eitaa logo
🌷شهد شیرین شهادت🌷
835 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
9هزار ویدیو
13 فایل
﷽ ما مدعیان صف اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند 🌹 شهد شیرین شهادت🌹 ⬇️ 🆔 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱 ✅ ارتــبــاط ، انتقاد و مطلب @sms121labaykayazeinab غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
مشاهده در ایتا
دانلود
7.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹چی میشه بعضیا انتخاب میشن و بهشون اذن میدن که در لشکر امام اثرگذار باشند؟ 🔹چی میشه که بعضیا ویژه میشن؟ ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
49.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رونمایی از سرود جدید ویژه اربعین با نام علیه السلام🏴 🎙با نوای حاج ابوذر روحی و سربازان دهه هشتادی و نودی حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف همه جا یار تو هستم حسین توی غم‌ها و توی همه شادی‌ها اربعین امسال هم میشه اربعین نمیزاریم بشه خالی حسین جای آرمان علی‌وردی ها ما هم میایم جای آرشام و علی لندی ها... ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱
🌷_ ✍خداحافظی و عمل به قول آخرین باری که می‌خواست برود وقتی با بچه‌ها خداحافظی می‌کرد، بچه کوچکترم که سه سال و نیمش بود، نمی‌توانست از پدرش دل بکند. گریه می‌کرد که بابا نرو. آقا مهدی به او گفت: "بابا می‌خوام برم سربازای صدام رو بکشم" محسن می‌گفت: "اگه سربازای صدام رو بکشی اونوقت بچه‌هاشون بی‌بابا می‌شن.   منقلب شد و گفت: "می‌خوام خود صدام رو بکشم". می‌گفت: "بابا برام پفک بخر". می‌گفت: "چشم بابا برات خوراکی می‌خره". چند بار خداحافظی کرد و چند صد متر رفت و باز محسن صداش کرد و برگشت. بالاخره رفت.   روزی که خبر شهادتش را دادند، شبش خواب دیدم که مهدی آمده و محسن را بغل کرده و به شیرینی فروشی سر کوچه‌مان برده است. خیلی هم خوشحال است. دائم بچه را ناز می‌داد. برایش قاقالی خریده بود. یک خوراکی دست محسن داده بود. بقیه‌اش را به من داد و گفت: "این‌ها را بعدا به او بده". بعد هم محسن را به بغل من داد و گفت: "دارم می‌رم". محسن زد زیر گریه و گفت: "بابا نرو"... و از گریه محسن بیدار شدم. همان روز تشییع این خواب را دیدم.   او به قولی که به محسن داده بود، عمل کرد. روایتی از همسر شهید ❤️ 🤲 @shahde_shirine_shahadat🇮🇷🚀🇮🇱