ك گمنامی؛ اولین گام برای رسیدن است! #شهید_گمنام #خدا #شهدا ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

دلـت کـه گرفـت بـا رفیـقی درد و دل کـن کـه آسمـانـی بـاشد ایـن زمینـی‌ها در کـار خـود مـانـده‌انـد.. #حاج_قاسم ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

📸13 فروردین؛ سالروز شهادت سرداران شهید👇 🌷#محمدرضا_زاهدی 🌷#محمدهادی_حاج_رحیمی ••• و شهیدان👇 🌹حسین امان اللهی 🌹سید مهدی جلادتی 🌹محسن صداقت 🌹علی آقابابایی 🌹سید عباس صالحی روزبهانی یاد کنیم شهدا را با ذکر #صلوات ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

#پیشنهاد_دانلود حتما گوش بدید حاج آقا عالی ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

#‏وادی_السلام حتما گوش بدید حاج آقا عالی ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══

ضامن‌ غم‌های‌ قلب‌های خسته؟! #امام_رضا ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

🕊۱۳ فروردین سالروز شهادت شهید مدافع حرم حمید قاسم پور ( حمزه مدافعان حرم ) 🕊خانطومان در ابتدای سال ۹۵ تحویل لشگر استان فارس بود و سپس به لشگر ۲۵ مازندران تحویل داده شد ... به خانه ای که حمید در آن حضور داشت ، هجوم میزنن ... و طی نبرد جانانه حمید با درگیری نفر به نفر با داعشیان اورا شهید میکنند ... و به چشمش تیر میزنند ... 🌷به این دلیل ب او حمزه مدافعان حرم میگویند که سینه او را ب مانند حضرت حمزه ( ع ) میشکافند. #شهادت #سیزده_بدر ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

‏رفیق شهیدمو خواب دیدم😭 ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝

‍ #خاطرات_شهید_مصطفی_صدرزاده 🌹مصطفی خیلی بی ریا بود... ازمنطقه که میگفت یک بار نگفت من ... همش میگفت بچه ها. کمتر کسی میدونست فرمانده گردان شده. صحبت هایش همیشه با این حرف حضرت امیر بود: چه بسیارند عبرت ها و چه اندک عبرت گیرنده ها... 🌹دوستی رو چند روز قبل جایی دیدم که از همرزمان شهید بود .میگفت : مصطفی رو لحظه شهادت هم دیدم .میگفت : همیشه موقع عملیات بچه هارو جمع میکرد یک گوشه و میگفت که هیچوقت مغرور نشید به اینکه اینجا چه کاره اید... میگفت همه را در یک سطح میدونست وفرق نمیگذاشت. میگفتن که هر جا به معبری میرسیدند که خطرناک بود مصطفی خودش اول میرفت تا اگر اونجا تو تیررس دشمن بود سپر انسانی بقیه بشه و نگذارد بقیه صدمه ببینن. همون اقا میگفت: با دشمن فاصلمون کم بود رفیقمون رفت برگ درخت زیتون بیاره برای استتار که یهو با تیر زدنش. میگفت اون یک تیکه زیر آتش بود... مصطفی رفت زیر آتیش دشمن و اون شهید را بیرون کشید. 🕊🕊🕊🕊🕊 ╔══🌿•°🌹 °•🌿══╗ کـــــوچــــهٔ شـــــهــــــدا 🌻 @shahada_ir ╚══🌿•°🌹 °•🌿══╝