هدایت شده از من یک محجبه ام ❤️🌺
#تشکر_از_همسر
📍فکر کردن به نکات مثبت همسر و موهبتهای زندگی مشترکتان باعث میشود روح تازهای به رابطهتان دمیده شود. تلاش کنید از همسرتان به خاطر خوبیهایش تشکر کنید. بعضی افراد خیال میکنند که قدردانی و سپاسگذاری باعث سوء استفاده همسر یا کوچک شدن خودشان میشود. بعضیها هم فکر میکنند لزومی ندارد از همسرشان به خاطر انجام وظایفش قدردانی کنند.
💢 بعضی از زوجین قدردانی کلامی را لازم نمیدانند اما نتایج پژوهشهای حوزه روانشناسی مثبت نشان داده است که یکی از فنهای مفید برای شادمانه زیستن این است که خود را موظف کنید هر روز فکر کنید و خوبیهای اطرافیانتان را پیدا و به خاطر آنها از ایشان قدردانی کنید.
❇️ این کار تاثیر به سزایی در بهبود روابطتان خواهد داشت. با این کار میتوانید از بروز جر و بحث و مشاجرههای شدید در هنگام بروز تعارض پیشگیری کنید. در حقیقت با این کار خود و همسرتان را برابر بروز مشکلات شدید واکسینه کردهاید.
هدایت شده از من یک محجبه ام ❤️🌺
#سیاست_های_زنانه
⭕️ هنگام خرید به نظر همسرتون احترام بذارید،
حتی اگر سلیقش با شما یکی نباشه.
لازم نیست حتما طبق میل او خرید کنید
مهم اینه که در مقابل نظراتش چه عکس العملی نشون میدین
اگر همیشه انتخابهاشو رد کنید
و یا مسخره کنین مطمئن باشید دیگه واسه همراهی شما تمایلی پیدا نمیکنه
🏡
هدایت شده از من یک محجبه ام ❤️🌺
#خانومانه
👸خانوما دقت کنید📢
🎀جمله ای 💯% کاربردی و سحرآمیز
⭕️"خونواده ی من و تو نداریم"
👈در بعضی موارد که میخواین یه عکس العملی رو نسبت به خونواده ی همسرتون نشون بدین و عکس العملتون رو توی نظر همسرتون موجه نشون بدین به همسرتون بگین👇👇
" اگه خونواده ی خودمم بودن همینکارو میکردم...خونواده ی من و تو نداریم"
👈در عمل هم سعی کنین تفاوتی در روابط اجتماعی و فامیلی بین خونواده ی خودتون و خونواده ی همسرتون داشته باشین
هدایت شده از من یک محجبه ام ❤️🌺
🔷 امام صادق علیه السلام:
🔶 « وَیلٌ لِمَن لا یَدینُ اللّه َ بِالأمرِ بِالمَعروفِ و النَّهیِ عَنِ المُنکَـر»
🔶 واى بر کسى که با امر به معروف و نهى از منکر، خدا را دیندارى نکند.
🔶 (الزهد للحسین بن سعید: حدیث ۴۱صفحه۲۰)
#حدیث_روز
#امام_صادق(ع)
#امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر
هدایت شده از من یک محجبه ام ❤️🌺
#اخلاصشهـــدا💞
#شهیـدمهدےباڪرے🥀
در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم.
چشمم به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود.
دیدم امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفتم، او رفتگر همیشگی محله ی ما نبود.
کنجکاوم شد، سلام دادم و دیدم رفتگر امروز آقا مهدی است.
آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟
آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت.
ادامه دادم، آقا مهدی شما شهرداری، اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟
شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟
خیلی تلاش کردم تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشیدم.
گفت: زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش مرخصی نمی دادن میگفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودشم اومده جاش.
اشک تو چشمام حلقه زد.
هر چی اصرار کردم و قسم دادم، آقا مهدی جارو رو بهم نداد؛ ازم خواهش کرد که هرچه سریعتر برم تا دیگران متوجه نشنوند.
رفتگر آن روز محله ما، شهردار ارومیه بود.