eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.3هزار دنبال‌کننده
13.5هزار عکس
11.6هزار ویدیو
118 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
: [هر کی آرزو داشته باشه خیلی خدمت کنه میشه...! یه گوشه دلت پا بده، شهدا بغلت کردند.. ما به چشم دیدیم اینارو !! از این شهدا مدد بگیرید، مدد گرفتن از شهدا رسمه. دست بذار رو خاک قبر شهید بگو: ! به حق این شهید یه نگاه به ما بکن...!😔] 🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
💌 قلب دختر پر از محبت بود، قدمهایش استوار و و دستهایش پر از دعا 💫 اما شیطان از عشق و استواری و دعا متنفر بود پس محکم‌ترین ریسمانش ریسمان ناامیدی را دور زندگیِ 🍁 دختر پیچید؛ ناامیدی پیله‌ای شد و دختر، کِرم کوچک ناتوانی خدا فرشته‌های امید را فرستاد، 💜 تا کلاف ناامیدی را باز کنند، اما دختر می‌گفت: نه، اینها هیچ‌وقت باز نمی‌شود... خدا پروانه‌ای را فرستاد، و به یاد آورد که این پروانه نیز 🕊 زمانی کرم کوچکی بود گرفتار در پیله‌ای خدا به دختر گفت: نخستین گره را تو باز کن تا فرشته‌ها گره‌های دیگر را... 🍀 دختر نخستین گره را باز کرد و دیری نگذشت که دیگر، نه گره‌ای بود و نه پیله‌ای زمانی که دختر از پیله‌ی ناامیدی به در آمد، شیطان مدت‌ها بود که گریخته بود . . . 🌸🍃 📗 بالهایت را کجا گذاشتی، عرفان نظرآهاری 🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
•| آدمی چشمانش بیناس، •| اما نمی داند که در واقع نابینا محض است...!😧 عقل و ذهن دارد، •| اما نمی داند که در عقب افتادگی ذهنی به سر میبرد...!؟😖 •| گوش دارد میشنود، •| اما نمیداند در ناشنوایی محض به سر میبرد...!😏 •| در واقع این گونه انسان ها حیوانند و فهمی ندارند...🐴 •| زیرا این افراد با گناه این ظلم را به خودشون کردند.😒 نصیحتانه: قبل از اینکه ثوابی کنی گناه هارو بشناس تا ثوابات از بین نره.🤗 🌷🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🌱 می گفت که: وقتی به کسی خوبی می کنی برای بهش خوبی کن. برای دلشو شاد کن . تا اگه یه روزی در حقت بدی کرد ، یه روزی یادش رفت، یه روزی جبرانش نکرد دیگه فکرت ناراحت نشه ، دیگه نخوری... 🧡 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات کلیدی جزء ششم قران کریم 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
حجت الاسلام محرابیان(1).mp3
5.25M
🎙 تفسیر دعای روز ششم ماه مبارک رمضان 🎤 ⏱ ۴ دقیقه و ۳۲ ثانیه 🔋 ۵ مگابایت ◽️ أَللّٰهُمَ لا تَخذِلنِی فِیهِ لِتَعَرُّضِ مَعصِیَتِکَ... ▫️خدایا در این روز مرا به نفس سرکشم وامگذار تا پی طغیان و نارضایتی تو روم... 💔 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
روز🌹 ✍ امام رضـا علیه السلام: هرڪس ماه رمـضــان آیه از ڪتاب خدا را قرائت ڪند مثل این است ڪه در ماه های دیگــــر تمام قــــرآن را بخواند. 📚بحارالانـــوار ج ۹۳ 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
