اَللّـهُمَّ اشْغَلْنا بِذِكْرِكَ
وَاَعِذْنا مِنْ سَخَطِكَ
وَاَجِرْنا مِنْ عَذابِكَ
وَارْزُقْنا مِنْ مَواهِبِكَ
وَاَنْعِمْ عَلَينا مِنْ فَضْلِكَ
قلبم را به تسبیح یادت گره بزن...
#دعایابوحمزهثمالی
إِنَّ رَبِّي لَسَمِيعُ الدُّعَاء
به راستى پروردگار من شنونده دعاست..
#جزءسیزدهمسورهابراهیم۳۹
.
.
خدای مهربانم
صدایت میزنم در دنیایی که
صدا به صدایی نمیرسد
تو گفتی که شنوایی...
#مهربان_خدای_من
#تفسیر_حکمت_13
🍃حکمت۱۳:
وقتی خداوند پی در پی بهمون نعمت میده میخواد امتحانمون کنه ببینه با نعمت هاش در راه خیر قدم بر می داریم یا شرّ!
مبادا تو راه شر باشیم تا نعمت رو پس بدیم
چون خداوند نعمت رو نمیگیره ما با ناشکری و اقدام اشتباه پس میدیم متاسفانه!
#نهج_البلاغه
#سیره_شهدا
📌یه شب رفتیم توی خانه هایی که #خالی شده بود، تا از اونجا به دفاع از شهر پرداخته و جلوی نفوذ #دشمن به شهر رو بگیریم. فرمانده مون گفت: می تونین از وسایل خانه ها مث #پتو استفاده کنین. شب که خواستیم بخوابیم، دیدم علیرضا بدون #پتو و ملحفه توی #سرما خوابید ، گفتم چرا از ملحفه استفاده نمی کنی؟ علیرضا گفت: شاید صاحب خانه راضی نباشه ...
📌علیرضا آماده شد بریم #عملیات... توی راه یکی از بچه ها بهش آجیل تعارف کرد . علیرضا گفت: من فقط بادام می خورم، می خوام وقتی #دشمن حمله کرد، کم نیارم...
#شهید علیرضا قلی پور
#شهدای_فارس
#سالروزولادت
نام این ماھ فقط
یک رمضان بود ولـی
چون تـو در آن آمدی
شد رمضـان الکریم
#یاحسنبنعلی✨
بساط خانهی کرم
همیشه فرق میکند
دعا نکرده هم مرا،
تو مستجاب میکنی...
#السلامعلیکیاکریمآلمحمد
نام این ماھ فقط
یک رمضان بود ولـی
چون تـو در آن آمدی
شد رمضـان الکریم
#یاحسنبنعلی✨
بساط خانهی کرم
همیشه فرق میکند
دعا نکرده هم مرا،
تو مستجاب میکنی...
#السلامعلیکیاکریمآلمحمد
مداحی آنلاین - من عاشقت شدم - حسین طاهری.mp3
5.42M
رویای من شده گلدستهی طلات
#حسین_طاهری
.🌸•
✨﷽✨
خاطره طنز جبهه😂
تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : "سریع بیسیم بزن عقب بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد"
تعداد مجروحین بالا رفته بود. فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : "سریع بیسیم بزن عقب بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد" به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورند پشت بیسیم باید با کد حرف می زدیم. گفتم:"حیدر حیدر رشید"
چند لحظه بعد صدای کسی آمد:
- رشید بگوشم.
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه؟
-شما کی هستی؟ پس رشید کجاست؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا. من در خدمتم!
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دبدم عجب گرفتاری شده ام. از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چه می گویی؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی؟
- بابا همون که سفیده.
- هه هه نکنه ترب می خوای؟!
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لامصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای دیگه!😂
کارد می زدند خونم در نمی آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
منبع:حیات