گرچه باآوردنِ نامشْ شود اشکم‌روان گریه‌کن‌‌هایش فقط یادِ بلای زینب‌اند کفترانِ کربلا با عشقِ زینب می‌پَرند کفترانِ کربلا هم، در هوای زینب‌اند.. #یا_جبل‌الصبـر..💔

من‌ آرزومه‌ یا‌حسین‌ اربعین‌ کربلا‌ برم ..💔

بگو از شهر خیالت به کجا باید سفر کرد ..‌. #اربعین💔

چون دوختیم چشم و زبان و دل از جهان ما را بس است از همه عالم نگاه تو . . . #حسین‌جآن♥️

اینجا کسی به غیر تو مارا محل نداد ما بنده‌ی توایم ، فراموشمان مکن .. #حسین_جان💔

#تلنگــــࢪ💥 رفیق...🖐🏾 ظہور نزدیڪ‌تر از اون ‌چیزیه ڪہ‌ذهن‌ وعقل ‌و‌ منطق‌ ما؛ درڪش‌ڪنه! ڪوچیڪ‌ترین‌ڪار ما... دقت‌ ڪن...❗️ ڪوچیڪ‌ترین ‌ڪار ما تو ظہور آقا اثر داره... #اللهـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجـــ

دختر اگر یتیم شود پیر میشود از زندگی بدون پدر سیر میشود #یارقیه‌بنت‌الحسین💔

نَحنُ الفُقرَاءَ الذينَ أغنَاهُم اللهِ بِحُب الحُسَين.. فقیرانی هستیم که خدا با حب حسین‌ ما را غنی کرد‌.. اَلمَا عِندَهُ حُسَین، آخِرَتَهُ لَوِین؟! کسی که حسین ندارد، سرنوشت او چیست ..؟! #محبوبی‌‌حسین‌❤️

✨﷽✨ 🌹شهید ابراهیم‌ هادی🌹 روزهای آخر (قسمت اول) آخر آذر ماه بود. با ابراهيم برگشتيم تهران. در عين خستگي خيلي خوشحال بود. میگفت: هيچ شهيد يا مجروحي در منطقه دشمن نبود، هر چه بود آورديم. بعد گفت: امشب چقدر چش مهاي منتظر را خوشحال كرديم، مادر هر كدام از اين شهدا سر قبر فرزندش برود، ثوابش براي ما هم هست. من بلافاصله از موقعيت استفاده كردم و گفتم: آقا ابرام پس چرا خودت دعا م يكني كه گمنام باشي!؟ منتظر اين سؤال نبود. لحظ هاي سكوت كرد و گفت: من مادرم رو آماده كردم، گفتم منتظر من نباشه، حتي گفتم دعا كنه كه گمنام شهيد بشم! ولي باز جوابي را كه م يخواستم نگفت. چند هفت هاي با ابراهيم در تهران مانديم. بعد از عمليات و مريضي ابراهيم، هر شب بچ هها پيش ابراهيم هستند. هر جا ابراهيم باشد آنجا پر از بچ ههاي هيئتي و رزمنده است. سلام بر ابراهیم ص ۱۹۴