[•°♥️°•]
#شہیدانھ🌱
.
بـیـشـتـࢪسنگــࢪها؎خطࢪااو
ساختھبود.
شبتاصبحکاࢪمۍڪࢪد.
گفتم:[پسڪۍمۍخوابے؟!
توڪھهمیشھبیداࢪے!]
مۍگفٺ:بعدازمࢪگفࢪصتبࢪا؎استࢪاحتزیادھ!]
----------------------------------
#شہیدمࢪتضۍامینۍ🌿
.
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#ســـــࢪداࢪ 🍃
اسـلام علـــــیڪ یا ســـــردار✋
اے نمادِ شڪوهِ ایرانے🌙
اے ابـرمـرد ، اسـوھ ایثـار✌️
مـرحـبـا بـر ٺو شیـــــر ڪرماݩے✊
بـر شڪوهت درود اے سالار 🙏
فـاتح هر نبرد طولانے ✨
و سلامے زسینہ اے تـبــــدار ❤️
بہ تو از شیـعیـاݧ ایـــــرانے🇮🇷
با مـــــدد از خـداےقـاصــم جـبار 🍁
راھ حـق را نـبودہ پایانے 🌟
نحـݩ ابناء حـیـدر ڪـرار⚡️
صـــــاحـبـ اقـتـدار طـوفـــــاݩے🌪
و بـــــدانـنـد دشـمـنـاݩ زنـهـار👊
ڪـــــلـــــنـا قـــــاســـــم سـلـیـمــاݩے
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#خـــــاطره هاے خاڪے
✍چند وقتی بود که شدیدا دنبال این بودم تا چند نفر که مطمئن بودم و هستم کامل ترین اطلاعات را از حاج احمد متوسلیان فقط آنها دارند، حضوری ببینم و در این رابطه سوال کنم تا اطمینانم از اطلاعاتی که تا امروز داشتم، کامل شود. حاج قاسم سلیمانی یکی از آنها بود که اطلاعات و نظرش خیلی برایم اهمیت داشت و به نوعی ختم کلام بود. دوست عزیزم "احسان محمدحسنی" - رئیس سازمان هنری رسانه اوج - با حاج قاسم ارتباط کاری زیادی داشت. یکی دو بار به او گفتم ترتیبی دهد با حاج قاسم جلسه ای کوتاه داشته باشم. یک بار قرار شد هنگامی که حاج قاسم به شهرک سینمایی دفاع مقدس برای بازدید از صحنه های فیلمبرداری "به وقت شام" می رود، برویم آن جا که به دلایلی جور نشد.
گذشت تا اینکه بنده و خانواده ام برای جشن عروسی دختر آقا احسان که جمعه شب 24 اسفند 1397 در تالار طلائیه بود، دعوت شدیم. ساعت حدود 8 شب، دور میز کنار دوستان نشسته بودیم که ناگهان چشمانم از تعجب گرد شد. حاج قاسم سلیمانی، یکّه و تنها، با لباس شخصیو خیلی معمولی، وارد سالن شد.
از همان اول به ذهنم رسید بروم سراغش، ولی مانده بودم چطور؟ نمی دانم چرا کم آوردم؟ احسان حسنی لطف کرد، دستم را گرفت و برد سر میزی که افرادی خاص نشسته بودند. مرا برد جلوی حاج قاسم. حاجی محترمانه و با ادب همیشگی، سریع از جا برخاست. تا احسان گفت:
- ایشون آقای داودآبادی هستند که ...حاج قاسم لبخند زیبایی زد و گفت: - بله، ایشون رو که می شناسم ... قند در دلم آب شد. چه کیفی کردم از این حرف سردار. همین طور که روی صندلی سمت راستش می نشسستم، با خنده گفتم: - خب خدا رو شکر که بنده رو می شناسید، پس نیازی به معرفی نیست. و با خنده جوابم را داد. دور میز گرد، از سمت چپِ حاج قاسم، ابراهیم حاتمی کیا کارگردان، گلعلی بابایی نویسنده، مرتضی سرهنگی رئیس دفتر ادبیات و هنر مقاومت، و محسن مومنی رئیس حوزه هنری، که پهلوی من قرار داشت، نشسته بودند.
