✨﷽✨
🌹سردار شهید عبدالحسین برونسی🌹
🌳 شکنجه
من معلم بودم و شهید برونسی استاد بنده.
او در جلسات سیاسی مختلفی از جمله جلسات ایت الله خامنه ای شرکت میکرد.
او به من توصیه کرد در کارهای مبارزات دخالت نکن تا به واسطه من دستگیر شوید.شما فقط وقتی دستگیر شدم هوای خانواده ام را داشته باش.
هر موقع می خواست ماموریتی برود ، به من می گفت : رفتم فلان جا ، اگر بچه ها چیزی خواستند تهیه کن.
یک روز فهمیدم دستگیر شده ، وقتی آزاد شد ، رفتم سراغش. دیدم دندانهایش ریخته و اندازه ده سال پیر تر شده است .
پرسیدم : چه شده ؟ چرا اینطوری شده ای ؟
گفت : شکنجه ام کرده اند . سنگریزه ریخته اند توی دهانم و با شما و لگد به چانه ام زده اند تا اعتراف کنم.
او با لبخندی رضایت بخش ادامه داد: مگر آرزوی شان را به گور ببرند..
خاطره از اکبری
منبع: کتاب اوستا عبدالحسین ص ۱۲