شبتونمنوربهنوراهلبیت🌱🌙
.
.
نمازشبتونفراموشنشه💜
محاسبهیاعمال✌️🏽
باوضوبخوابید👀 :)
.
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🙂
#اللهمعجللولیڪالفرج... ☘
ـ🕊ـ ـ ـ
-'شبـےاز ميانِ ؛
اين همه درد ، اُميد مـےرویَد🌱'-
-"أللّٰهُمَّعَجِّللِوَلیِکَالفـَرَج "-
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
تااینجا🌿↓ 📿صلوات←16,530 📿ذکریازهرا←11,630 ــــــــــــــــــــــــــــــــــ حاجت رواباشید🖤✋🏻
تااینجا🌿↓
📿صلوات←18,030
📿ذکریازهرا←13,130
ــــــــــــــــــــــــــــــ
حاجت رواباشید🖤
- • |جآنِ سختِ عآشقآن آهَن ربٰاے
دردهآسٺ...☘😌
# ڪانالدلمآسمونمیخاد
رفیقحاجقاسمڪہبعدشهادت
حاجےطاقتنیاۅࢪدۅࢪفتپیش
حاجے...❤️
"شهیدابۅاݪفضݪسࢪݪڪ"
#فاطمیه
#اللهمالحقناباالشهدا
#اللهمالرزقناشفاعہالشهدا
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
تۅحݪببࢪاینشانہگیࢪیاز
گۅگلاࢪثاستفادهمیڪࢪد📱
اماخمپاࢪههابہهدفنمیخۅࢪد
ۅفہمیدهبۅدڪہایننࢪمافزاࢪ
دࢪسۅࢪیہخطاداࢪدۅ"عمدی"
همهست.😡
مقداࢪخطاࢪادࢪآوࢪدهبۅدۅدࢪ😇
نشانہگیریخطاࢪاهممحاسبہ
میڪࢪدۅدࢪستهدفࢪامیزد.
باࢪزیادیجابہجاڪࢪدۅڪمࢪدࢪد
گࢪفتبہحدیڪہنمیتۅنست
ࢪانندگےڪنہۅهیچداࢪۅیۍ💊
هماثࢪنمیڪࢪدبࢪاهمینتۅ
ماموࢪیتآخࢪجلیقہنپۅشید⛑
ۅمۅجانفجاࢪمحمۅدࢪضاࢪۅ
بہدیۅاࢪڪاناݪڪۅبیدهبۅد.💥
#فاطمیه
#اللهمالحقناباالشهدا
#اللهمالرزقناشفاعہالشهدا
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
『 🌿
◉
•
.
•°•اِنَّ اللّٰهَ فِی قُلُوبِ المُنکَسّرَه•°•
|خُـداوَنـد در دِل های شِکسته جای دارد|
ڪانالدلمآسمونمیخاد
دلم آسمون میخاد🔎📷
『 🌿 ◉ • . •°•اِنَّ اللّٰهَ فِی قُلُوبِ المُنکَسّرَه•°• |خُـداوَنـد در دِل های شِکسته جای دارد| ڪان
◉
•
°
💭🎈°| استادپناهیانمیگفتن؛
-هرڪاریمیخوایبڪن
ولیدلنشڪون...
🖇-البتهمنطوراستادنههرڪاریبود،
مبالغهآمیزبود،دیگهخودتونبگیرید.
📌[شڪستنِدلآدمهاحقالناسه]
ڪانالدلمآسمونمیخاد
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_هشتاد شک _راستیمهران،رفتهبودم
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂
🍃
#نسل_سوخته
#پارت_هشتاد_یکم
هپه چیز خط خورده بود...حس ها...هادی ها...نشانه ها...و اعتماد...دیگه نمی دونستم به چیز ایمان داشته یا به چیزی اعتماد کنم...
من...شکست خورده بودم...
خوبم برد...بی توجه به زمان و ساعت و اینکه چقدر تا نماز شب یا اذان بافی مونده بود...
غرق خواب بودم که یه نفر صدام زد...
_مهران...
و دستش رو گذاشت روی شونه ام...
_پاشو...الان نمازت قضا میشه...
خمار خواب...چشم هام رو باز کردم...
چشم هام رو که باز کردم دیگهخمار نبودم...گیجی از سرم پرید...
جوانی به غایت زیبا...غرق نور بالای سرم ایستاده بود...
و بُعد مکان بهم ریخت...در مسیر قبله،از من دور شد...در حالی که هنوز فاصله مادی ما،فاصله من تا دیوار بود...تا اینکه از نظرم ناپدید شد...
مبهوت...نشسته...و توی رخت خواب خشکم زده بود...یهو به خودم اومدم...
_نمازم...
و مثل فنر از جا پریدم...آفتاب طلوع کرده بود و زمان زیادی نمونده بود،حتی برای وضو گرفتن...تیمم کردم...الله اکبر...
همون طور رو به قبله...دونه های درشت اشک تمام صورتم رو خیس کرده بود...هر چقدر که زمان می گذشت...تازه بهتر میفهمیدم واقعا چه اتفاقی برام افتاده بود...
_کی میگه تو وجود نداری؟...کی میگه این رابطه دروغه؟...تو هستی...هست تر از هر هست دیگه ای...و تو از من به من مشتاق تری...من دیشب شکست خوردم و بریدم...اما تو از من نبریدی...من چشمم رو بستم و تو بازش کردی...من...
