eitaa logo
دلم آسمون میخاد🔎📷
3.2هزار دنبال‌کننده
13.8هزار عکس
12.1هزار ویدیو
119 فایل
﴾﷽﴿ °. -ناشناسمون:بگوشم 👇! https://harfeto.timefriend.net/17341201133437 . -شروط‌وسفارشات↓ @asemohiha . مدیر کانال و تبادلات @Hajkomil73 . •|🌿|کانال‌وقفِ‌سیدالشهداست|🌿|• . -کپی‌‌محتوای‌کانال = آزاد✋
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️😊 سعی کن جوری زندگی کنی که خداعاشقت بشه @shahadat_arezoomee
🍃❤️ شاید شهــ🌷ــادت آرزوی همه باشد اما یقیناً .. جز مخلصین کسی بدان نخواهد رسید ، کاش بجای زبان با عملم، طلب شهادت می‌کردم😔 📎اللهُـمَّ ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک🌷 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجاب: تلالو شبنم بر چهره گل است حجاب: آواي ملکوتي جمال طلبي زن است حجاب: ترنم ايمان بر لبان گوياي غيرت است حجاب:  بوي خوش گل عفاف است حجاب: سپري است قوي در برابر شمشير هاي تهاجم فرهنگي حجاب: فرياد و رنگ تقوا است حجاب: نشان وقار و علامت افتخار و عزت نفس است @shahadat_arezoomee
#خاطرات_شهدا 🔶 دغدغه حجاب داشت... می گفت یک چادر از حضرت زهرا (س) به خانم ها ارث رسیده است. چرا بعضی ها لیاقتِ داشتن این ارثیه دختر پیامبر (ص) را ندارند؟ #شهید_محمدرضا_دهقان_امیری @shahadat_arezoomee
خدادرحال تماس است اللهم عجل لولیک الفرج🙏 عاشقان وقت نمازاست اذان میگویند رب مابنده نوازاست اذان میگویند اللهم الرزقنا کربلا @shahadat_arezoomee
🍃🌹 #احڪام #آبروے_مومن 💠پیامبر اڪرم{صلے الله علیه وآله}؛ 🔴هرڪس آبروے مومنے راحفظ ڪندبدوڹ تردیدبهشت براو واجب مے شود. 📚ثواب الاعمال وعقاب الاعمال/ص۱۴۵ 🔎ڪانال:) ❣دݪم آسموڹ میخاد❣ @shahadat_arezoomee 🍃🌹
🍃🌹 8️⃣4️⃣1️⃣ بعضی از مردم فکر می کنن که برای رفع و دفع چشم زخم باید تخم مرغ بشکنن. 📛 در حالی که این درست نیست و کاملاٌ و صد در صد از خرافاته. ✍️ تو روایات اهل بیت(ع) اومده که برای دفع چشم زخم سه مرتبه ذکر «ما شاء الله لا قوه الا بالله العلي العظيم» رو بگید. 🔺 بحار الانوار، ج92، ص 128 @shahadat_arezoomee 🍃🌹
✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊 حالِ #شیرینِ زیارت نامـہ خـواندن در حـ💓ــرم ؛ می‌کـــشاند ســــ🕊ـوی مشـهد عـاقـبت #فرهاد را... 💓قرارعاشقی💓 «یٰارَئــ♥️ــوف» به نیابت از : #همه_شهدا_الخصوص #شهید_نعمت_اله_ڪشاورز 💟اَللّهُم صلِّ على علِیِّ بنِ مُوسَى الرِّضاالْمُرْتَضَى الاِمام التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحجَّتکَ عَلے مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمن تَحْتَ الثَّرى الصِّدّیقِ الشَّهیدِ صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَة مُتَواتِرَةً مترادِفَةً کاَفْضَل ماصَلَّیْتَ علےاَحد منْ اَوْلِیائِڪ💟 ⬅️ ساعت هشت ⌚️ ❣به وقت امام رضــا علیه السلام❣ بیــا و ضــامن من شــو،یا ضــامن آهو☺️ 🌸 @shahadat_arezoomee 🌸 🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨🕊✨
