیم بعد از نماز و ناهار منتظر عصر بودیم که به راه بزنیم و تا آن موقع مجبور بودیم بعضی از بومی های دهات های نزدیک را که در رفت و آمد بودند محض احتیاط پیش خود نگه داریم تا عملیات لو نرود. ولی محمدی ملافه آورده بود و می گفت اگر بچه ها زخمی شدند باند و پانسمان کم آوردیم بی‌چیز نمی مانیم. شهید طیبی وقت رفتن به پایین تپه پر کردن قمقمه اش به زور قمقمه بچه ها را می گرفت تا آب کند. هوا تاریک شد. ده ها و رکوع ها تمام شد. حالا دیگر بیسیم های دسته ها و گروهانها روشن شد. ساعت های نه بود که راه افتادیم. محل عبور بعضیها از بالای پایگاه های کوچک دشمن بود. ولی انگار این ها قدرت خدا کور شده بودند. ساعت ۳ نیمه شب به نزدیکی هدف ها فرماندهی گردان در بیسیم دستور عملیات را به گروهان دو داد. دقایقی بعد بر لب‌ها شکر خدا به خاطر پیروزی می گذشت. الله اکبر بچه‌های ما( گروهان ۱ )بلند شد وقتی حرکت کردیم. چند تا از بچه های گروهان سه که راه را گم کرده بودند به همان بر خوردند. با راهنمایی شهید چوپان به اتفاق آنها به بالا رفتیم. چون گروهان ۳ باید در جای دیگر عمل می کرد آن بچه ها با صحبت شهید چوپان به پایین تپه آمدند. من هم با آنها رفتم.از شهید چوپان جلو افتادیم. او به بالا برگشت به حالا من با آن بچه‌ها به قسمت دیگر از منطقه عملیاتی رفته بودیم. دعای مکرر🤲 و بدون مکث تیربار به گوش می رسید و چند تا از بچه ها پرواز کردند. فرمانده گردان پشت بیسیم داد میزد که یک تیربار بیشتر نیست باید خاموش شود.همه بسیج شدند. آرپی جی زن ها از دو طرف پشت سر هم شلیک می کردند ولی فایده نداشت تا اینکه تیربارچی با چند تیر کلاش از پا در آمد. جلو رفتیم یکی از بچه‌ها نارنجک را انداخت داخل یک سنگر عراقی. بعد از عمل کردن من رفتم داخل آن. دهانم از تعجب باز ماند. سنگر پر از مهمات بود ولی فقط نارنجک عمل کرده بود!!! یک ضد هوایی چهار لول هم در آن بود که از آن استفاده کردیم و چندتا آیفا در جاده را از کار انداختیم. بعد به طرف فرماندهی گردان به راه افتادیم و با شهید جاویدی شروع کردیم به پاکسازی سنگرهای عراقی.. شهید جاویدی؟!! مگر من شهید شده ام؟!! آیا خوابم بیدارم پس چرا یکی مرا بیدار نمی کند پس اینها چیست که میبینم...؟! روی یکی از سنگر ها چهار تا عراقی بودند که صدای دخیل یا خمینی شان بالا رفت. ما جزء کردهای عراقی هستیم و زمانی که شما عملیات را شروع کردید به طرفتان تیراندازی نکردیم و منتظر بودیم خودمان را تسلیم کنیم. یک عراقی دیگر هم در سنگر دیگری تا آخرین لحظه مقاومت کرد و وقتی به اسارت درآمد از رفتار بچه ها تعجب کرد. انگار اصلا توقع زنده ماندن نداشت. . •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * آنجا پاکسازی شده بود بچه های مجروح خودمان هم روی دستمان بود یکیشون که خودش هم حال خوشی نداشت قمقمه آبی برداشت ببرد برای مجروح دیگری که تیر راست خورد توی قلبش. بالای تپه روبرویمان عراقی‌ها مستقیم مارا