شهید حمید مرادی🌹
یکم خرداد ۱۳۴۸، در روستای پیرکه از توابع شهرستان الشتر به دنیا آمد و به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت.
🌟در بخشی از وصیتنامه شهید حمید مرادی آمده است: بسمالله الرحمن الرحیم
شهادت هدیهای است گرانبها از جانب خداوند تبارکوتعالی برای بندگان خالص خود، که نصیب هرکسی نمیشود انسان باید در راهی سیر کند که سعادتش در آن خط باشد و به الله سوگند من سعادت خویش را نمییابم مگر در پیمودن خط خونین اباعبدالله الحسین (ع) که راه تمامی شهدای انقلاب اسلامی است
برادرانم تقوا را فراموش نکنید اگر باتقوا باشید در این برهه از زندگی پیروزید و قطعاً هم از روی اراده بر هوای نفس خود مسلطید. سعی کنید هر عملی که انجام میدهید فقط خالص برای خدا باشد. کار برای خدا ارزش بسیار دارد.
در خاتمه برایم از تمام اقوام دوستان حلالیت بطلبید🌹
شهید حمید مرادی ۳۱ مرداد ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان کمیل در ماووت عراق براثر اصابت گلوله به شهادت رسید...
یادشهداباذکرصلوات💐
اللهم صل علی محمد وال محمدوعجل فرجهم💐
حیرانم که
در این روزهاي سخت و پُر هياهو
چگونه روزگار بگذرانم؟!
ایمانم...
روزی ام...
گرفتاری هایم...
خانواده ام...
و...
مولایم !
به شما می سپارم تمام زندگی ام را ...
که خدا همه ی امور خلائق را
به دستانتان سپرد
"امام ، امینِ خدا در میان خَلق است"
چگونه دلگرم نباشم به کسی که خدا
او را امین خود قرار داده است؟!
#اللّٰھُمَعجلْلِّوَلیڪَالفࢪَج💚
🍂﷽🍂
#شهیدمحسنحججی🥀
✍️ بوسیدن دست پدر و مادر
▫️برای دیدن پدر و مادر میرفتم؛
بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست پدر و مادرم را ببوسم.
تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم.
دست پدر را هم بوسیدم...
چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم.
شب در عالم خواب رویایی دیدم...
آنچه در ذهنم ماند پیراهن مشکی نوکریام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: ان شاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم میآورند.
من هم گفتم ان شاءالله.
📚 دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه ۶ الی ۱۹ دی یادگار ۱۳۹۵
☀️💫
"امام زمان آمدنی نیست، آوَردَنیست"
حاج اسماعیل دولابی میفرماید :
ظاهــرا
میگوییم آقا می آید ولی در حقیقت ما به
خدمت حضرت میرویم.ما به پشت دیوار
دنیا رفتیم و گم شدیم، بایداز پشت دیوار
بیرون بیاییم تا ببینیم که حضرت از همان
ابتدا حاضر بودند. امام زمان گم و غائـب
نشده است. ما گم و غائب شده ایم.
مصباح الهُدی ص ۳۱۹
از حضرت فاطمه روایت شده که پیامبر
اکرم فرمودند:
امام همچون کعبه است
که (مردم)باید به سویش روند،نه آن که
(منتظر باشند تا) او به سوی آنها بیاید.
بحار الانوار، ج ۳۶، ص ۳۵۳
ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
هدایت شده از داستان های عبرت آموز
#شهید_حمید_باکری
#آسان_گرفتن
#خانواده
💠 خودم موها و ریش حمید را کوتاه می کردم و همیشه هم خراب می شد.
🔻 موهایش آن قدر چین و چروک داشت که چیزی معلوم نبود.
🔷 بعد از اصلاح جلوی آینه می ایستاد و دستی در موهایش می کشید و می گفت: تو بهترین آرایش گر دنیایی.
📚 نیمه پنهان ماه، ج سوم، حمید باکری به روایت همسر شهید، ص ۱۱
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
📖 امام صادق علیه السلام:
🔻 رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً احْسَنَ فیما بَینَهُ وَ بَینَ زَوْجَتِهِ؛
🍃 خداوند رحمت کند بنده ای را که به نیکی بین خود و زوجه اش رفتار می کند.(وسائل الشیعة،ج۱۴،ص۱۲۲)
🔹🍃
@Dastanhayeebratamooz
══🇮🇷🌹🇮🇷═════ 💫💫💫💫
۴۳۱
#ردیف_اول، #قبر_هشتم
🌷هویزه، شهدای غریبی دارد. خیلی از آنها، جوانانی هستند که کیلومترها دورتر از خانه و کاشانه خود در این سرزمین آرمیده اند. هویزه نبرد کربلائی را به خود دیده است. مظلومیت شهدای این سرزمین یکی از غم انگیزترین خاطرات دفاع مقدس است. عصر یک روز در ایام نوروز در حیاط مسجد هویزه که یادمان تعداد زیادی از شهدای گرانقدر است قدم میزدم. کاروانهای زیارتی، یکی پس از دیگری برای زیارت به آنجا میامدند و میرفتند. در میان همهمه زائران، سر و صدای یک نفر بیشتر از همه جلب توجه میکرد. به همان طرف حرکت کردم.