🔴 در حالی که دشمنان انقلاب اسلامی‌ می‌گفتن ایران جشن ٤٠ سالگی انقلابش ‌رو نمی‌بینه، به برکت خون شهدا داریم انقلاب‌ رو به اروپا صادر می‌کنیم 😎 📢 سخنگوی جلیقه زردهای : از انقلاب ۱۹۷۹ ایران الهام گرفته‌ایم / @shahadat_arezoomee \ ✔️🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸✔️
❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃 ❤️ ❤️ ⬅️ قسمت ۴۴ بعد از قضیہ ے امروز کہ ماماݧ فکر کرده بود اردلاݧ و دیده بحث شد اردلاݧ تعجب زده نگاهموݧ میکردو  سرشو میخاروند بعد هم دستشو انداخت گردݧ ماماݧ و گفت :ماماݧ جاݧ مارو اوݧ جلو ملو ها کہ راه نمیدݧ کہ ما از پشت بچہ هارو پشتیبانے میکنیم لبخند پررنگے رو لب ماماݧ نشست ودست اردلاݧ و فشار داد  یواشکے بہ دستش اشاره کردم وبلند گفتم:پشتیبانے دیگہ چشماش گرد شد طورے کہ کسے متوجہ نشہ دستش و گذاشت رو دماغش اخم کردو آروم گفت: هیس بعد هم انگشت اشارشو بہ نشونہ ے تهدید واسم تکوݧ داد خندیدم و بحث و عوض کردم:خوب داداش سوغاتے چے آوردے؟ دوباره چشماشو گرد کرد رو بہ علے آروم گفت :بابا ایـݧ خانومتو جمع کـݧ امشب کار دستموݧ میده ها زدم بہ بازوشو گفتم چیہ دوماهہ رفتے عشق و حال و پشتیبانے وایـݧ داستانا یہ سوغاتے نیوردے؟ خندیدو گفت چرا آوردم بزار برم کولمو بیار ݧ داداش بشیـݧ مـݧ میارم رفتم داخل اتاقشو کولہ ے نظامیشو برداشتم خیلے سنگیـݧ بود از گوشہ یکے از جیب هاش یہ قسمت ازیہ پارچہ ے مشکے زده بود بیروݧ کولہ رو گذاشتم زمیـݧ گوشہ ے پارچہ رو گرفتم و کشیدم بیروݧ   یہ پارچہ ے کلفت مشکے کہ یہ نوشتہ ے زرد روش بود چشمامو ریز کردم و روشو خوندم "لبیک یا زینب "کہ روے ایـݧ نوشتہ ها لکه هاے قرمز رنگے بود پارچہ رو بہ دماغم نزدیک کردم و بو کردم متوجہ شدم اوݧ لکہ هاے خونہ لرزه اے بہ تنم افتاد و پارچہ از دستم افتاد احساس خاصے بهم دست داد نفسم تنگ شده بود صداے قلبم و میشندیدم نمیفهمیدیم چرا اینطورے شدم چند دیقہ گذشت اردلاݧ اومد داخل اتاق کہ ببینہ چرا مـݧ دیر کردم رو زمیـݧ نشستہ بودم و بہ یہ گوشہ خیره شده بودم   متوجہ ورود اردلاݧ نشدم اردلاݧ دستش و گذاشت رو شونمو صدام کرد:اسماء بہ خودم اومدم و سرمو برگردوندم سمتش چرا نشستے ؟مگہ قرار نبود کولہ رو بیارے؟ بلند شدم و دستپاچہ گفتم إ إ چرا الاݧ میارم کولہ رو برداشت و گفت :نمیخواد بیاری خودم میارم. 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊 🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️
🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️ کولہ رو کہ برداشت اوݧ پارچہ از روش افتاد یہ نگاه بہ مـݧ کرد یہ نگاه بہ اوݧ پارچہ اسماء باز دوباره فوضولے کردے ؟؟؟ سرنو انداختم پاییـݧ و با صداے آرومے گفتم:ببخشید داداش ایـݧ چیہ؟ چپ چپ نگاهم کردو کوله پشتے و گذاشت زمیـݧ آهے کشیدو گفت : بازوبند رفیقمہ شهید شد سپرده بدم بہ خانومش داداش وقتے گرفتم دستم یہ طورے شدم خوب حق دارے خوݧ شهید روشہ اونم چہ شهیدے هر چے بگم ازش کم گفتم داداش میشہ بگے؟خیلے مشتاقم بدونم درموردش ݧ الاݧ نمیشہ مامانینا منتظرݧ باید بریم باحالت مظلومانہ اے بهش نگاه کنم و گفتم :خواهش میکنم إ اسماء الاݧ مامانینا فکر میـکنـݧ چہ خبره میاݧ اینجا بعد ایـݧ بازو بندو ماماݧ ببینہ میدونے کہ چے میشہ. دستمو گرفت و بازور برد تو حال  با بے میلے دنبالش رفتم و اخمهام تو هم بود همہ ے نگاه ها چرخید سمت ما لبخندے نمایشےزدم و کنار علے نشستم علے نگاهم کردو آروم در گوشم گفت:چیزے شده؟اخمهات و لبخند نمایشیت باهم قاطے شده همیشہ اینطور موقع ها متوجہ حالتم میشد خندیدم و گفتم :ݧ چیزے مهمے نشده  حس کنجکاوے همیشگے مـݧ حالا بعدا بهت میگم لبخندے زدو گفت:همیشہ بخند،با خنده خوشگلترے اخم بهت نمیاد لپام قرمز شد و سرم و انداختم پاییـݧ هنوزهم وقتے ایـݧ حرفارو میزد خجالت میکشیدم اردلاݧ کولشو باز کرده بودو داشت یکسرے وسیلہ ازش میورد بیروݧ همہ چشمشوݧ بہ دستاے اردلاݧ بود اردلاݧ دستاشو زد بہ همو گفت:خب حالاوقت سوغاتیہ البتہ اونجا کسے سوغاتے نمیگیره فقط بچہ هاے پشتیبانے میتونـݧ یہ قواره چادر مشکے رو از روے وسایلے کہ جلوش گذاشتہ بود برداشت و رفت سمت ماماݧ چهار زانو روبروش نشست :بفرمائید مادر جاݧ خدمت شما بعدش هم دست ماماݧ بوسید ماماݧ هم پیشونے اردلاݧ و بوسید و گفت :پسرم چرا زحمت کشیدے سلامتے تو براے مـݧ بهتریـݧ سوغاتے یہ قواره چادرے هم بہ مـݧ دادو صورتمو بوسید ،در گوشم گفت لاے چادرتم یہ چیزے براے تو و علے گذاشتم اینجا باز نکنیا همہ منتظر بودیم کہ بہ بقیہ هم سوغاتے بده کہ یہ جعبہ شیرینے و باز کردو گفت :اینم سوغاتے بقیہ شرمنده دیگہ اونجا براے آقایوݧ سوغاتے نداشت ،ایـݧ شیرینیا رو اینطورے نگاه نکنیدا گروݧ خریدم. همگے زدیم زیر خنده   چشمکے بہ زهرا زدم رو بہ اردلاݧ گفتم:إداداش سوغاتے خانومت چے؟ دوباره اخمے بهم کردو گفت:اسماء جاݧ دو ماه نبودم حس کنجکاویت تقویت شده ها ماشالا چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:خوب بگو میخوام تو خونہ بدم بهش چرا بہ مـݧ گیر میدے؟سوالہ دیگہ پیش میاد ماماݧ و بابا کہ حواسشوݧ نبود اما علے و زهرا زدݧ زیر خنده علے رو بہ اردلاݧ گفت : اردلاݧ جاݧ مـݧ و اسماء انشااللہ آخر هفتہ راهے کربلاییم اردلاݧ ابروهاشو داد بالا... 🕊 @shahadat_arezoomee 🕊 ❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃❤️❤️🍃