eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
84 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بخش بیست یکم زندگینامه شهید مدافع حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷 این سخنان را از خیلی ها شنیدم. اینکه هادی ویژگی های خاصی داشت. همیشه دائم الوضو بود. مداحی می کرد. اکثر اوقات ذکر سینه زنی هیئت را می گفت. اهل ذکر بود. گاهی به شوخی می گفت: من ۲۰۰۰ تا یا حسین حفظ هستم. یا می گفت : امروز هزار بار ذکر یا حسین گفتم، عاشق امام حسین و گریه برای ایشان بود. واقعاً برای ارباب با سوز اشک می ریخت. اخلاص او زبانزد رفقا بود. اگر کسی از او تعریف می کرد، خیلی بدش می آمد.وقتی که شخصی از زحمات او تشکر می کرد، می گفت: خرمشهر را خدا آزاد کرد یعنی ما کاری نکرده ایم. همه کاره خداست و همه کارها برای خداست. حال و هوا و خواسته‌هایش مثل جوانان هم‌سن و سالش نبود. دغدغه‌مندتر و جهادی‌تر از دیگر جوانان بود. انرژی‌اش را وقف بسیج و کار فرهنگی و هیئت کرده بود. در آخر راهی جز طلبگی در نجف پاسخگوی غوغای درونش نشد. من شنیدم که دوستانش می‌گفتند: هادی این سالهای آخر، وقتی ایران می آمد بارها روی صورتش چفیه می‌انداخت و می‌گفت: اگر به نامحرم نگاه کنیم راه شهادت بسته می‌شود. برای همین اینکار را می‌کرد تا چشمش به نامحرم نخورد. خیلی دوست داشت به سوریه برود و از حرم حضرت زینب(س) دفاع کند. یک طرف دیوار خانه را از بنری پوشانده بود که رویش اسم حضرت زینب(س) نوشته شده بود. می‌گفت نباید بگذاریم حرم، دست تروریست ها بیفتد. یکبار پرسیدیم درس و بحث را می‌خواهی چه کنی؟ گفت اگر شهید نشدم درسم را ادامه می‌دهم، اگر شهید شوم که چه بهتر، خدا می‌خواهد اینگونه باشد. در میان فیلم ها به خداحافظ رفیق خیلی علاقه داشت. سی دی فیلم را تهیه کرد و برای خانواده پخش نمود. خواهرش می گفت: من مدتها فکر می‌کردم هادی هم مثل آدم‌های درون فیلم، هر شب با موتور و با دوستانش به بهشت زهرا (س) می‌رود. صحنه‌های این فیلم همه‌اش جلوی چشم‌های من است. همه‌اش نگران بودم می‌گفتم نکند شباهت‌های هادی با محتوای فیلم اتفاقی نباشد! هادی مثل ما نبود که تا یک اتفاقی می‌افتد بیاید برای همه تعریف کند. هیچ وقت از اتفاقات نگران‌کننده حرف نمی‌زد. آرامش در کلامش جاری بود. برادرش می‌گفت: «نمی‌گذاشت کسی از دستش ناراحت شود، اگر دلخوری پیش می‌آمد سریعاً از دل طرف درمی‌آورد. هادی به ما می‌گفت یکی از خاله‌هایمان را در کودکی ناراحت کرده، اما نه ما چیزی به خاطر داشتیم نه خاله‌‌مان. ولی همه‌اش می‌گفت باید بروم حلالیت بطلبم. هیچ‌وقت دوست نداشت کسی با دلخوری از او جدا شود» زندگینامه و خاطرات 🌷 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
مادر شهید همت دارفانی را وداع گفت 🔹لحظاتی قبل حاجیه خانم «نصرت همت» مادر سردار شهید محمد ابراهیم همت، فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) دارفانی را وداع گفت. ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir-joze3.mp3
4.16M
سلام جز سوم استاد معتز اقایی هدیه به امام زمان(عج)🌺
‍ سلام صبحتون بخیر🌝 🍃🌹تابستان رو به پایانست🌹🍃 ████████▒ 99% شمارش معکوس برای یک فصل نو و یک شروع دوباره… هر جای ایران که هستید 🇮🇷 از صمیم قلبم بهترین پاییز را 🍁 براتون آرزو مندم 🙏 آخرین روز شهریور ماه هم از راه رسید "خوب" یا بد تابستان تمام شد الهي ☀️ ماه مهر و فصل پاییز☀️ براتون "برکت" "شادي" "آرامش" خوشبختي موفقیت و "نگاه خدا" را به همراه داشته باشه 🌸🍃 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
بین‌عرب‌هاوعجم‌هافرقےنمیدادی حالاچہ‌شدپس؟! ازعجم‌هامیهمان‌نمیخواهے؟!💔 _یعنےانقدربدۍکردیم‌آقـا؟!(: ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
. 📝 متن خاکریز خاطرات ۹۲ ✍ طلبه‌ای که لحظه‌ی شهادت همه‌ی آرزوهایش برآورده شد توی جاده خمپاره‌ای به مصطفی خورد و سرش قطع شد. بچه‌ها دیدند سرِ بریده‌اش داره ذکر یا حسین(ع) میگه ... بعد از شهادتِ مصطفی کوله‌پشتی‌اش رو باز کردند ، توی برگه‌ای نوشته بود: ۱. خدایا! امام حسین (ع) با لبِ تشنه شهید شد، من هم می خواهم تشنه شهید شوم ( وقتی شهید شد تانکرهای آب خالی بود و درخواست آب کرده بودند) ۲. سرِ اربابم رو از پشت بریدند، من هم می خواهم از پشت ، سرم بریده شود ( اونایی که اونجا بودند میگن خمپاره از پشتِ سر به شهید خورده) ۳. سرِ بریده‌ی مولایم امام حسین(ع) بالای نی قرآن می‌خواند، من سِرّش را نمی‌دانم، ولی می‌خواهم با سرِ بریده ذکر یا حسین(ع) بگویم ... 📌خاطره‌ای از زندگی طلبه‌ی شهید مصطفی آقاجانی 📚منبع: سالنامه عطش ظهور ۱۳۸۵ به نقل از سردار کاجی #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