🌷دختر خانم نوجوانی بود که خودش را روی یکی از قبرها انداخته بود و با حالتی که هر بیننده ای را منقلب میکرد، داشت ضجه میزد و گریه میکرد و چیزهایی به شهید میگفت که کلماتش زیاد قابل فهم نبود. عده ای از خانمها دوره اش کرده بودند و سعی داشتند به او دلداری بدهند. فکر کردم حتماً از بستگان آن شهید است. خودم را کنار کشیدم و از آن جمع فاصله گرفتم. بعد از کمی قدم زدن، همان دختر خانم را دیدم که حالا آرام و با وقار، گوشه ای ایستاده و به مزار شهدا چشم دوخته است.
🌷نزدیک رفتم و سر صحبت را باز کردم. پرسیدم: آن شهید برادرت بود؟ گفت: نه، اصلاً با او آشنا نیستم. کنجکاویام بیشتر شد. جریان را از او سئوال کردم. گفت: آن شهید مرا به اینجا دعوت کرد. حرفهایش عجیب بود. _قرار بود از مدرسهی ما کاروانی به مناطق جنگی اعزام شود. سهمیه هر کلاس چهار نفر بود. من هم دوست داشتم به این سفر بروم. اما اسمم در قرعه نیفتاد. خیلی ناراحت شدم. دلم شکست. شب توی خواب شهیدی را دیدم که با لباس رزم مقابلم ایستاده بود و لبخند میزد.
🌷بعد از چند لحظه به طرفم آمد. چفیه اش را درآورد و روی سرم انداخت. چفیه تمام موهایم را پوشاند. بعد چنان زیر آن را گره زد که احساس خفگی کردم. گفتم: میخواهی مرا بکشی؟ خندید. گفت: ما جانمان را فدای شما کردیم.... نترس. نمیمیری! گفت: چرا به زیارت ما نمیآیی؟ فهمیدم منظورش جبهههای جنوب است. گفتم: قرعه به نامم نخورد. گفت: اگر دلت بخواهد میتوانم کارت را درست کنم. خوشحال شدم. نور امید در دلم زنده شد. دیدم میخواهد برود. پرسیدم: سراغ شما کجا بگیرم؟
🌷....گفت: مزار شهدای هویزه که آمدی ردیف اول، قبر هشتم. فردا صبح که به مدرسه رفتم، اعلام کردند برای کلاس ما یک سهمیه اضافه شده. سریع رفتم اسم نوشتم. قرعه به نامم افتاد! به هویزه که آمدم، فوری به سراغ شهدا رفتم. ردیف اول را پیدا کردم. شمردم تا رسیدم به قبر هشتم. گفتم شاید آن طرف که بشمارم قبر دیگری باشد. اما از سمت دیگر هم هشتمین قبر بود. روی سنگ نوشته شده بود: ”شهید ملائی زمانی".
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمدرضا ملائی زمانی
راوی: حجت الاسلام مرتضوی از گروه تفحص سیره شهدا قم
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🥀🕊🥀🕊🥀🕊
🌷وصیتنامه بسیار عجیب یک شهید
✍سردار حاج حسین کاجی:بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقهی کردستان عراق بودیم که به طرز غیرعادی جنازهی شهیدی را پیدا کردیم، از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم، داخل کیف، وصیتنامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود، در وصیتنامه نوشته بود: من سیدحسن بچهی تهران و از لشکر حضرت رسول (ص) هستم، پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند، اهل بیت، شهدا را دعوت میکنند، من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت میرسم و جنازهام هشت سال و پنج ماه و 25 روز در منطقه میماند، بعد از این مدت، جنازهی من پیدا میشود و زمانی که جنازهی من پیدا میشود، امام خمینی در بین شما نیست، این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما میگویم.
به مردم بگویید ما فردا شما را شفاعت میکنیم، بگویید که ما را فراموش نکنند.
بعد از خواندن وصیتنامه دربارهی عملیاتی که لشکر حضرت رسول (ص) آن شب انجام داده بود تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و 25 روز از آن گذشته است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
❤️🍃
#استوری_شهدایی
💫گویند چرا دل به شهدا دادی والله که من ندادم آنها بردند
نمازهایت را عاشقانه بخوان،حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،
قبلش فکر کن چرا داری نماز میخونی؟؟؟📿
آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که تمام عمرداری تکرارشون میکنی.
تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست.📿
هـرگـز نـمـازت را تـرک مـکـن📿 ،مـیـلیـون هـا نـفـر زیـر خـاک ،بـزرگ تـریـن آرزویـشـان بـازگـشت بـه دنـیـاست تـا سجـده کـنـنـد ...
ولـو یـک سـجـده !
از پیرمرد و پیرزنی پرسیدند:
شما چطور شصـــت سال با هم زندگی ڪردید
گفتند :ما متعلق به نســـلی هستیم ڪه،
وقتی چیزی خرابـــــ می شد؛
تعمیــرش می ڪردیم نه تعویضـــش!
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••