eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
قرآن بخوان بگو که خدا واحد است و بس هر که ادلّه خواست علی را نشان بده... 🎉
جبریل علی، وحی علی و زبان علیست قرآن بخوان رسول،که قرآن همان علیستعلی‌مع‌الحق‌والحق‌مع‌علی
عالم شده روشن از وجودت، ای ماه از منزلتت کیست به جز حق، آگاه در پایِ تو هستی به سجود افتاده‌ست اِنَّ اللهَ اصطَفاکَ یا وجهَ الله ”صلی‌الله‌علیک‌یارسول‌الله‌یا‌نبی‌الرحمه
جهان‌وهرچه درآن، پیش‌تارمویت هیچ! چگونه از تو بگویم بهانه‌ی خلقت؟ 🎉🎊
✨﷽✨ ✳️ گذشت در اوج قدرت ✍بچه‌های محل مشغول بازی بودند که ابراهیم وارد کوچه شد. بازی آن‌قدر گرم بود که هیچ‌کس متوجه حضور ابراهیم نشد. یکی از بچه‌ها توپ را محکم به طرف دروازه شوت کرد اما به جای اینکه به تور دروازه بخورد، محکم به صورت ابراهیم خورد. بچه‌ها بی‌معطلی پا به فرار گذاشتند. با آن قد و هیکلی که ابراهیم داشت، باید هم فرار می‌کردند! صورت ابراهیم سرخِ سرخ شده بود. لحظه‌ای روی زمین نشست تا دردش آرام بگیرد. همین‌طور که نشسته بود، پلاستیک گردو را از ساک دستی‌اش درآورد؛ کنار دروازه گذاشت و داد زد: «بچه‌ها کجا رفتید؟! بیایید براتون گردو آوردم». 📚 از کتاب سلام بر ابراهیم؛ زندگینامه شهید ابراهیم هادی
🌧باران آمــد ... مرا شُست و رُفت... و برای خلوتگهِ شعبان ، آذین بست. و ...حالا این منم، ایستاده روبروی تو که زبانم برای خواستن به لُکنت اُفتاده ؛ ✨| إلٰهی هَبْ لِی کَمَالَ الْإِنْقِطَاعِ إلَیْك | می بینی؟ باران، قَدَّم را بلند کرده، که دیگر جز تو را نمی بینم! دستهایت را قلاب کن؛ دلبر جان پا میگذارم رویِ منی که نیست! آنوقت تا ابد روی قلّاب دستانِ تو، آرام خواهم گرفت ... حلول مبارک ❤️ ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦
هراس نیست مرا تا تو در کنارِ منی بگو تمامِ جهانم زند صلای ستیز ”عزیزم‌حسین❤️“
باهمه هجرم امید، باهمه خوفم رجاست گر دِرَمِ ما مس‌ست، لطفِ‌شما کیمیاست 🌹 «اللهم‌ارزقنی‌‌کربلاء❤️»
💛... میگفت: بی‌خیال‌‌ شرایط‌..؛ به‌ قدرت‌ خدایی‌ فکر‌ کن که‌ صداش‌ میکنی..(:♥️ ☝️🏻
👌اما با این همه نفس در سینه های ما حبس شده بود و مدام از خود می پرسیدیم که کدامیک از ما قادر به انجام چنین کاری است. این در حالی بود که خوددوستان عزیزی که دچار سرفه ی شدید شده بودند با خواهش و تمنا از ما می خواستند تا با آنها کمک کنیم که زیر آب بمانند و خفه شوند! ✅می دانم که بازگو کردن این حقایق چقدر تلخ و غم انگیز است اما این را نیز می دانم که برای ثبت در تاریخ و نشان دادن عظمت یک نسل و روح بلند رزمندگانی که برای دفاع از جان و مال و آبرو و آرمان یک ملت از هیچ مجاهدتی دریغ نمی ورزیدند ناگزیر به بیان این وقایع هستیم. ✅به هر تقدیر همه در تکاپو بودیم تا راهی برای گریز از این مهلکه پیدا کنیم که در یک چشم بر هم زدن تمام اروند رود و همه ی ساحل ما و دشمن پر از صدای قورباغه هایی شد که نمی گذاشتند صدای سرفه ی نیرو ها ی ما به گوش کسی برسد. 👌شگفت انگیز بود و باور نکردنی زیرا در جایی و حالی که شاید در طول یک سال هم نتوان صدای یک قورباغه راشنید، آن شب و آن جا مالامال از صدای قورباغه هایی شد که تردید ندارم به یاری ابراهیم ها و اسماعیل هایی شتافته بودند که برای یاری الله در برابر آن فرمان سر تعظیم فرو آورده و حاضر شده بودندتا قدم به قربانگاه خود بگذارند همان لحظه بود که اعجاز توسل به اهل بیت پیامبرصلوات الله علیهم اجمعین را دریافتیم. راوی: 🕊 یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊 🌸