eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 من هنوزم نمیدونم شما به کوه تکیه کرده بودی یا کوه به شما تکیه کرده بود . .
جان زهرا و جوادت یک نگاهی کن مرا ...💔😔 یا امام رضا یادت نره مارو....... های امام رضایی
دل شكسته‌ی عاشق برای پرواز نیازی به بال ندارد
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ 🌹شهید رضا پناهی🌹 🎥 ۱۲سال‌سن‌داشت! میگفت:عاشقِ‌خُداشده‌ام،واین عشق‌ازقلبم‌بیࢪون‌نمےࢪودتابھ‌، معشوقم‌بࢪسم! :) وچھ‌‌‌عـاشقـانہ‌ࢪسـید 🙃🧡
8.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨﷽✨ 🎥سه ویژگی مخالفان ظهور امام زمان 🔔سخنرانی کوتاه از استاد پناهیان
محال است لبخند بزند و حال دلمان عوض نشود..!! خنده اش انگار فرق دارد...! نه با دهان ،که از عمق چشمانش می خندد ..
✨﷽✨ شهیده فاطمه اسدی فرزند علی در 11 مرداد سال 1339 در روستای باقرآباد از توابع شهرستان دیواندره به دنیا آمد. او 22 ساله بود و صاحب دو فرزند که در هشتم شهریورماه سال 1363 بعد از تحمل یک ماه اسارت و شکنجه ضد انقلاب توسط عناصر خائن گروهک دموکرات تیرباران شد. 17 آبان ماه جاری در جریان عملیات کاوش پیکر مطهر شهدا توسط گروه‌های تفحص، برای نخستین بار پیکر مطهر این بانوی شهید پس از گذشت 37 سال از شهادت و گمنامی، در ارتفاعات چهل چشمه کردستان پیدا شد. همسر این بانوی شهید چاه‌کن بود و آمده بود تا دو روز در سپاه حسین‌آباد منطقه دیواندره چاه بکند، آنجا اسیر می‌شود و در زندانی با سرکردگی مصطفی هجری از حزب دموکرات زندانی می‌شود. همسر باوفایش با دو فرزند کوچک (پسر شیرخواره و دختر سه‌ساله‌اش) درصدد برآمد شوهرش را آزاد کند، از او تقاضای پول می‌کنند. شهید فاطمه اسدی 200 هزار تومان پول که در آن زمان مبلغ قابل‌توجهی بود از طریق فروش گوسفند و وسایل زندگی به دست می‌آورد به‌امید اینکه بتواند شوهرش را آزاد کند اما نه تنها به هدفش نرسید بلکه بعد از یک ماه شکنجه‌های وحشیانه، مزدوران ضدانقلاب او را به‌همراه یک برادر بسیجی در ارتفاعات چهل چشمه به شهادت می‌رسانند. شاه محمد محمودی، همسر این بانوی شهید ماجرای اسارت خود و شهادت همسرش را اینگونه روایت می‌کرد: «سال 1361 در روستای باقرآباد زندگی می‌کردم. از طرف سپاه و جهاد که در آن سال‌ها در کنار دفاع از میهن به عمران و آبادانی در روستاها می‌پرداختند از من خواستند تا برای تأمین آب روستای حسین آباد سنندج چند حلقه چاه حفر کنم. در آن سال‌ها حفرچاه با دست و بدون استفاده از امکانات امروزی انجام می‌شد. من ظرف چند روز کار را به خوبی انجام دادم و آب شرب مورد نیاز مردم روستا را تأمین کردم. زمستان همان سال که برف زیادی هم بر روی زمین جا خوش کرده بود سه نفر از اعضای گروهک ضد انقلاب مرا که در خانه بودم به جرم همکاری با نظام نوپای اسلامی دستگیر و چشم بسته از روستا خارج کردند. هر چه گفتم شغل من حفاری است و حفر چاه در هیچ جایی از دنیا جرم نیست، کسی که به حرفم گوش نداد و متاسفانه بعضی از اهالی روستا هم که در آن روزها تحت تأثیر تبلیغات سوء ضد انقلاب قرار گرفته بودند، گروهک‌ها را به این قبیل کارها تشویق می‌کردند!. اسارت من در روستاهایی که در تصرف ضدانقلاب بود و سپس در روستاهای مرزی از جمله دوله تو و آلواتان دو سال به درازا کشید و در مدت دو سال اسارت بارها تصمیم به اعدام من گرفتند ولی هر بار به دلایلی منصرف می‌شدند. در آن ماه‌های اول، همسرم فاطمه اسدی خیلی تلاش کرد تا مرا آزاد کند ولی موفق نشد و یک بار ظاهرا با تهیه مبلغ 200 هزار تومان که در آن سال‌ها مبلغ قابل توجهی بود، برای آزادی من اقدام می‌کند ولی چون نتیجه نمی‌گیرد به صورت لفظی با گروهک‌های ضدانقلاب درگیر می‌شود و آن‌ها ناجوانمردانه همسرم را که 22 سال بیشتر نداشت به شهادت می‌رسانند.»
✨﷽✨ شهیده فاطمه اسدی
Seyed.Reza.Narimani.Manam.On.Hasrati(128).mp3
15.54M
منم اون حسرتیه حرم ندیده توی زندگیش به غیر غم ندیده همونی که خیلی وقته کربلا هیچ دیگه خواب کربلا رو هم ندیده چشمامو میبندم میگریم میخندم تنهایی شیدایی حرفای رویایی کربلا کربلا...
✨رَبَّنَا اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِلْمُؤْمِنِينَ ✨يَوْمَ يَقُومُ الْحِسَابُ ﴿۴۱﴾ ✨پروردگارا روزى كه حساب برپا مى ‏شود ✨بر من و پدر و مادرم ✨و بر مؤمنان ببخشاى (۴۱) 📚سوره مبارکه ابراهیم ✍آیه ۴۱
💌 🌹شهید سید مجتبی علمدار: سعی کنید انیس و مونستان باشد نه زینت دکورها و طاقچه‌های منزلتان شود! بهــــتر است را زیـــنت قلـــــبتان کنــید.
✨﷽✨ ‍ 🍃به یاد آن روزی، که لابلای هوای گرگ و میش صبح، میان مزه شیرین هوای ، سیمای عاشقانه ات تا ابد بر لوح بهشتیان نقش بست. 🍃بابک نوری، شهیدی که معروف شده بود به ، مانند نام خانوادگی اش، چهره اش زبانزد بود... 🍃شاید آن های شاعرانه برای مولای شهیدش، هرکدام همچو منشور، پرتویی از رنگین کمان را بر چهره اش نقش میبستند. 🍃پرستوی عاشقی که سرزمین های ، با آغوش باز پذیرای اقامتش بودند، اما بلیط در دستانش، گذر و یکطرفه ای بود به . زمین، نردبان صعودش بود و آسمان، دل مشغولی اندیشه اش. 🍃شرط گزینش آزمون سبکبالان، زیبایی رخساره است. غافل از آنکه هم ظاهر و هم باطن تو، هردو مملو از زیبایی حضور بود. تو مجوز پرواز گرفتی و ما نیز که مفتخر بودیم به سیمای مزین، با قلب دوباره جاماندیم و و جاماندیم... ✍نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲۱ مهر ۱۳۷۱ 📅تاریخ شهادت : ۲۷ آبان ۱۳۹۶ 🥀مزار شهید : رشت 🕊محل شهادت :بوکمال سوریه ❣❣❣❣❣ 🌸