تن زمین پوشیدہ از برگهاے نارنجے بود
و پارکبان جارو را گوشه ے پارک رها...!
پرسیدم: چرا دست روے دست گذاشتے؟
لبخندے کنج لبش نشست و گفت:
دخترکم؛ خیابان عریان در پاییز،
توے ذوق چشم رهگذرها مے زند...!
پاسخش بر دلم نشست با خودم فڪر ڪردم براستے فلسفہ ے پاییز با چادرم
سرّ و سرّے دارد... !
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#آیات_موضوعی ، #درجات_انفاق
✨وَ اَلَّذِينَ صَبَرُوا اِبْتِغٰاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَ أَقٰامُوا اَلصَّلاٰةَ وَ أَنْفَقُوا مِمّٰا رَزَقْنٰاهُمْ سِرًّا وَ عَلاٰنِيَةً وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ اَلسَّيِّئَةَ أُولٰئِكَ لَهُمْ عُقْبَى اَلدّٰارِ﴿ #رعد ،۲۲﴾
و کسانى که براى طلب خشنودى پروردگارشان شکیبایى کردند و نماز برپا داشتند و از آنچه روزیشان دادیم، نهان و آشکارا انفاق کردند، و بدى را با نیکى مى زدایند، ایشان راست فرجام خوش سراى باقى. ✨
💠انفاق دارای درجاتی است:
گام اول:بخشش از فضل و داده های الهی.(بقره،۲۵۴)
گام دوم:بخشش از دسترنج و کسب حلال.(بقره،۲۶۷)
گام سوم:بخشش از آنچه دوست دارند.(آل عمران،۹۲)
گام چهارم:ایثار.(حشر،۹)
( #دقایقی_باقرآن ،استاد #قرائتی )
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#مـدافـعـانـه 🌹🍃
گفت : اگه روزی من نباشم تو بازم همین چادر
و حجابت رو داری؟
با تعجب نگاهی به صورتش کردم وگفتم:😐
من به چادرم افتخار میکنم معلومه که
همیشه باچادر میمونم...
مگه از اول نداشتم؟
گفت::دلـــــــــــــــــم میخواد به یقین
برسم، دلم میخواد خاطرم رو جمع کنی خانومم.😊
دلــــــــــــــــــــــم میخواد مرواریدی
باشی که تو صدفه بانوی من ...
گفتم:| مطمئن باش من همون جوری زندگی
میکنم که تو بخوای☺️
حرفهایش به وصیت شبیه بود
بار اخری بود که از لاسجرد میرفتیم تهران.
چند روز بعد از آن برای آخرین بار رفت جبهه
ومن را با یک وصیت نامه ی شفاهی تنها گذاشت ....
💠 #راوی:همسر شهیداسماعیل معینیان
✨| @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست💚
#تاج_مشکی من؛😍
این روزها باد💨 مخالف
زیاد میوزد،
میخواهند #تو💙 را
از سرم بر دارند،😏
بیخیال باد های مخالف؛😌
من اما . . .
آن بیدی🌿 نیستم که
با این بادها بلرزم.😎
✨| @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست💙
مےدانے ( ۳۶۸۹۸ شهید دانشآموز ) یعنے چه؟
یعنـے « بغضـے ابدے »
۳۶۸۹۸ مادر با جگر داغدار و پاره پاره ...💔
سلام بر ایثارتان
سلام بر مڪتبتان
سلام بر لحظہ ے جان دادنتان
و درود بر عظمت و بزرگـےتان
آنگونہ ڪه پیر خمیـن
شـما را رهبـر خویش خواند ...
#سیزده_آبان
#روز_دانش_آموز
#یاد_شهداے_دانش_آموز_را_گرامے_مےداریم...
✨| @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست💙
🌹خواهر از نگاه کردن به قد و بالای برادر سیر نمیشود...
.
.
خواهر شهید: مادر من یک زن فوق العاده است، خبر شهادت بابا که رسید رفت و دو رکعت نماز خواند ...
همه ی ما را مادر آرام کرد، بدون اینکه حرفی مستقیم به ما بزند، وقتی دید در مواجهه با پیکر بابا بی تاب شده ایم،
خطاب به جنازه بابا گفت؛
الحمدالله که وقتی شهید شدی کسی خانواده ات را به اسارت نگرفت و به ما جسارت نمی کند
خبر شهادت جهاد را هم که شنید همین طور
دلم سوخت وقتی برادرم جهاد را دیدم...