رفـقآ سلام علیڪم طاعاتڪم مـقبوݪ♥️ منتظـر نظرات سازنده شمـا جهت روند بهتر ڪانال هستـیم😍🗯 ما رو از نظـرات خوبتـون محروم نڪنید🌹🙂🍃 👇🏻👇🏻 @zahra_4310
🔔 فردی گناهکار بود و به او تذکر دادم او هم جواب داد و گفت: ای بابا حاج آقا فکر کنم تو خدا را نمیشناسی خدا خیلی خیلی بخشنده و کریمه!!!استاد قرائتی هم که الحق و والانصاف استاد مثال هستند پاسخ داد: بانکم خیلی خیلی پول داره ولی تو بری بگی بده میده؟؟؟ نه نمیده...! چون حساب و کتاب داره... 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
😊 فکر نکنید هواداری برای استقلال و پرسپولیس فقط الانه😐 یکی از دوستان میگفت تو جبهه و شب عملیات با یکی از رفقا سرِ استقلال و پیروزی حرفمون شد و دعوای لفظی!😔😐 بعد از عملیات دیگه ندیدمش فکر کردم شهید شده.....😔 ناراحت بودم ک ای کاش حلالیت طلبیده بودم💔 تو همین افکار بودم ک دیدم رفیقم چندتا عراقی رو اسیر کرده و روی دوش یکیشون سوار و بهشون یاد داده بگن: استقلال سوراخ...😂 پیروزی قهرمان ...😂 و داره میاد:|😂🤣 😂 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو دارم حـــتے شـد جــنـازمـو حــرم بــیـاږݧ حــسـین جـــــان... 😭 💔😥 بـا نـوای: حـاج عـبـدالـرضـا هـلالـی💚 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دریای نهج البلاغه حمایت از نیازمندان پاسداری از حق خداوند👇 امیرالمومنین علیه السلام ❤️ «سپس خدارا!خدارا! در خصوص طبقات پایین ومحروم جامعه،..........پس برای خدا پاسدار حقی باش که خداوند برای این طبقه معین فرموده است.» 💌نهج البلاغه نامه 53 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
خیلی خیلی ممنونم با حرفهاتون بهمون انرژی میدین😍🌸 سپاس از حضورشما🌸🌸 عاقبت بخیر بشین ان شاءالله
دلم آسمون میخاد🔎📷
#امام_حجت_خداست #حجت_خدا_بر_خلق 🌀امام به تمام زبان هاے خلائق اعم از حیوان وانسان با تمامے لهجه ها تس
زمان( عج )وارث همه خوبـے ها🌱 ✨آنچه خوبان همه دارند و آنچه ڪه انبیاء و امامان داشتند، در دوره ما امام زمان(عج) دارند و چڪیده و عصاره تمام خوبــے هاے عالم در وجود ایشان است و در روایت داریم، (عج) برای معرفی خود چنین مـے فرمایند:«هر کس می خواهد آدم و شیث را ببیند، اینک منم و شیث، بیدار باشید! هر کس می خواهد و فرزندش سام را به تماشا نشیند، اینک منم نوح و سام، آگاه باشید! هر کس می خواهد و اسماعیل را ببیند، اینک منم ابراهیم و اسماعیل، بیدار باشید! کسی که می خواهد و یوشع را بنگرد، اینک منم موسی و یوشع، آگاه باشید! هر کس می خواهد عیسی و شمعون را بنگرد، این منم عیسی و شمعون، بیدار باشید! 👈هر کس می خواهد محمد و امیر مؤمنان را بنگرد، اینک منم محمد و علـے، بیدار باشید! و هر ڪس می خواهد حسن و حسین را بنگرد، اینک منم حسن و حسین، بیدار باشید! هر ڪس مـے خواهد امامان از فرزندان حسین را تماشا کند، اینک من همان (عصاره) ائمه از فرزندان حسینم. » 🌀 یعنی هرکس می خواهد به چکیده انبیاء و اولیاء خداوند نگاه کند، باید به مهدے فاطمه (عج) بنگرد. 🌿چه خوش است صوٺ ز تو دلربا شنیدن به رُخت نظاره ڪردن سخن خدا شنیدن😍 دارد... 😊🌹 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
