●•|#سیاسی|•●
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو
حسین امیرعبداللهیان دستیار رئیس مجلس در امور بینالملل در واکنش به اعلام عادی سازی روابط مراکش و رژیم صهیونیستی در صفحه شخصی خود در توئیتر نوشت: «اعلام عادی سازی روابط مراکش با رژیم جعلی و اشغالگر قدس، خیانت و فرو کردن خنجر در پیکره مقاوم فلسطین است.»
:::::::::::::::::✨📌✨::::::::::::::::
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
●•|#سیاسی|•● به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو حسین امیرعبداللهیان دستیار رئیس مجلس در امور بینا
●
•
وی افزود:
«برخی از حاکمان جهان عرب اگر از اسلام محمدی (ص) غافل شدهاند، لااقل در معنای لغت "غیرت عربی” قدری تأمل کنند! قطعاً صهیونیستها جایی در آینده منطقه نخواهند داشت.»
:::::::::::::::✨🔹✨:::::::::::::::
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_چهل_یکم بیدار باش و در نهایت,در
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂
🍃
#نسل_سوخته
#پارت_چهل_دوم
سلام بر رمضان
بعد از یک ماه و نیم حضورم در مشهد...کارم به جایی رسیده بود که از شدت خستگی ایستاده هم خوابم می برد... چند سال منتظر رمضان بودم ...اولین رمضانی که مکلف بشم و دیگه به اجازه کسی برای روزه گرفتن نیاز نداشته باشم... اولین رمضانی که همه حواسشون به بچه هاشون هست...من خودم گوش به زنگ اذان و سحر بودم...خدا رو شکر, بیدار شدن برای نماز شب جزئی از زندگیم شده بود...فقط باید کمی زود تر از جا بلند میشدم... گاهی خاله برام سحری و افطار می اورد,گاهی دایی محسن,گاهی هم خانم همسایه... و گاهی هر کدوم به هوای اون یکی دیگه و کلا از من یادشون می رفت...و من خدا رو شکر می کردم بابت تمام ماه رمضان هایی که تمرین نخوردن کرده بودم... هر چند شرایط شون رو درک می کردم که هر کدوم در گیری ها و مسائل زندگی خودشون رو دارن و دلم می خئاست باری روی دوش شون باشم...اما واقعا سخت بود با درس خوندن,و اون شرایط سخت رسیدگی به مادر بزرگ بخوام برای خودم غذا درست کنم... روز ها کوتاه بود و لطف خدا بهم نیرو و قدرت می داد و تا افطار بی وقفه و استراحت مشغول بودم ...هر وقت خبری از غذا نبود,مواد صاف شده سوپ مادربزرگ رو که از سوپ جدا می کردیم,نمک می زدم و با نون می خوردم...اون روز ها خسته تر از اینبودم که برای خودم حس شکستن 2تا تخم مرغ رو داشته باشم... مادر بزرگ دیگه نمی تونست تنها حرکت کنه...دایی محسن صندلی پلاستیکی خریده بود...با کوچیک ترین اشاره از جا می پریدم...صندلی رو می گذاشتم توی دست شویی...زیر بغلش رو می گرفتم... پشت در گوش به زنگ می ایستادم,دیگه صداش هم به زحمت و بی رمق در می اومد...زیر بغلش رو می گرفتم و برش می گردوندم,و با سرعت بر می گشتم دستشویی...همه جا و صندلی رو می شستم,خشک می کردم و سریع می گذاشتم کنار...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️ 🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
اِقْضِ لَنَا الْخَيْرَ،
وَاجْعَلْنا مِنْ اَهْلِ الْخَيْرِ...
خدایا
خیر و نیکی براى ما مقرر كن،
و از اهل خیر قرارمان ده...🕊
دعای عرفه امام حسین (ع)
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
●•|#شهیدانھ|•●
ای دست های من..!
قوی و قویتر باشید
ای چشمان من..!
تیزبین باشید
ای قلب من..!
این لحظات آخرین را تحمل کن...ツ
#شهید_مصطفی_چمران
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
#انگیزشے
(خودت روباخودت مقایسه کن!
توقوی ترازدیروزی)
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
4_5868602416575810113.mp3
3.27M
تو قران یه سری از افراد رو میگه خط ویزه براشون برین...😇 #حاج_اقا_قرائتی #سخنرانی ★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
•🦋•
#تلنگر
[باندبه ی مانیامدی حرفے نیست؛
یڪ جمعه توگریه ڪن ڪه مابرگردیم💔!]
