🔸امروز رأی نمیدهد چون اوضاع بد است!😐
👈 اوضاع بد است چون دیروز رأی اشتباه داده!😏
نمیخواهد بفهمد مشکل رأی #اشتباه دادن است، نه رأی دادن...🤨
#مشارکت_حداکثری🗳
#کار_درست_انتخاب_درست✌️
🌺@tanhamasirmedia
اواخر شب بود که پسرم تازه به خواب رفته بود و من هم فرصت را غنیمت شمردم و تعدادی از برگههای امتحانات میانترم دانشجوهایم را تصحیح کردم. از بس با پسرم کلنجار رفته بودم و بازی کرده بودم خسته شده بودم، به رختخواب رفتم و زود خوابم برد، در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد ، چشمان درشت و زیبایش را به من دوخت و با لبخند گفت: بپر بالا! محو تماشای چشمان او بودم و بی اختیار سوار موتور تمیز و نوی او شدم. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم.
ناگهان از خواب پریدم، سابقه نداشت که نیمههای شب بدون دلیل از خواب بیدار شوم. چهرهی نورانی و چشمان مشکی شهید همت در خاطرم تازه بود و به خوبی همه جزییات خوابم را میدانستم. به امید دوبارهی دیدن چشمهایش به خواب رفتم ، صبح زود بیدار شدم اما بدون دیدن دوبارهی چشمهایش!
خوابی که دیدم بودم آنچنان شفاف و روشن بود که آدرس خانهای که با شهید همت رفته بودم به خوبی در ذهنم مانده بود ، به دانشگاه که رسیدم در جمع دوستانم این خواب را تعریف کردم و گفتم: به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟
هر کس اظهار نظری میکرد ، بعد از دقایقی همه با هم گفتند: آدرس خانه را بلدی؟
گفتم: بله. گفتند: خوب معلوم است، حاج ابراهیم بهت گفته باید آنجا بروی!
دل تو دلم نبود کلاس درس که تمام شد بلافاصله خودم را به در آن خانه رساندم. همه شواهد و جزییات مو به مو در خاطرم بود و این خانه دقیقا همان خانه بود، با آشوبی در دل و دستی لرزان زنگ خانه را زدم. پسر جوانی دم در آمد، با ابروهایی برداشته و موهایی ژولیده گفت: بله کاری دارید؟!
با عجله گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟
نام حاج ابراهیم را که شنید ناگهان رنگش عوض شد و بدون مقدمه شروع به گریه کرد. شانههای نحیف و استخوانیاش میلرزید و گلوله گلوله اشک بر محاسن نداشتهاش میلغزید.
حال او را که دیدم بی اختیار اشکم روان شد و دست او را گرفتم و یک یا الله گفتم و داخل خانه شدم. در میان اشک و هق هق گریه گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. دیشب آخرای شب داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت. گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه. الآن هم که شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید.
او را در بغل گرفتم، تنها بود تنهای تنها! شانههای او میلرزید و قلب مرا هم میلرزاند. ذراتی از اشک که از حدقه چشمم جوشیده بود بر روی عینکم ریخت و دیدم را کم میکرد اما دید باطنیام را زیاد.
تا دیشب معنای آیه قرآن را که میفرماید: شهیدان زنده هستند و عند ربّهم یرزقوناند را نمیفهمیدم اما حالا ...واقعا شهیدان زندهاند!
📚 برداشتی از خاطره ۴۰ کتاب شهیدان زندهاند
14.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◻️
۴ دلیل برای #رای_دادن 😊✌️
این کلیپ رو حتما ببینید و منتشر کنید😎👌
#مبحث_چالشی
😌 #حالِ_خوب 4
🔸️نکتهی بسیار مهم دیگهای در مورد حالِ خوب اینه که، آدمها خیلی سخاوتمندانه از حالِ خوب خودشون میگذرن و این خیلی بده😐
🔹آدما خیلی راحت حالِ خوب خودشون رو از دست میدن، از بین میبرن، خیلی راحت صرفنظر میکنن از بدست آوردَنِ حالِ خوب...
👤 استاد پناهیان
🎬 سلسله مباحث حالِ خوب
🔺️رئیسی : مدیری که با درد مردم احساس درد نکند باید درباره خود تردید کند.
🔹مشکلات کارخانههایی که چندین سال تعطیل شده با یک امضا حل میشود
🔹من به بسیاری از کارخانهها و کارگاهها سرزدهام و به این اعتقاد دارم باید در بین مردم بود و نه پشت میز. بسیاری از کارخانهها تنها با یک نشست و جلسه باز به چرخه تولید بازمیگردند.
🔹 من مدیری نبودهام که در دفترم بنشینم، میان مردم بودهام و از درد مردم خبر دارم. مدیری که با درد مردم احساس درد نکند باید درباره خود تردید کند.
🔹نمی پسندم دست دولت برود در جیب مردم و کسری بودجه اش را از بورس و استقراض بانک مرکزی حل بکند!
🔺️رییسی: دولت من، دولت دلالی و رانتخواری نخواهد بود!
نامزد انتخابات ریاست جمهوری:
🔹دولت من، دولت دلالی و رانتخواری و پارتیبازی نخواهد بود، دولت تولید و فعالیت برای گره گشایی از زندگی مردم خواهد بود.
🔺رئیسی: نمی توانم درد و رنج مردم را ببینم/
اگر نمیشد مشکلات را حل کرد، کاندیدا نمیشدم
🔹با شناختی که از مسائل کشور دارم، راهکار حل مشکلات را میدانم. ریشه فساد را باید در دستگاه اداری خشکاند.
در قوه مجریه میشود برخورد با فساد و تبعیض را انجام داد. وضع فعلی برای هیچکس قابل قول نیست و باید تغییر کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 دنبال اشراف نمیرویم
🔻 انسان صالح، دولت صالح می آورد