مثل بابا شده بود
خون ها را شسته بودند ولی جای زخم ها و پارگی ها بود، جای کبودی و خون مردگی ها...
تصاویر شهادت بابا و جهاد با هم یکی شده بودند و یک لحظه به نظرم رسید من دیگر نمی توانم تحمل کنم...
باز مادر غیر مستقیم من و مصطفی را آرام کرد.
وقتی صورت جهاد را بوسید گفت:
ببین دشمن چه بلایی سر جهادم آورده؛
البته هنوز به ارباً اربا نرسیده...
باز خجالت آراممان کرد...
.
#امان_از_دل_زینب #شهید #جهاد_مغنیه
🌹 🌹
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت داده ایم که شهادت زیباست📿
تازه جنگ به پایان رسیده بود با اصرار دوستان حاجی برای مراسم حج به مكه رفت. وقتی بازگشت از او پرسیدم :«آقا مرتضی آنجا چطور بود؟» با ناراحتی گفت:«بسیار بد بود، چه خانه خدایی، غربیها پدر ما را در آوردند. كاخ ساختهاند، آنجا دیگر خانه خدا نیست. تمام محله بنیهاشم را خراب كردهاند. كاش نرفته بودم. مدتی بعد دوباره او را عازم حجاز دیدم؛ با خنده گفتم:«حاجی تو كه قرار بود دیگر به آنجا نروی؟ نگاهش را به زمین دوخت و پاسخ داد:«نمیدانم اما احساس میكنم اینبار باید بروم. وقتی بازگشت. دوباره از اوضاع سفر پرسیدم.
اینبار هیجان عجیبی داشت.
با خوشحالی گفت:« این دفعه با گروه جانبازان رفته بودم، چنان درسی از آنها گرفتم كه ای كاش قبلاً با اینها آشنا شده بودم بارها و بارها گریستم، به خاطر تحول و حماسهای كه در اینها میدیدم. به یكی از جانبازانی كه نابینا بود گفتم:«دوست نداشتی یك بار دیگر دنیا را ببینی؟ حداقل انتظار داشتم بگوید:«چرا یكبار دیگر میخواستم دنیا را ببینم. اما او پاسخ داد:«نه» پرسیدم:«چطور؟» گفت:«در مورد چیزی كه به خدا دادم و معامله كردم نمیخواهم فكر بكنم. بدنم می لرزید، فهمیدم كه عجب آدمهایی در این دنیا زندگی میكنند ما كجا، اینها کجا»
📚 منبع : كتاب همسفر خورشید
🔸🔹خاطره اے از شهید
#سید_مرتضۍ_آوینۍ🔸🔹
#شهدا_را_با_صلواتے_یاد_کنیم🍃
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
امروز در این خـــــیابان ها 🛣
دختر با حـــــيا بودن سخت است👌🏻
سخت نه خیلے سخت😓
گویے اڪثر مردم مے خواهند با نگاه هایشان
چادر از سرت بڪشند😰
و تو محڪم تر چـــــادرت را میگیرے💕🤗
از ڪنار یڪ عده ڪه رد میشوے حرف هایے
مے شنوے ســـــرشار از قضاوت😔💔
قضاوت هاے نادرست❌
غمگین نشو اے بـــــانو😍😉
سربازے " مـــــهدے فـــــاطمه(س) "
بودن این سختے ها را هم دارد😍♥️✋🏻
جـــــنگ ما تمام شدنے نیست✋🏻
جـــــنگ روانے میان حـــــق وباطل...
•❥•❤️🌿
↳ @shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست↑💕
#ریحانهـ~💕~
همه مےگویند:
میان عدهاے با ڪلاس
امل بودن جرأتــ مےخواهد...😒
اما من مےگویم:
میان عدهاے حرمت شڪن
حرمت نگهـ داشتن؛ شجاعت است...✌️
شیر زن!
به خودتــ ببال
بدان که از میان عدهے ڪثیرے
لیــــاقت داشتے ڪهـ مدافع
چادر مــادر باشے...!
ㄟ(ツ)ㄏ↧ʝσɨŋ↧
♡∞
@shahadat_arezoomee
ما #شهادت دادیم که شهادت زیباست💚