حاجی داشت با آقای سرهنگی درباره نوشتن کتاب زندگی سردار شهید مهدی زین الدین فرمانده لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) صحبت می کرد که ظاهر برای این کار دو تن از نویسندگان معروف حوزه هنری را برده بودند پیش حاج قاسم. آقای سرهنگی که فهمید با حاجی کار دارم، لطف کرد، زود حرفش را تمام کرد و به صحبت با محسن مومنی مشغول شد. سعی کردم از فرصت پیش آمده که معلوم نبود مجددا نصیبم شود و نشد! در کمترین زمان، بیشترین و بهترین بهرۀ ممکن را ببرم! آرام دهانم را بردم دم گوشی حاجی و گفتم: - حاج آقا، من تقریبا 25 ساله که در ایران و لبنان پی گیر قضیه حاج احمد متوسلیان هستم ... نگاهش به روبه رو بود. همان طور حرف می زد. جرات نکردم به چشمانش نگاه کنم. با همان لبخند روی لبش، رو کرد به من و گفت: - خب، ببینم تو که 25 سال روی این پرونده کار کردی، به چه نتیجه ای رسیدی؟! آرام گفتم: "به این رسیدم که همون روز اول همشون شهید شده اند." با لحنی ملایم گفت: "درسته. دقیقا. تا همون شب اول همشون شهید شدند."
🔺با تعجب گفتم: "پس این حرفها که بعضیا می زنند که زنده اند و در زندان های اسرائیل هستند چیه؟" لبخند تلخی زد و گفت: "این حرف ها رو ول کن." و ادامه داد: خب دیگه به چی رسیدی؟جرات نمی کردم بگویم. نه این که از حاج قاسم بترسم، نه اصلا. بلکه از ادعای خود هراس داشتم. دهانم را به گوشش نزدیک کردم تا آن که بغلش نشسته بود، نشنود. و صحبت ادامه داشت و من، ساکت، ولی مات و مبهوت، مانده بودم!
حمید داودآبادی
۲بهمن ۱۳۹۸
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
#تلنگر ❌
#مہدوی🍃
دعا برای حضرت بقیہ الله را فراموش نکنیم ❌✋
مبادا هنگام دعا ڪردن هایمان از دعا براے سلامٺے و فرج 🦋 مولای مان 🦋
غافل شویم و آن وجود نازنین و مهربان و غریب را فراموش ڪنیم ❌😱
بہ یاد داشتہ باشیم ڪہ👌
هنگام دعا براے آن مولای عظیم الشأݩ✨✨✨✨✨
حتما حضور قلبے❤️ وزبانے 😌 داشتہ باشیم 👌🌱
نگوییم 👈❌بے گمان 🤔 آن وجود پاڪ و نورانے بہ دعای امثال من نیازے
نخواهد داشت!
ݧــــــــــــــــــــہ اشتباه است 😞❌
بلڪــــــــــہ این ڪار اداے ڪم ترین حق آن بزرگوار بر گردن ماسٺـــــ👌🙏✅
براے تعجیل در فرج آقا امام زمان صلوات📿📿📿﷽
.
اَللّهُمَ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
༻﷽༺
💫شهیدی که سنگ مزارش همیشه معطر است .
او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد.
خدمت به رزمنده ها را دوست داشت... مثل همیشه برای سرکوبی و مبارزه با نفس داوطلبانه مشغول نظافت دستشویی ها بود...
برایش مهم نبود که بدنش همیشه بوی بد توالتها را بدهد.... او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود.
شھید پلارک ما،شبیه به یکی از سربازان پیامبر در صدراسلام
غسیل_الملائکه است.
🔹بھشت زهرایی ها به او شھید عطری می گویند. .
. مادرش گفت: پسرش در مدت عمرش چهارڪار را هرگز ترڪ نڪرد
1. نماز شب
2. غسل روز جمعہ
3. زیارت عاشوراے هر صبح
4. ذڪر 100 صلوات در هر روز
. 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷
#شهدا_شرمنده_ایم
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞
از علی تا به علی فاصله یک آینه است🍃
آن علی از نجف و این علی از خامنه است 🍃
بر خامنه ای رهبر خوبان صلوات
اللهم صل علی محمد وال محمد و عجل فرجهم
@shahadat_dahe_hashtad
💞 شهادت + دهه هشتاد 💞