گریه میکردم و تک تک کلمات و جملات رو میگفتم...به خودم که اومدم...تازه حواسم جمع شد...این اولین شب زندگی من بود...که از خودم...فضایی برای خلوت کردن با خدا داشتم...جایی که آزادانه بشینم و با خدا حرف بزنم...فقط من بودم و خدا...
خدا از قبل می دونست...و همه چیز رو ترتیب داده بود...
دل تو دلم نبود...دلم می خواست برم حرم و این شادی رو با آقا تقسیم کنم...شاد بودم و شرمنده...شرمنده از ناتوانی و شکست دیشبم...و غرق شادی...
دیگه هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه من رو متقاعد کنه که این راه درست نیست...هیچ منطق و فلسفه ای...هر چقدر که قوی تر از عقل ناقص و اندک من بود...
هرچند دلم می خواست بدونم اون جوان کی بود؟...اما فقط خدایی برام مهم بود که اون جوان رو فرستاد...اشک شادی بی اختیار از چشمم پایین می اومد...
دل تو دلم نبود...و منتظر که مادرم بیدار بشه...اجازه بگیرم و اطلاع بدم که می خوام برم حرم...
چند بار می خواستم برم صداش کنم اما نتونستم...به حدی شیرینی وجود خدا برام شیرین بود که دلم نمی خواست سر سوزنی از چیزی که دارم کم بشه...بیدار کردن مادرم برای دل خودم گناه نبود...اما از معرفت و احسان به دور بود...
حدود ساعت۸شده بود...با فاصله ایستاده بودم و بهش نگاه می کردم...مادرم دیر وقت خوابیده بود...ولی دیگه دلم طاقت نمی آورد...
_خدایا...اگر صلاح میدونی؟میشه خودت صداش کنی؟
جمله ام تموم نشده مادرم چرخی زد و بیدار شد...چشمم که به چشمش افتاد سریع برگشتم داخل اتاق...نمی تونستم اشکم رو کنترل کنم...دیگه چه چیزی از این واقعی تر؟...دیگه خدا چطور باید جوابم رو میداد؟...
برای اولین بار حسی فراتر از محبت وجودم رو پر کرده بود...من عاشق شده بودم...
_خدایا...هرگز ازت دست نمیکشم...هر اتفاقی که بیوفته،هر بلایی که سرم بیاد،تو فقط من رو رها نکن...جز خودت دیگه هیچی ازت نمی خوام...هیچی...
دنیای من فرق کرده بود...از هیچ چیز و هیچ کس نمی ترسیدم...اما کوچک ترین گمان به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه یا حق الناسی به گردنم باشه،من رو از خود بی خود می کرد...
می بخشیدم راحت تر از هر چیزی...خر بار که پدرم لهم می کرد یا سعید وجودم رو به آتیش می کشید...چند دقیقه بعد آروم می شدم...بدون اینکه ذره ای پشیمون باشن...
_خدایا...بندگانت رو به خودت بخشیدم...تو هم من رو ببخش...
و آرامش وجودم رو فرا میگرفت...تازه می فهمیدم معنا سخن اون عزیز رو...
_به بندگانم بگو:اگر یک قدم به سمت من بردارید،من ده قدم به سمت شما میام...
و من این قدم ها و نزدیک شدن ها رو به چشم می دیدم...رحمت،برکت و لطف خدا...به بنده ای که کوچک تر از بیکران بخشش خدا بود...
حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم،تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه...
حرف های آقا محمد مهدی شنیده بودم...و اینکه دلم می خواست خدا رو با همه وجود همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم...دلم می خواست همه مثل من این عشق و محبت رو درک کنن...و این زیبایی رو ببینن...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️ 🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
سلامنورقلبم،سلامسلطان👋💛
السلامعلیکیاضامنآهو
#ڪانالدلمآسمونمیخاد
دلم آسمون میخاد🔎📷
سلامنورقلبم،سلامسلطان👋💛 السلامعلیکیاضامنآهو #ڪانالدلمآسمونمیخاد
میشودمراصداکنی....
بهجوادتقسمحالگدایتخوبنیستا
آقاجان💛🖤
رفقاالتماسدعا🍂
دلم آسمون میخاد🔎📷
سلامنورقلبم،سلامسلطان👋💛 السلامعلیکیاضامنآهو #ڪانالدلمآسمونمیخاد
160K
#اگههمهرهامکننغمیندارم
همهردمکنن،امامرضارودارم💔😞
🌷|○ سربازان
💚|○ امامزمـانعج
✋🏻|○ از هیـچ چیز
💥|○ جز گناهانشـان
😊|○ نمیترسند!
#شهید_سید_مرتضی_آوینی 🌱
ڪانالدلمآسمونمیخاد
دلم آسمون میخاد🔎📷
•|♥️😍|• 📌#بچه_شیعه_باس؛ مسئولیت پذیرباشه👌🏻😎 🌱مسئولیت پذیری یکی ازسادهترین ودر عین حال مهمترین راز
انشاءاللهازفرداادامهسیرزندگیبهسبک
اسلامیروادامهمیدیم☘
کانالروتبلیغکنید
حمایتکنید👌😄
- زشته براے بچہ مسجدے بمـیره
فڪر شـهادت باشـید👌✨
◉🌿↻
『 ڪانالدلمآسمونمیخاد 』
:🍃💫☔️🌊؛
درایندنیا،غمۍگرهست،صبوری کن،خداهم هست☕️😌❤️
ــــــــــــــــــــــــــــــ ؛🌿🌻
💛 #شبتون_خدایی
💛 #نمازشبتونفراموشنشهرفقا
🍁 #محاسبهاعمال
🍁 #باوضوبخوابیدرفقا