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
تَمامِزندگےاَمرابِهعِشقمَدیونَم
غَلَطڪنَمبهڪسےجزحُسینروبِزَنم..!
#جانمحسیـن🙂🍃
☔️؛🍁؛🌿؛🌻؛🌊؛
💭| بزرگےمۍگفت ↓
_قَدرِدلاتونوبدونید
هَردݪۍواسهاربابنِمیشڪنه
_قَدرِچشماتونوبدونید
هَرچشمۍواسهاربابگریوننِمیشه
_قَدرخودِتونوبدونید
هَرڪسیلیاقَتِنوڪرۍواسهاربابرونَداره
#واݪحقحسینشدتمامزندگۍام🌱♥️
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️
دلم آسمون میخاد🔎📷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🍂🍃🍂🍃 🍃🍂 🍃 #نسل_سوخته #پارت_چهل_دوم سلام بر رمضان بعد از یک
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂
🍃
#نسل_سوخته
#پارت_چهل_سوم
40نفر مومن
سحری خوردم و از اشپز خونه اومدم بیرون,رفتم برای نماز شب وضو بگیرم...بی بی به سختی سعی می کرد از جاش بلند شه... _جانم بی بی...چی کار داری کمکت کنم؟ _هیچی مادر...می خوام برم وضو بگیرم اما دیگه جون ندارم تکان بخورم... زیر بغلش رو گرفتم و دوباره نشوندمش,اب اوردم و یه پارچه انداختم روی پاش تا لباس هاش موقع وضو گرفتن خیس نشه... _بی بی...حالا راحت همین جا وضو بگیر... دست و صورتش رو که خشک کرد...جانمازش رو انداتم روی میز و کمک کردم چادر و مقنعه اش رو سرش کنه... هنوز 45 دقیقه برای نماز شب مونده بود...اومدم برم که متوجه شدم دیگه بدون کمک نمی تونه بخونه...گریه ام گرفته بود...دلم پیش مهر و سجاده ام بود و نماز شبم ...چند لحظه طول کشید... مثل بچه ها دلم می لرزید و بغض کرده بود...رفتم سمت بی بی...خیلی اروم نماز می خوند...حداقل ب چشم من جوون و پر انرزی که شیش تا له رو توی یه جست می پریدم پایین... زیر چشمی به ساعت نگاه می کردم...هر دقیقه اش یه عمر طول می کشید... _خدایا چی کار کنم؟نیم ساعت دیگه بیشتر تا اذان نمونده...خدایا کمکم کن حداقل بتونم وتر رو بخونم... اشوبی توی دلم بر پا شده بود...حس ادمی رو داشتم که دارن عزیزن داراییش رو ازش میگیرن...شیطان هم سراغم اومده بود... _ولش کن...برو نمازت رو بخون...حالا لازم نکرده با این حالش نماز مستحبی بخونه و... از یه طرف برزخ شده بودم واز وسوسه های شیطان زجرمی کشیدم...استغفار می کردم و به خدا پناه می بردم...از یه طرف داشتم پرپر می زدم که زودتر نماز بی بی تموم بشه...که یهو یاد دفتر شهدام افتادم... یکی از رزمنده ها واسم تعریف کرده بود... _ما گاهی نماز واجب مون رو هم وسط درگیری میخوندیم...نیت می کردیمو الله اکبر می گفتیم...نماز بی رکوع و سجده ...وسط نماز خیز برمی داشتیم...خشاب عوض می کردیم...ار پی جی میزدیم...پا میشدیم...می چرخیدیم...داد می زدیم ...سرت رو به پا...بیا این طرف...خرج رو بده و...و درباره ادامه اش رو می خوندیم... انگار دنیا رو بهم داده بودن...یه ربع بیشتر نمونده بود...سرم رو اوردم بالا..وقت زیادی نبود... _خدایا ...یک رکعت نماز وتر میخوانم...قربت الی الله...الله اکبر... حواسم به بی بی و کمک کردن بهش بود...زبانم و دلم مشغول نماز...هر دو قربت الی الله... اون شب ...اولین نفر توی 40 مومن نمازم برای اون رزمنده دعا کردم...
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#ادامه_دارد
★🌻★ . ↓ . 📿 🌿
ʝσɨŋ»https://eitaa.com/joinchat/958332942Cbe70f94293
#صـَلَـوآٺبِـفـرِښـٺمُـۏمِـڹ 🍃•😌√
#فدائیان_رهبریم🇮🇷✌️ 🍃
🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