📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۲
🌺 ترفند وسوسهانگیز برای جبهه نرفتنِ تک پسر خانواده، که البته جواب نداد
#متن_خاطره
تک پسرِ خونه بود و دانشجوی مکانیک. برای اینکه جبهه نره، خانواده اش خونه ی بزرگشون رو فروختند، پولش رو ریختند به حسابش تا بمونه و کارخانه بزنه و مدیریت کنه ؛ اما فایده ای نداشت و رفت جبهه... آخرین بار هم که می رفت جبهه، توی وسایلش یک چکِ سفید امضاء به همراهِ یک نامه گذاشت و توی اون نوشته بود: برگشتی در کار نیست. این چک رو هم گذاشتم تا بعد از من برایِ استفاده از پولی که ریختین توی حسابم ، به مشکل برنخورید...
🌹خاطرهای از زندگی دانشجوی شهید مسعود آخوندی
📚منبع: مجموعه تاریخی؛ فرهنگی؛ مذهبی تختفولاد اصفهان
#شهیدآخوندی #جهاد #دنیاگریزی
🇮🇷
سلیمانی چگونه سلیمانی شد
قسمت پانزدهم #فقط_برای_خدا
روضه که تمام شد غیبش زد، خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته است سراغ شستن سرویسهای بهداشتی، نگذاشت کسی کمکش کند
میگفت: افتخارم این است خادم روضه حضرت زهرا (س) باشم
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۳
🌺 اهل کدام جناح سیاسی هستی؟
پاسخ زیبای شهید...
#متن_خاطره
از هاشم پرسیدم: جزوِ کدوم جناحِ سیاسی هستی؟ گفت: پدرجان! دین من اسلام و کتابم قرآنه. هر چه قرآن بگه عمل می کنم، کاری هم به دسته بندیهای سیاسی ندارم... هاشم این را گفت و سکوت کرد. بعد از کمی فکر ادامه داد: اگه ولایت فقیه بگه دو دستی اسلحه ی خودتون رو تحویلِ دشمن دهید، من اینکار رو می کنم، چون سخنِ ولایت فقیه ، سخن قرآن و خداست...
📌خاطرهای از زندگی سردار شهید هاشم اعتمادی
📚منبع: کتاب همچون مالک اشتر ، صفحه ۴۰
#شهیداعتمادی #سیاست #ولایت_فقیه #ولایت_پذیری
🇮🇷
ما و دعای جامعه و دستِ التماس
آقا! شما و جامعۀ ما که مبتلاست
یا #هادیَ القلوبِ همه رو سیاهها
امشب، هدایتِ دلِما، آرزوی ماست
#السَّلاَمُ_عَلَى_أَئِمَّةِ_الْهُدَى ..
تنم بپوسد و خاکم
به باد ریزه شود
هنوز مهر تو باشد
در استخوان، ای دوست
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله♥️
حالم به جز نگاه تو بهتر نمیشود
یکشببدونذکرحسینسَرنمیشود
میگِریم از برای حرم رفتنمحسین
نابرده رنج گنج مُیسر نمیشود...
#اللهملاتحرمنامنزیارتالحسین
ما و دعای جامعه و دستِ التماس
آقا! شما و جامعۀ ما که مبتلاست
یا #هادیَ القلوبِ همه رو سیاهها
امشب، هدایتِ دلِما، آرزوی ماست
#السَّلاَمُ_عَلَى_أَئِمَّةِ_الْهُدَى ..
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۴
🌺 یک خاطرهی ناب و شگفت انگیز از جوانی که شهادتش اشک آیتالله حقشناس را در آورد...
#متن_خاطره
عارفِ بزرگ آیت الله حق شناس میگفتند: در عالم رویا شهید نیّری رو دیدم و ازش پرسیدم: چه خبر؟ احمدعلی گفت: تمام مطالبی که از برزخ میگویند حق است. شب اولِ قبر، سوال قبر و ... حق است ، اما مرا بیحساب و کتاب به بهشت بردند. آیت الله حقشناس مکثی کردند و گفتند: رفقا! حتی آیت الله بروجردی با آن عظمت حساب و کتاب داشت، اما من نمیدانم این شهید احمدعلی نیّری چه کرد که به این مقام رسید...
📌خاطرهای از زندگی عارف شهید احمدعلی نیّری
📚منبع: کتاب عارفانه ، صفحه ۱۵
#شهیدنیری #مرگ #شهادت #سوال_قبر
#فشارقبر #یوم_الحساب
🇮🇷