امام رضای ام 🌿😍 همه ی دارو ندارم بنویسید رضا"ع" ♥️💚💛💚🧡💜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعضای گل کانال 😍 مارو سرسفره افطار یادتون نره .... ان شاالله همتوووووون حاجت روابشین ❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️ التماس دعای فرج التماس دعای شهادت
صلوات+امام+رضا.mp3
930.4K
صلوات خاصه آقـا علی‌ بن موسی الرضا❤️ هشت عاشقی😍 دست به سینه رو به حـرم ✋ 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁
🌸🌿روز "مــعلم" تبریڪ به هــمه ی شهدای معلـــم .... 🍃🌹 از اون دست معلمای پا کار و دلسوز بود. ڪه یه روزی بخاطر حادثه آتش سوزی ،جان خود را فدای مردش ڪرد. و خود شهید در همان حادثه آتش سوزی ، بعداز این که کاملا افراد رو نجات داد ، جان فدا شد. 🍃✨🍃✨🍃✨
من امشب دلم گرفته یه کم باهاتون حرف بزنم 😔💔 از جنس خانواده های شهدا
دلم آسمون میخاد🔎📷
🌸🌿روز "مــعلم" تبریڪ به هــمه ی شهدای معلـــم .... 🍃🌹 #شهیدخدادادڪشاورز از اون دست معلمای پا کار و
🍃🕊 من هنوز به دنیا نیومده بود. که عموهام شهید شده بودن ... 🍃🌸 از دار دنیا دو عموی فوق العاده مهربان و خوش اخلاق و پاکار داشتیم که هر دو شهید شدن .
دلم آسمون میخاد🔎📷
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_چهاردهم 💠 بدن بی‌سر مردان در هر گوشه رها شده و دختران و زنان جوان را کن
✍️ 💠 در انتظار آغاز عملیات ۱۵ روز گذشت و خبری جز خمپاره‌های نبود که هرازگاهی اطراف شهر را می‌کوبیدند. خانه و باغ عمو نزدیک به خطوط درگیری شمال شهر بود و رگبار گلوله‌های داعش را به‌وضوح می‌شنیدیم. دیگر حیدر هم کمتر تماس می‌گرفت که درگیر آموزش‌های نظامی برای مبارزه بود و من تنها با رؤیای شکستن و دیدار دوباره‌اش دلخوش بودم. 💠 تا اولین افطار چند دقیقه بیشتر نمانده بود و وقتی خواستم چای دم کنم دیدم دیگر آب زیادی در دبه کنار آشپزخانه نمانده است. تأسیسات آب در سلیمان‌بیک بود و از روزی که داعش این منطقه را اشغال کرد، در لوله‌ها نفت و روغن ریخت تا آب را به روی مردم آمرلی ببندد. در این چند روز همه ذخیره آب خانه همین چند دبه بود و حالا به اندازه یک لیوان آب باقی مانده بود که دلم نیامد برای چای استفاده کنم. 💠 شرایط سخت محاصره و جیره‌بندی آب و غذا، شیر حلیه را کم کرده و برای سیر کردن یوسف مجبور بود شیرخشک درست کند. باید برای به نان و شیره توت قناعت می‌کردیم و آب را برای طفل خانه نگه می‌داشتم که کتری را سر جایش گذاشتم و ساکت از آشپزخانه بیرون آمدم. اما با این آب هم نهایتاً می‌توانستیم امشب گریه‌های یوسف را ساکت کنیم و از فردا که دیگر شیر حلیه خشک می‌شد، باید چه می‌کردیم؟ 