Tahdir-joze7.mp3
4.22M
سلام
جز هفتم استاد معتز اقایی هدیه به امام زمان(عج)🌺
التماس دعا🤲#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷دو روند اصلی در جامعه اسلامی از زبان شهید همت
#هفته_دفاع_مقدس
💢 @IslamlifeStyles
#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
حسینجان؛
مادرم رفت ..
پدر رفت ..
حسن جان هم رفت ...
بعد از این قول بده تا تو کنارم باشی.
💔💔
#سلامعلیقلبزینبالصبور#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
سال به سال میرود،
پای تو پیر میشوم
بیتو و حسّ بودنت،
از همه سیر میشوم
#حسینجآن
#قسمت_بیست_و_پنجم🌷
#یا_حسین_ع
می گویند اگر می خواهی شیعه واقعی آقا اباعبدالله را بشناسی سه بار در مقابل او نام مقدس حسین(ع) را بر زبان جاری کنید. خواهید دید که محب و شیعه واقعی حالتش تغییر کرده و اشک در چشمانش حلقه می زند.
شدت علاقه و محبت هادی به امام حسین(ع) وصف ناشدنی بود. او از زمانی که خود را شناخت در راه سید و سالار شهیدان قدم بر می داشت.
هادی از بچگی در هیئت ها کمک می کرد. او در کنار ذکرهایی که همیشه برلب داشت، نام یاحسین(ع) را تکرار می کرد.
واقعاً نمی شود میزان محبت او را توصیف کرد. این سالهای آخر وقتی در برنامه های هیئت شرکت می کرد، حال و هوای همه تغییر می کرد.
یادم هست چند نفر از کوچکترهای هیئت می پرسیدند: چرا وقتی آقا هادی در جلسات هیئت شرکت می کند، حال و هوای مجلس ما تغییر می کند؟
ما هم می گفتیم به خاطر اینکه او تازه از کربلا و نجف برگشته.
اما واقعیت چیز دیگری بود. محبت آقا اباعبدالله(ع) با گوشت و پوست و خون او آمیخته شده بود. او تا حدودی امام حسین(ع) را شناخته بود. برای همین وقتی نام مبارک آقا را در مقابل او می بردند اختیار از کف می داد.
خوب به یاد دارم صبح ها برای نماز به مسجد می آمد. بعد از نمازصبح در گوشه ای از مسجد به سجده می رفت و در سجده کل زیارت عاشورا را قرائت می کرد.
هادی هرجا می رفت برای هیئت امام حسین(ع) هزینه می کرد. در مورد هیئت رهروان شهدا که نوجوانان مسجد بودند نیز همیشه جزو بانیان هزینه های هیئت بود.
هادی در زمانی که ساکن نجف بود، هرشب جمعه کربلا می رفت. در مدت حضور در کربلا از دوستانش جدا می شد و خلوت عجیبی با مولای خود داشت.
خوب به یاد دارم که هادی از میان تمام شهدای کربلا به یک شهید علاقه ویژه داشت. بعضی وقتها خودش را مثل آن شهید می دانست و جمله آن شهید را تکرار می کرد.
هادی می گفت: من عاشق جُون، غلام آقااباعبدالله هستم. جُون در روز عاشورا به آقا حرف هایی زد که حرف دل من به مولا است.
او از سیاه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و اینکه لیاقت ندارد که خونش در ردیف خون پاکان قرار گیرد. من هم همینگونه ام. نه آدم درستی هستم. نه...
در این آخرین سفر هادی مطلبی را برای من گفت که خیلی عجیب بود! هادی می گفت: یکبار در نجف تصمیم گرفتم که سه روز آب و غذا کمتر بخورم یا اصلاً نخورم تا ببینم مولای ما امام حسین(ع) در روز عاشورا چه حالی داشت.
این کار را شروع کردم. روز سوم حال و روز من خیلی خراب شد. وقتی خواستم از خانه بیرون بیایم دیدم چشمانم سیاهی می رفت. همه جا را مثل دود می دیدم. اینقدر حال من بد شد که نمی توانستم روی پای خودم بایستم.
از آن روز بیشتر از قبل مفهوم کربلا و تشنگی و امام حسین(ع) را می فهمم.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
دارند دنیا را ضد عفونی میکنند
شاید #مهمان_ویژه_ای در راه است!
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ🌼
#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
#شهیدانہ☘
چند بار بہ آقا محمد گُفتم:
براے خودمون کـفن بخریم
و ببریم #حرم امامحُسین
براےِ طواف،
ولے ایشون هے طفره میرفت
بعد چند بار کہ اصرار کردم
ناراحت شد و گُفت:
"²ـدوتآ کفن میخواے ببرے
پیشِ بے کـفن؟!"💔
#شهید_محمد_بلباسی🌷
صبحتون شهدایی
🌹🌷🌹
#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
#راز_نامه ای که #شهیدسلیمانی وصیت کرد در کفنش بگذارند* ‼️
❇️❇️❇️❇️❇️
🔰 #سکانس_اول🔻🔻
محمدحسین دو ساعت بی صبرانه جلوی در خانه شهید *حشمت اله سهرابی* برای دیدار حاج قاسم منتظر مانده است.😞
🔰 #سکانس_دوم*🔻🔻
سردار که از خانه شهید بیرون می آید،محمدحسین محجوبانه می پرسد:شما فقط به منزل خانواده شهدای مدافع حرم میروید⁉️
_نه منزل همه شهدا میروم
_ *مادر من هم دختر شهید است منزل ما هم بیایید*
_حتما می آیم😇
🔰 #سکانس_سوم*🔻🔻
گنجشک قلبش خودش را به قفس سینه می کوبد.بعد از ٣٢ سال احساس می کند پدرش را می بیند.سعیده و بچه هایش اشک شوق می ریزند.حاجی پدرانه حالش را می پرسد و پیشنهاد میدهد با بچه هایش عکس بگیرد. دو خط نامه هم برای همسر سعیده می نویسد که *"هوای دخترم را داشته باش"* 🥰
🔰 #سکانس_چهارم*🔻🔻
چندروز گذشته و دلش هواییست. برای عرض سپاس نامه ای می نویسد تا به سردار برسانند.باورش نمی شود اینقدر سریع جواب نامه اش را دریافت کند"
*"نامه پر از محبتت خستگی را از عموی جامانده به انتظار نشسته ات زدود، وصیت میکنم این نوشته تو را در کفنم بگذارند و یقین دارم که ناجی من در آن تنگنای تاریک خواهد بود."* 💔
🔰 #سکانس_پنجم🔻🔻
خبر شهادت سردار ،دوباره یتیمش می کند. ناباورانه و اشکبار ،نامه را به منزل سردار میبرد تا به دست خانواده حاج قاسم برساند برای عمل به وصیت سردار 😭
سعیده دختر #شهید حسین نصرتی#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