eitaa logo
به دنبال شهادت...
662 دنبال‌کننده
2هزار عکس
942 ویدیو
6 فایل
بسم‌ࢪب‌ شهدا♡ 🖤🌿 ؏ـشق‌یعنۍ‌استخوان‌ویڪ‌پلآڪ سآل‌هاتنهآ؎ِتنھآزیرِخآڪ. ⇍ڪپےباذڪࢪسہ‌صلوات‌نذࢪظہوࢪآقا~ در خدمتم : @Marziyeh3_1_3 @laperle_2005 ناشناسمون👇 https://daigo.ir/secret/1656101996
مشاهده در ایتا
دانلود
زندگی ی جوری چند وقته داره بهم فشار میاره و همه چی باهم داره اتفاق میوفته ک میگم به کجا چنین شتابان؟!🥲💔
ساعت ۲۳ بیاید یکم حرف دلی بزنم🥲💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رفقا این حرفای بنده کاملا دلی پس اگر میخوایید جایی استفاده کنید با ذکر اسم کانال یا بنده باشه ممنون میشم ازتون🌱
میگه روزِ قیامت که برپا شد، کفِ زمین مثلِ کوره داغ میشه و خورشیدِ قیامت حرارتِ صد چندان داره... یعنی خورشید از طبقه ی چهارمِ آسمان به طبقه یِ اول میاد و نزدیکتر میشه.
همه انسان ها حاضر میشن... نگاهی به کارنامه یِ اعمال میکنن و اونایی که خطاکارانِ خلق هستن و کارنامه یِ اون ها از ثواب خالیه عرقِ شَرم بر پیشانیِ اون ها میشینه.
گناهکار که میگم گناهش در حدِ یه قضا شدنِ نماز نیستا! روایت میگه اونایی که دیگه خودشون از نجات نا امیدن... دارن می برن دیگه برایِ عذاب. خدا ندا میده ای بنده یِ من! پیش من یه امانتی داری. ملائکه یِ عذاب رو امر میکنه صبر کنین! نبریدش تا امانتیش رو بهش بدم...
یه دُر و سنگِ قیمتیِ بسیار درخشان میارن به قدری درخشان که میگه نور و برقِ اون تمامِ قیامت رو روشن میکنه... بنده متعجبانه به خدا عرض میکنه: خدایا این دُر دیگه چیه؟ من که از این چیزا ندارم و روحم ازش بی خبره!
خدایِ بزرگ در جواب بهش میگه: این دُر فقط یک قطره یِ اشکیه که تو در مصیبتِ سَروَرِ جوانان بهشت، فرزندِ پیامبرِ آخرالزمان و سَرور شهیدان و مظلومان گریستی...
خدا میگه: ما اون قطره یِ اشک رو ضایع نکردیم و اون رو در صدفِ رحمت و لطف خودمون نگهداشتیم و از برات حفظ کردیم تا در چنین روزی که روزِ حسرت و درماندگیه، به کارت بیاد! ما این دُر رو خریداریم و قیمتش رو هیچکس جز ما نمیتونه پرداخت کنه اما باید اون رو پیشِ انبیاء ما ببری تا رویِ اون قیمت گذاری کنن...
اون بنده همون یک دُر رو پیشِ حضرت آدم می بَره و بهش میگه قیمت بذار... جنابِ آدم میگه من قیمتی براش نمیدونم! پیش نوح می بره و همین جواب رو می شنوه... پیش جنابِ ابراهیم می بره و ابراهیمِ نبی پاسخ میده و قیمتش رو نمیدونم و جواب رو بر عهده یِ پسرش اسماعیلِ نبی میذاره اما جنابِ اسماعیل هم میگه نمیدونم و همینطوری پشتِ سرِ هم این پیامبر جواب رو به اون پیامبر حواله میکنه و اینقدر می چرررخه تا میرسه به پیامبرِ خاتم حضرت محمد...