eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
86 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
درده-دوا-رقیه-ahangtorkfars(1).mp3
11.13M
دیرم هر شام سحر رقیه مهتابیمدی منیم حرم دنیایه دیر دختر اربابیمدی منیم😭 #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
امشب به دامن من خورشید آرمیده یا ماه آسمان‌ها در کلبه‌ام دمیده دختر همیشه جایش آغوش گرم باباست کس رویِ دستِ دختر رأس پدر ندیده از دل، چراغ گیرم از اشک، گل فشانم از زلف، مشک ریزم بابا ز ره رسیده #رفیق_شهیدمـ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
☘🌺☘🌺☘🌺 شهدا💫 رد نگاهشان به ماست! فراموش کردیم سختی مسیرشان را... گم کردیم رد نگاهشان را... 🤚 🕊 ☘🌺☘🌺☘🌺 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
با حاج خســـرو ﺁﺯاﺩےنگهبــان بودیــم. باران تــیر و ترکــش بر ســرمــا بود امــا از آن سهمے نمیبــردیم تا بہ آرزویـمان(شــهادت)برسیم!😞 حاج خســرو شـــروع کرد به خوانـــدن حضــرت رقیـــه!😭 یک دل ســیر اشـــک ریختیـــم و از خداطلــب شــهادت کردیــم... صــبح هـــر دو خــواب دیـدیم! انگار برات شهادت هردو را (س) امضا کـــرد ﺭاﻭﻱ: ﺷﻬﻴﺪ ﺳﻠﻂﺎﻧﻲ 🌷🌹🌷🌹 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 به رسم ادب و ارادت هرروز سلام میدهیم به ارباب بی کفن:🌷✨🌷 🌴السلام عليك يا اباعبدالله🌴 🌿🌿و علي الارواح التي حلت بفنائك عليكم مني جميعا سلام الله أبدا ما بقيت و بقي الليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد مني لزيارتكم🌿🌿 🌷السَّلامُ عَلي الحُسٓين و عٓلي عٓلي اِبن الحُسَين و عَلي اولادِ الحُسَين وَ علَي اصحابِ الحُسَين.🌷✨✨✨✨✨✨ 🍀علامت مشارکت(یاحسین)🍀 ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
با حلاوت ترین و شیرین ترین ذکر دنیا و آخرت و افضل اسماء و اذکار حق تعالی ذکر جد ما حسین علیه‌السلام است. «کنز الاحادیث ج ۳ ص ۲۷۰» ‌♥️ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
تصویر قشنگی است که در صحنه‌ ی محشر ما دور حسینیم و بهشت است، که مات است ...‌ ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈ @shahadat313barayagha ┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
🌹خوشبحال شهدا🌹: یک ماه از مفقود شدن ابراهیم می گذشت. بچّه هایی که با ابراهیم رفیق بودند هیچکدام حال و روز خوبی نداشتند. هر جا جمع می شدیم از ابراهیم می گفتیم و اشک می ریختیم. برای دیدن یکی از بچّه ها به بیمارستان رفتیم، رضا گودینی هم اونجا بود. وقتی که رضا رو دیدم انگار که داغش تازه شده باشه بلند گریه می کرد. بعد گفت: “بچّه ها دنیا بدون ابراهیم برا من جای زندگی نیست. مطمئن باشید من تو اولّین عملیات شهید می شم”. یکی دیگه از بچّه ها گفت: “ما نفهمیدیم ابراهیم کی بود. اون بنده خالص خدا بود که اومد بین ما و مدّتی باهاش زندگی کردیم تا بفهمیم معنی بنده خالص خدا بودن چیه” یکی دیگه گفت: “ابراهیم به تمام معنا یه پهلوان بود یه عارف پهلوان” پنج ماه از شهادت ابراهیم گذشت. هر چه مادر از ما پرسید: ” چرا ابراهیم مرخصی نمی آد؟” با بهانه های مختلف بحث رو عوض می کردیم و می گفتیم: “الآن عملیاته، فعلاً نمی تونه بیاد تهران و… خلاصه هر روز چیزی می گفتیم.” تا اینکه یکبار دیدم مادر اومده داخل اتاق و روبروی عکس ابراهیم نشسته و اشک می ریزه. اومدم جلو و گفتم: “مادر چی شده؟” گفت: من بوی ابراهیم رو حس می کنم. ابراهیم الآن توی این اتاقه، همینجا و… “ وقتی گریه اش کمتر شد گفت: “من مطمئن هستم که ابراهیم شهید شده”. مادر ادامه داد: “ابراهیم دفعه آخر خیلی با دفعات دیگه فرق کرده بود، هر چی بهش گفتم: بیا بریم، برات خواستگاری، می گفت: نه مادر، من مطمئنم که بر نمی گردم. نمی خوام چشم گریانی گوشه خونه منتظر من باشه” چند روز بعد مادر دوباره جلوی عکس ابراهیم ایستاده بود و گریه می کرد. ما هم بالاخره مجبور شدیم به دایی بگیم به مادر حقیقت رو بگه. آن روز حال مادر به هم خورد و ناراحتی قلبی او شدید شد و در سی سی یو بیمارستان بستری شد....
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 🌷 ❤️ما را از دست نداده ایم، بلکه آنها را بدست ایم👌 🌷 🍃🌹🍃🌹