می کوبیدند. حدود ساعت ۵ بعد از ظهر با تیربار گرینوف بالاخره آنها را اسیر کردیم. چهل نفری بودند که کم کم هوا داشت تاریک میشد بچه‌های مجروح را از میان سنگ ها و نیمه درخت ها جمع کردیم و آوردیم داخل سنگر. سنگر بچه های مجروح سقف نداشته قسمتی از آن را با پلیت و بقیه را خودمان با پتو ها پوشانده بودیم که آفتاب نزند داخل. اما با وجودی که دشمن نزدیکی‌های ما بود و مرتب خمپاره ۶۰ میزد کمترین آسیبی به بچه های مجروح نرسید. ساعت های ۷ و نیم صبح چند تا از بچه ها برای آوردن آب و وسایل دیگر رفتند پایین تپه. قرار شد بچه ها دو ساعت بخوابند دو ساعت نگهبانی بدهند . همینطور تا عصر زیر آتش عراقی ها بودیم. بی خوابی و تشنگی دیوانه مان کرده بود. قمقمه ها را وارونه می گرفتیم به طرف دهان و تکان میدادیم که شاید قطره آبی...‌ گفتم تا آخر تا کی باید این لعنتی ها را مثل طوق هم گردن خود بکشیم؟! توی این اوضاع و احوال خدایا چه باید کرد با چهل تا اسیر و اینهمه تلفات... همینجور پیش برود اسیر ها از ما تعدادشان بیشتر میشود. اگر شورش کنند چه ؟!یعنی بکشیمشان؟! خدا را خوش میاد؟ مگر نه این که اسیر ما هستند !!ولی چاره چیست؟! چطور می توانیم نگهداری شان کنیم؟! آب خوردن برای خودمان هم نیست ولی ببین چطور نگاهمان می کنند!! عکس دخترش را بهم نشان داد گفت زینب بابا؟! عراقی ها هلهله کنان بر سرمان شوریدند. ولی با همان فشنگ های کلش آنها را عقب راندیم. اوضاع خیلی بد بود و چه ها یا شهید شده بودند یا مجروح. نیروها کم شده بود در همین حین بی سیم خبر داد که حضرت امام گفتند سوره فتح بخوانید. سوره فتح بر روی لبان بچه ها جاری شد .نشسته، درازکش ،مجروح یا همینطور در حال راه رفتن... ساعت های ۱۲ شب یکی از بچه‌های سپاه داراب به نام خادمی پیشنهاد دعای توسل داد. هنوز به توسل حضرت فاطمه زهرا سلام الله نرسیده بودیم که خمپاره یک متری خآدمی زمین آمد و صدای بلند و توسل جویانه او کناری هایش برای همیشه از پیش ما برد. کتاب دعا گوشه‌ای افتاد آنها را بلند کردیم و گذاشتیم گوش های داشتیم دیوانه می شدیم .کتاب دعا را برداشتیم تکه تکه شده بود و خون لخته بسته بود. کتاب دیگری پیدا کردیم و بقیه را تا آخر خواندیم و غروب فرا رسید. غروبی که حالا با این زخم ها و شهدا غمگین تر از همیشه می نمود. ولی بچه ها به هر حال مقاومت می کردند تا آنجا که یکی از فرماندهان عراقی به فرماندهان بالاتر بیسیم گزارش داده بود که روی تپه نیروهای مخصوصی از خمینی گذاشتند و گرفتن تپه غیر ممکن است ‌. با تقسیم نگهبان‌ها حراست از تپه را به عهده گرفتیم. خورشید بر چهره خاموش شهدای کنارمان می تابید و ما نباید می گریستیم. شهید چوپان و نمی توانست و میگفت همه رفتند و ما ماندیم و حالا بعد از این ها چطور..... •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * ساعت ۸ صبح بود.امیدها بعد از خدا به سمت جاده منتهی به ایران بود.خبری نبود.برگشتی در کار نمی دیدیم.