دلم شکسته وخسته ز جنب و جوش شده دلم چه گوشه نشین و چه بی خروش شده

چه نيكو است فروتنى توانگران برابر مستمندان، براى به دست آوردن پاداش الهى، و نيكوتر از آن خويشتندارى مستمندان برابر توانگران براى توكّل به خداوند است. -امیرالمؤمنین﴿؏﴾ نهج‌البلاغه ، حکمت۴۰۶ #مولانا

حتی‌اگرمیدونی‌کربلات جورنمیشه،بازم‌تمامِ‌تلاشتوبکن! یدفعه‌دیدی‌وسط‌این‌همه‌تلاش دل‌اربـاب‌روبردی((((:

از زندگانیم گله دارد جوانیم شرمنده جوانی از این زندگانیم

دارم هوای صحبت یاران رفته را یاری کن ای اجل که به یاران رسانیم

پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق داده نوید زندگی جاودانیم

چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیر وز دور مژده جرس کاروانیم

گوش زمین به ناله من نیست آشنا من طایر شکسته پر آسمانیم

گیرم که آب و دانه دریغم نداشتند چون میکنند با غم بی همزبانیم

ای لاله بهار جوانی که شد خزان از داغ ماتم تو بهار جوانیم

گفتی که آتشم بنشانی ، ولی چه سود؟ برخاستی که بر سر آتش نشانیم

شمعم گریست زار به بالین که شهریار من نیز چون تو همدم سوز نهانیم . .

-بسم‌اللّٰه-

ایوانِ نجف، هان تو شهادت بده فردا ؛ این دل، همه‌ی عمر به تسخیر علی بود ... #شاھ_نجف

دلم دوباره خمار پیاله ی ساقیست دلم خراب شرابی ز می فروش شده

حق ترین حقی که امروز دیدم :

پاهام درد میکنه خب ؛ چشام درد میکنه خب ؛ از اون شب تو بیابون پهلوهام درد میکنه خب . .(((:💔

روی زمین افتادم همین‌که زد جون دادم منِ دلشکسته . .💔

کار خدارو نگا بابا آخر کارو نگا بابا تاول رو لبتو دیدم آبله هارو نگا بابا . .💔

بهشت رو زمین و نجف باباعلی :) به نیابت از اعضای کانال و همسایه های با معرفت کانال ، زیارت نیابتی و نماز خواندیم ، ان‌شاءالله شما هم یاد ما باشید🤍 : مکتب مرتضی علی . بابا ابوترابم نجفستان . باعلی باش . مأمول . مأوا . صدای سکوت . ابتهاج . بهشت خاکی . شاه نجف . ماه حرم . کلام علی . ابوتراب پدرخاک . امیرالنحل . شائق . عماد .

امروز تلفنی با یکی از اقوام حرف میزدم ، میدونستم عراقه.. یهو صدای اذان اومد من اون صدارو می‌شناختم من با اون صدا زندگی کرده بودم من میدونستم اون صدا ، صدای موذنِ باباعلیِ (((:💔

به طبیبش چه حواله کنی‌‌؟ ای آب حیات از همان جا که رسد درد ، همان جاست دوا . . -مولانا !

آینه دق؟ کیفی که با دستای خودم برای اربعینم دوخته بودم و الان داره خاک میخوره🚶🏻‍♀💔

برای ؛ @shahe_najaff110 ✨ .

پیامبر بود و علی. ابوبکر و عمر و عثمان هم با عده‌ای از مهاجرین و انصار نشسته بودند دور پیامبر، حرف‌هایش را گوش می‌کردند. حسن از دور می‌آمد. پیامبر دیدش. فرمود: «حسن را ببینید ؛ جبرئیل هدایتش می‌کند، میکائیل هوایش را دارد، پاره ی تن من است، پدرم فدایش شود.» بلند شد. اصحاب هم با او به استقبال حسن رفتند. دستش را گرفت، آورد نشاند کنارش، نگاهش را از او بر نمی‌داشت. فرمود: «این پسر هدیه‌ای است از طرف خدا برای مردم، بعد از من هدایتشان می‌کند، متولّی کارهایم می‌شود، سنتم را زنده نگه می‌دارد. هر کس که قدرش را بداند و گرامی‌اش بدارد مرا گرامی داشته، خدا او را رحمت کند.»

از ما که گذشت . . الهی هیچکس از سفر جا نمونه(((:💔

هر کانالی رو که باز می‌کنی یا عراقه و داره عکس و فیلم میفرسته ، یا نوشته حلال کنید عازمم تروخدا یکم آروم تر برید حواستون به دلای شکسته ما جامونده ها هم باشه🚶🏻‍♀💔