یک "پدرجانِ"دگر از پسرش خواست نشد
این جوانمُرده پس از این کمرش راست نشد
نیزهای خورد تکان از جگرش داد کشید😭😭
دست بر سینه که زد با پسرش داد کشید
هیچکَس زیرِ بغلهایِ پدر را نگرفت 😭😭😭
دست تنهاست کسی جایِ پدر را نگرفت ...
تا علی رفت به دنبالِ دلش راه اُفتاد...
قبلِ شهزاده ببین رویِ زمین شاه اُفتاد
غارتِ قامتش اینجا صلواتی شده بود😭😭😭
بدنش با شن و شمشیر چه قاطی شده بود
😭
بِینِ آغوش کشیدش تَنِ او بند نَشُد
خواست تا بوسه بگیرد همه دیدند نَشُد
کاش سمتِ حرم اکبر نَبَرَد برخیزد
عمهاش دست به معجر نَبَرَد برخیزد
😭😭😭
از علمدار کمک خواست که خواهر را بُرد
خواهری آمد و با خود دو برادر را بُرد...
پیشِ چشمان همه دست به زانو اُفتاد
دید پَهلویِ علی را و به پهلو اُفتاد
به عبا جمع نمود و به عبا پَهنَش کرد😭😭
بُرد در خیمه کنارِ شهدا پَهنَش کرد😭😭😭