هلاک شده بودیم.لندروری گل مالی شده از طرف پادگان حاج عمران به طرف تنگه دربند می رفت.شهید چوپان نگذاشت شلیک کنیم،ولی نزدیکتر که شد داد زد :« عراقی است بچه ها بزنیدش» بچه ها شروع کردند به تیراندازی. او که اسم بچه اش زینب بود خوابیده اما از جلوی چشمم پنهان نمی شود.همین جور بهم زل میزند و التماس می کند..گریه...زینب.عکس... چه می توانستم بکنم.؟!باید می کشتیم...قانون جنگ همین را می گفت ..نمی کشتیم ..کشته می شدیم.همه ی زحمت ها باد هوا می شد.همه آن خون ها پایمال میشد..یعنی خون آنها از ما رنگین تر بود؟!مگر ما لشکر حق نبودیم و آنها سپاه کفر؟!.. حالا دیگر عصر شده بود .آتش دشمن فرو نشست..بچه ها از کانال سینه کش تپه ..سالم بالا آمدن .با این همه آتش دشمن حتی یک نفرشان زخمی هم نشده بود .با این تفاسیر شب را به انتظار گذراندیم.نیروی سالمی روی تپه نبود .نیروهای سالم به ۵نفر نمی رسیدند.جنازه های شهدا چند روز آفتاب خورده بود .یکباره خبر رسید که نیروهای کمکی پست سرمان را پاکسازی کرده اند و رسیده اند به ما .سفیدی آمبولانس ها آرامش دهنده بود .یکی از بچه ها داد :«یکی هم اینجاست.برانکار بیاورید. بلندم کردند و گذاشتند روی برانکارد و راه افتادیم. ♥️♥️♥️♥️ او با قدم های سنگین خود راهرو بیمارستان را طی می کرد و انتظارات را می کشید. آنقدر بدنش جراحت برداشته بود که نمی توانست با قامت راست راه برود .از دور صدایش کردم .صورتش را به سمتم برگرداند.اشک در چشمانم حلقه زد .گیج شده بودم .سرم تیر می کشید .احساس کردم دیگر نمی توانم روی پایم بایستم. گفتم :چه به سرت آمده؟! با خودم حرف میزدم :آقا مرتضی تو که گفتی فقط دستم زخمی شده ... نمیدانم چطور توانستم جلوی خودم را بگیرم و فریاد نزنم .. •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * (آخر) از بیمارستان خارج شدیم وقتی به راه رفتن آقا مرتضی دقت میکردم فهمیدم که سختی به خودش می دهد که دردش را از من پنهان کند. سوار ماشین شدیم و به سمت خودش بودم هر لحظه که متوجه نگاه های من میشد با یک لبخند جواب میداد. رسیدیم بی‌وقفه به سمت روستای مان شتافتیم‌ . اولین روستایی که در راه ما بود خیرآباد نام داشت که در عزا دگاه آقای ستوده بود در یکی از پارکینگ های کنار جاده نزدیکی هما روستا آقای ستوده ترمز گرد و با نگاهی به صندلی پشت سرش که ما بودیم گفت: آقا مرتضی فکر کردی که اگه با این لباس بیمارستان بخوای به خونه بری چه میشه بنده خدا زمانی که تو را با آنچه را ببینند حتما سکته می کنن!خانم شما لباس همراهتون دارین!!؟ پیشرفت را کرده بودم سر لباس کت و شلوار دامادی را از سایت درآوردن و با آقای ستوده دادم کمک کرد که لباسش را عوض کند و بعد حرکت کردیم به سمت روستای خودمان. نزدیکی‌های روستا برای اینکه خیلی کس متوجه مجموعه نشود دستش را که دور گردنش خود باز کرد از کوچه های خاکی روستا رد شدیم .پدر مرتضی در را باز کرد.