💠 زن‌عمو هم از ذخیره آب خانه خبر داشت و از نگاه غمگینم حرف دلم را خواند که ساکت سر به زیر انداخت. عمو می‌خواند و زیرچشمی حواسش به ما بود که امشب برای چیدن سفره افطار معطل مانده‌ایم و دیدم اشک از چشمانش روی صفحه قرآن چکید. در گرمای ۴۵ درجه تابستان، زینب از ضعف روزه‌داری و تشنگی دراز کشیده بود و زهرا با سینی بادش می‌زد که چند روزی می‌شد با انفجار دکل‌های برق، از کولر و پنکه هم خبری نبود. شارژ موبایلم هم رو به اتمام بود و اگر خاموش می‌شد دیگر از حال حیدرم هم بی‌خبر می‌ماندم. 💠 یوسف از شدت گرما بی‌تاب شده و حلیه نمی‌توانست آرامَش کند که خودش هم به گریه افتاد. خوب می‌فهمیدم گریه حلیه فقط از بی‌قراری یوسف نیست؛ چهار روز بود عباس به خانه نیامده و در شمالی شهر در برابر داعشی‌ها می‌جنگید و احتمالاً دلشوره عباس طاقتش را تمام کرده بود. زن‌عمو اشاره کرد یوسف را به او بدهد تا آرمَش کند و هنوز حلیه از جا بلنده نشده، خانه طوری لرزید که حلیه سر جایش کوبیده شد. 💠 زن‌عمو نیم‌خیز شد و زهرا تا پشت پنجره دوید که فریاد عمو میخکوبش کرد :«نرو پشت پنجره! دارن با می‌زنن!» کلام عمو تمام نشده، مثل اینکه آسمان به زمین کوبیده شده باشد، همه جا سیاه شد و شیشه‌های در و پنجره در هم شکست. من همانجا در پاشنه در آشپزخانه زمین خوردم و عمو به سمت دخترها دوید که خرده‌های شیشه روی سر و صورت‌شان پاشیده بود. 💠 زن‌عمو سر جایش خشکش زده بود و حلیه را دیدم که روی یوسف خیمه زده تا آسیبی نبیند. زینب و زهرا از ترس به فرش چسبیده و عمو هر چه می‌کرد نمی‌توانست از پنجره دورشان کند. حلیه از ترس می‌لرزید، یوسف یک نفس جیغ می‌کشید و تا خواستم به کمک‌شان بروم غرّش بعدی، پرده گوشم را پاره کرد. خمپاره سوم درست در حیاط فرود آمد و از پنجره‌های بدون شیشه، طوفانی از خاک خانه را پُر کرد. 💠 در تاریکی لحظات نزدیک مغرب، چشمانم جز خاک و خاکستر چیزی نمی‌دید و تنها گریه‌های وحشتزده یوسف را می‌شنیدم. هر دو دستم را کف زمین عصا کردم و به سختی از جا بلند شدم، به چشمانم دست می‌کشیدم اما حتی با نشستن گرد و خاک در تاریکی اتاقی که چراغی روشن نبود، چیزی نمی‌دیدم که نجوای نگران عمو را شنیدم :«حالتون خوبه؟» 💠 به گمانم چشمان او هم چیزی نمی‌دید و با دلواپسی دنبال ما می‌گشت. روی کابینت دست کشیدم تا گوشی را پیدا کردم و همین که نور انداختم، دیدم زینب و زهرا همانجا پای پنجره در آغوش هم پنهان شده و هنوز از ترس می‌لرزند. پیش از آنکه نور را سمت زن‌عمو بگیرم، با لحنی لرزان زمزمه کرد :«من خوبم، ببین حلیه چطوره!» 💠 ضجه‌های یوسف و سکوت محض حلیه در این تاریکی همه را جان به لب کرده بود؛ می‌ترسیدم عباس از دست‌مان رفته باشد که حتی جرأت نمی‌کردم نور را سمتش بگیرم. عمو پشت سر هم صدایش می‌کرد و من در شعاع نور دنبالش می‌گشتم که خمپاره بعدی در کوچه منفجر شد. وحشت بی‌خبری از حال حلیه با این انفجار، در و دیوار دلم را در هم کوبید و شیشه جیغم در گلو شکست... ✍️نویسنده: 🇮🇷🍃ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📿 ♥️🌿↓ @shahadat_arezoomee ما دادیم که شهادت زیباست↑🌿🍁