نگاهش که به ما افتاد لبخند تلخی زد. _پسرم باز مجروح شدی؟! _شما از کجا میدونید؟! _چند شب پیش خواب دیدم! آقای ستوده لبخند زد:« آقا مرتضی مجنون شده ام می خواست پرتقال پوست بگیره دستش را بریده..» داخل شدیم هیچکی حال و هوای خوش نداشت مادرش که واویلا... _مادر چرا توی طاقچه عکس برادر مرتضی هست ولی عکس خود مرتضی نیست ؟! _چکار کنیم مادر .هرچی اصرار می کنیم که یک عکس بده زیر بار نمیره. _نگران نباشید .انشالله عکسش را بالای درب منزل می زنید. با این حرف مادرش خیلی ناراحت شد و چهره درهم کشید. _خدا کنه اگر انسان می‌ره با شهادت در راه حق بره.شهادت حق مرتضی است. چند دقیقه بعد آقای ستوده خداحافظی کرد و رفت.از آن لحظه به بعد در خانه ما مدام پذیرایی از اقوام و دوستان بود .او مهمانداری می کرد و شبها از فرط درد خواب نداشت و همین جور شبها و روزهای دردناک در پی هم می گذشت. یک روز آقای ستوده و الوانی آمدند مرتضی را برای باز کردن گچ دست و معاینه به شیراز ببرند .در راه برگشت از شیراز حال آقا مرتضی به هم میخورد و به سختی به خانه می آیند.چند دقیقه ای پس از استراحت رو به من کرد . _مقداری آب گرم بیارید می‌خوام دستام رو بشورم. صدایش کردم .آمد کنار حوض.پیراهنش را در آورد با دیدن سینه و پشتش پلم لرزید .دنیا دور سرم چرخید ..آن همه زخم و جراحت .آن همه خون و چرک لخته..جیغ کشیدم : _اینا چیه آقا مرتضی؟! _نگران نباش ..اینا ترکشه از آن روز به بعد بر آفتاب می نشست با سوزن زیر پوستش میزد .سر سوزن به ترکش میخورد اهرمش می کرد بالا .بعدش آنجای پوست را که به شده بود میان دو انگشت می فشرد .تکه سربی با خون و چرک بیرون میزد ... ♥️شادی روح شهید مرتضی جاویدی صلوات •┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*
سلام وعرض ادب خدمت شما بزرگواران پایان داستان 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 امیدوارم که راضی بوده باشید ان شاءالله با داستان جدید در خدمتتان خواهیم بود 🌺🌸
دهباشی دعای فرج.mp3
4.99M
✍ آیت‌الله بهجت (ره) : دعای تعجیل فرج دوای دردهای ماست، در روایت است که: در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند، «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛ مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج دعا کنند». 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣ سلام بر مهدی زهرا همه با هم دعای فرج🌹 إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیْکَ الْمُشْتَکَى وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَیْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ یَا مُحَمَّدُ یَا عَلِیُّ یَا عَلِیُّ یَا مُحَمَّدُ اکْفِیَانِی فَإِنَّکُمَا کَافِیَانِ وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکُمَا نَاصِرَانِ یَا مَوْلانَا یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی أَدْرِکْنِی السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِین 🌹 دعای سلامتی آقا امام زمان✋ بسم الله الرحمن الرحیم 🌺اللهمّ کُنْ لِولِّیکَ الحُجّةِ ابنِ الحَسن،صَلواتُک عَلیهِ وَعَلی ابائِه،فِی هذِهِ السّاعَةِ وفِی کُلّ ساعَه،ولیّاًً وحافظاً،وقائداًوناصراً، ودلیلاًوعینا، حتّی تُسکِنه ارضَکَ طَوعاً، وَتُمَتِعَه فِیها طَویلا......🌺
توجه، توجه📣📣 📣📣📣طبق قرار هر هفته شب های جمعه چله نماز شب داریم📣📣📣📣 دوستانی که تمایل به همراهی دارند بسم الله بیایند آیدی برای نام نویسی📣📣📣📣 40 نفر بشیم ان شاء الله نمازشب می خوانیم ان شاء الله نمازشب✨ مواظب باش از دستت نره💢 ✍🏻پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): 📌هنگامی که قیامت بر پا شود، به صورت سایه ای در بالای سر نماز شب خوان قرار می گیرد و تاج روی سر او و لباسی برای بدنش می باشد. ✨نمازشب نوری است در پیش پای او، و پرده و حایلی است بین او و آتش، حجت و دلیلی است برای مؤمن در پیشگاه خداوند، مایه سنگینی اعمال او در میزان اعمال است جواز عبور نماز شب خوان از پل صراط است کلیدی برای باز کردن درب بهشت است. 📚 ارشاد القلوب💞 💚کوتاه ترین دعا برای بزرگترین آرزو🍃 درخدمتم 👇👇👇 خادم المهدی کربلایی✌️ https://eitaa.com/fzarra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این پست هر شب تکرار می شود ❤ یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (ع) و حضرت نرجس (س) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (عج) ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه* به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد. ♥️ شبت ختم به صبح ظهور همه ی دارو ندارم امام زمانم🤲😭
♨️تحت هیچ شرایطی نماز شب را ترک نکنید... 🔸اگر اهلِ، دل شب و نماز شب نباشید و با نماز شب بیگانه باشید، مطمئن باشید که صعود معنوی ندارید و شک در آن نکنید که به صعود معنوی نمی رسید. هر کس به هر کجا رسید از نماز شب بود، چون ارکان رشد، جهش و صعود در نماز شب است، پس تحت هیچ شرایطی نماز شب را ترک نکنید. 🔻اگر حال ندارید، بنشینید نماز شب بخوانید، این را هم حال ندارید و نمی توانید، دراز کش نماز بخوانید، باز هم برایتان مشکل است - چون نماز مستحبی است و به سوره نیاز نیست - حمد خالی را بخوانید و سوره را نخوانید، باز اگر رکوع و سجود برایتان مشکل است، با اشاره بخوانید، اما نماز شب را بخوانید که کم کم راه می افتید. ☑️نکته بعدی اینکه امام علی علیه السلام به فرزندشان امام حسین علیه السلام چند توصیه را نموده و فرمودند: «يَا بُنَيَّ أُوصِيكَ وَ بِالْعَمَلِ فِي اَلنَّشَاطِ وَ اَلْكَسَلِ» عمل را با انجام بده و اگر حال انجام آن را نداشتی آن را ترک نکن اما کمترش کن. 🔻 مثلاً اگر نماز شب را یک ساعت می‌خواندید و حالا حال ندارید، زمانش را کم کنید مثلاً یک ربع بخوانید اما قطعش نکنید؛ بدانید که ما خطبه‌گر عجیبی است که اگر عملی ترک شود، دوباره برگرداندن آن زمان می برد. 🖋آیت الله توکل جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣﷽❣ (ع)😊 ✨بــســْمــِﺍﻟﻠَّﻪِﺍﻟﺮَّﺣْﻤَﻦِﺍﻟﺮَّﺣِﻴﻢ✨ 💙ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺭﺳﻮﻝَ ﺍﻟﻠﻪ☀️ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺍﻣﯿﺮَﺍﻟﻤﺆﻣﻨﯿﻦ☀️ 💛ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏِ ﯾﺎ ﻓﺎﻃﻤﺔُ ﺍﻟﺰﻫﺮﺍﺀ☀️ ❤️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِﺍﻟﻤﺠﺘﺒﯽ☀️ 💜ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﯿﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﺳﯿﺪَ ﺍﻟﺸﻬﺪﺍﺀ☀️ 💙ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﺍﻟﺤﺴﯿﻦِ ﺯﯾﻦَ ﺍﻟﻌﺎﺑﺪﯾﻦ☀️ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺒﺎﻗﺮ☀️ 💛ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺟﻌﻔﺮَ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﺼﺎﺩﻕ☀️ ❤️ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﻮﺳﯽ ﺑﻦَ ﺟﻌﻔﺮٍ ﻥِ ﺍﻟﮑﺎﻇﻢ☀️ُ 💜ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﻮﺳَﯽ ﺍﻟﺮﺿَﺎ ﺍﻟﻤُﺮﺗﻀﯽ☀️ 💙ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻣﺤﻤﺪَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ☀️ 💚ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﻋﻠﯽَّ ﺑﻦَ ﻣﺤﻤﺪٍ ﻥِ ﺍﻟﻬﺎﺩﯼ☀️ 💛ﺍﻟﺴﻼ‌ﻡ ﻋﻠﯿﮏَ ﯾﺎ ﺣﺴﻦَ ﺑﻦَ ﻋﻠﯽٍ ﻥِ ﺍﻟﻌﺴﮑﺮﯼ☀️ ❤️الــســَّلــامــُ عــلــیــڪــَ یــا بــقــیــَّةَ الــلــهِ یــا ابــاصــالــحــَ الــمــهدیــ☀️ ✨یــاخــلــیــفــةَالــرَّحــمــنــُ و یــا شــریــڪــَ الــقــران ایــُّها الــاِمــامــَ الــاِنــســُ و الــجــّانــّ ســیــِّدی و مــَولــایــْ الــاَمــان الــاَمــانــ...ﻭ ﺭﺣﻤﺔ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺑﺮﮐﺎﺗﻪ✨ ✨الــلــهُـمــَّ ؏َـجــِّـلــْ لــِوَلــِیــِّڪــَـــ الــْفــَـــرَجــ✨ ✨اݪّلــهُمــَّ صــَݪِّ عــَݪے مــُحــَمــَّد وَ آݪِ مــُحــَمــَّد وَ عــَجــِّݪ فــَرَجــَهُمـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
# صفحه 3 روزانه، تلاوت یکصفحه قرآن کریم👇 تلاوت این صفحه تقدیم به محسن حججی✅ 🔷به نیت سلامتی مولایمان(ع) 🔶به نیت سلامتی رهبرمون 🔷به نیت ترک از گناه و 🔶به نیت شفای همه ی بیماران و رفع مشکلات 🔷 نیت رسیدن به یاران مهدی فاطمه عج 💚ان شاءالله دنیاوآخرت قرآن مونس ویاورتان باشد 📖تلاوت روزانه یک صفحه قرآن کریم به نیت سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان عج ✦‎‌‌‌❣࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐❣✦ https://eitaa.com/joinchat/652017923C84e6e8a78b
ترجمه ی صفحه سوم 6🌸براستی آنان که کفر ورزیدند برایشان یکسان است که بترسانیشان یا نترسانیشان،ایمان نمی آورند 7🌸خدا بر دل ها شنوایی شان مهر نهاده وبر چشمانشان پرده ای است وآنهاراعذابی بزرگ است 8🌸واز مردم کسانی می گویندمابه خداوروز واپسین ایمان آورده ایم ولی آنان مومن نيستند 9🌸خداومومنان را فریب دهند درحالی که جز خودشان را فریب نمی دهند، ولی نمی فهمند 10🌸دردلشان بیماری است پس خدا ایشان را بیماری افزودوآنان را به سزای اینکه دروغ می گفتند عذابی دردناک است 11🌸وچون به ایشان گفته شود درزمین فساد نکنید گویند جز این نیست که فقط ما اصلاح گرانیم 12🌸به هوش باش که همین ها تبهکارانند ولی نمی فهمند 13🌸وچون به آنها گفته شود شما نیز مانند(سایر) مردم ایمان بیاورید، گویند آیا ما چون کم خردان ایمان بیاوریم، بدان که آنان خود کم خردانند اما نمی دانند 14🌸وچون با مؤمنان روبرو شوند گویند ایمان آورده ایم. وچون با باران شیطان خود تنها شوند گویند ما بی تردید با شما هستیم جز این نیست که ما (آنها را) به مسخره گرفته ایم 15🌸خداست که آنهارابه مسخره می گیرد وفرصتشان می دهد تادر طغیان خودسرگردان بمانند 16🌸آنها کسانی هستند که گمراهی وضلالت را به بهای هدایت خریدند پس تجارتسان سودی نکرده وهدایت پذیر نبودند 📖تلاوت روزانه یک صفحه قرآن کریم به نیت سلامتی و فرج مولا صاحب الزمان عج ✦‎‌‌‌❣࿐჻ᭂ🎀჻ᭂ࿐❣✦ https://eitaa.com/joinchat/652017923C84e6e8a78b
🔴 🌸 ⁉️ آیا در گذشته هم داشته ایم؟! 🤔 🔰 ، وقتی حضرت علی(علیه السلام) آن رشادت‌ها و از خودگذشتی‌هایی را نشان داد، 🌸 : ✨ «لا سَیف إلّا ذوالفَقار وَ لا فَتی إلّا عَلی»،✨ 👈🏻 و کسانی که در آنجا بودند آن ندا را از آسمان شنیدند... 👤 به ابن مسعود گفت: پایداری علی در اُحُد مایه‌ی تعجب است!😳 👤 می‌گوید: اگر تو می‌کنی، به تحقیق، ملائک از آن تعجب کردند! 🔹مگر نمی‌دانی جبرئیل در آن روز در حالی که به آسمان می‌رفت، گفت: ✨«لا سَیف إلّا ذوالفَقار وَ لا فَتی إلّا عَلی»✨؟ 👤 گفت: 😳از کجافهمیدند ندای‌جبرئیل است؟⁉️ 👤 پاسخ داد: مردم، را شنیدند که از آسمان این مطلب را فریاد می‌زند، از پیامبر در موردش سؤال کردند، 🌷ایشان فرمودند: ✨ .✨ 📘در جلد ۴۲ بحار نیز حدیثی نقل شده که: 👇🏻 🔸 بعد از شهادت حضرت علی(علیه السلام) با صدایی که هر فرد بیدار، آن را می‌شنید چنین ندایی سر داد: 🌸✨ ! پایه های هدایت منهدم شد، ستارگان آسمان و نشانه های تقوا خاموش شد و ریسمان‌های محکم، پاره گشت! پسر عموی محمدمصطفی کشته شد، وصی و برگزیده کشته شد...✨ 📗 الخصال، ج۲، ص۶۰۰ و ۶۰۷ 📘 الإرشاد، ج۱، ص۸۷ و ۸۳ جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____
♥️ سلامی از دوستان دلتنگتان... سلامی از مشتاقانِ چشم براهتان... سلامی از منتظرانِ تنهایتان... سلامی از دردمندانِ فراقتان... سلامی از فرزندانِ گرفتارتان... سلامی از محبینِ بغض آلودتان... سلام بر شما که خوبترینید،عزیزترینید... سلام برشما که دوستمان دارید... جایت خالیست حاج قاسم ~💔~ 🍃🌸🍃____🦋🦋____🍃🌸🍃 ... 🌹اَللّٰهُــمَّ عَجِّــلْ لِّوَلِیِــکَ الْفَــرَجـــ بِحَــقِّ حَضرَتِ زِیْنَـبِ کُبْــریٰ سَــلٰامُ الله عَلَیْهٰـــا🤲🍃 🍁با ما همراه باشید در👇😇 ✨🌹محفل منتظران ظهور (1)✨🌹👇 @shahcharagh ____🍃🌸🍃____