4️⃣2️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید سیدحسین گلریز
نام پدر : سید مهدی
نام مادر:معصومه رعیتی
تاریخ تولد : 1338/02/19
تاریخ شهادت : 1361/02/10
محل شهادت : خرمشهر
گلزار: شهدای معتمدی
6️⃣1️⃣بیت المقدس
🌺از آنجایی که وصی هر شخصی باید از مؤمنترین افراد تعیین شود، بندهی حقیر عباس جلالی، یعنی برادر خانمم و بعد از او یعنی در عدم حضور او، برادرش علیرضا جلالی را وصی خود قرار میدهم و با التماس و معذرت میخواهم که آنها با رضایت کامل این بار مسئولیت طبق مسئولیت شرعی پذیرفته و بدان عمل نمایند.
تا آنجایی که میتوانند سعی کنند که نماز و روزه مرا به وسیله حقوقم یا جای دیگر تهیه کرده و پرداخت نمایند. مدت حداقل چهار سال و حداکثر آن را خودتان میدانید.
کتابهایی را که متعلق به بنده میباشد میتوانید استفاده کنید. منتها آنها را دوباره برگردانید تا وقتی که فرزندم بزرگ شود. زیرا میخواهم وقتی که بزرگ شد، به وسیله کتابهایم خط فکری مرا دریابد. که آن خط فکر روحانیت و در اصل اسلام ولایت فقیه است.
به دخترم بگویید که مانند زینب باید برایم زینبی کند. زیرا یکی از دلایل نامگذاری او به این اسم و نشانی همین بوده است.
شهید #سید_حسین_گلریز
🌷@shahedan_aref
5️⃣2️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید رحمت الله محسنیان
نام پدر : محمود
نام مادر:فاطمه علیزاده
تاریخ تولد :1328/07/02
تاریخ شهادت : 1361/02/10
محل شهادت : خرمشهر
گلزار: شهدای معتمدی
7️⃣1️⃣بیت المقدس
🌹سردار حاج علی فردوس ،با بیان مطالب و خاطره ای عنوان می کند:« ما آن زمان در تظاهرات خونین بابل شرکت می کردیم. او نیز از جمله کسانی بود که، در این مراسم حضور داشت و در واقع پیشقدم در صفوف معترضین بود. شغل ایشان آهنگری بود.
🌷یادم می آید که در صف اول معترضین، با دستی آهن، راه را برای مردم باز می کرد. همیشه می گفت من خودم را آماده کردم که اگر دست ساواک افتادم خودم برای شکنجه ها حاضرباشم. خودم ناخن پایم را می کشم تا آن روزها، برایم دردی نداشته باشد و دشمن فکر نکند که من و مردم ضعیف هستیم.
شهید #رحمت_الله_محسنیان
🌷@shahedan_aref
✍شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری دید.
🌹شهید مدافع حرم محمد علی حسینی
🔹شهید هجده ساله ای که هر چه اصرار می کرد مادرش اجازه نمی داد به سوریه برود.
🔸به بهانه خرید برای منزل از برادرش پول گرفت و تصمیم گرفت برای رفتن به سوریه فرار کند و از تهران اعزام شود.
⭕️در حین فرار توسط مأمورین ایست و بازرسی مهریز مورد تعقیب می گیرد.
🔸در دل شب به بیابان می زند و راه را گم می کند.
🟢بانویی نقاب به چهره را می بیند شوکه می شود آستین پیراهن دست راستش را می گیرد چند قدمی همراهش می آید و به او می گوید؛
🟠پسرم برگرد مادرت را راضی کن به ما می رسی.
🔸شهیدی که در ماه محرم به دنیا آمد و در هفتمین روز ماه محرم در سوریه به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای کرمان واقع شده است.
✅راوی مادر شهید محمد علی حسینی
شهید #محمد_علی_حسینی
🌷@shahedan_aref
سر بند یا زهرایت..
نشان از عشقی کهن دارد؛
عشقی به عمق جنون
و این جنون را تنها شهادت آرام میکند،
شهادتی به گمنامی شهادت زهرا(س)...
صبحتون شهدایی🌷🌷🌷
🌷@shahedan_aref
#به_یاد_شهداء
#شهید_مهندس_مصطفی_ابرهیمی_مجد در وصیتنامه خود اعلام کرد که به دیدار امام زمان(عج) نائل شده است و این مطلب را چنین بازگو میکند:
"بگذاريد بعد از مرگم بدانند كه همانطور كه اساتيد بزرگمان مي گفتند نوكر محال است صاحبش را نبيند من نيز صاحبم را ، محبوبم را ديدار كردم اما افسوس كه تا اين لحظه كه اين وصيت را مي نويسم ، ديدار مجدد او نصيبم نگشت. بدانيد كه امام زمانمان حي و حاضر است و او پشتيبان همه شيعيان مي باشد. از ياد او غافل نگرديد. ديگر در اين مورد گريه مجالم نمي دهد بيشتر بنويسم و تا اين زمان ديدار او را براي هيچكس نگفتم مبادا كه ريا شود و فقط كه ديگر مي گويم كه از آن ديدار به بعد چون ديگر تا اين لحظه او را نديده ام تمام جگرم سوخته است . و اكنون به جبهه مي روم تا پيروزي اسلام را نزديك سازم و راه را جهت ظهور آن حضرتش باز سازم....."
این شهید بزرگوار در شهریور سال 1360 در منطقه عملياتی دارخوين به شهادت رسيد.
پيكر مطهر اين شهيد در گلزار شهدای بهشت زهرا(س) تهران در قطعه 24رديف 95شماره 24 به خاك سپرده شد.
📙برگرفته از کتاب پنجاه سال عبادت. اثر گروه شهید هادی.
شهید
مهندس #مصطفی_ابرهیمی_مجد
🌷@shahedan_aref
🔰 داغیست به دل رفتن خوش غیرتها
🔰 عَلَم غیرت این شهر هنوز هم بالاست...
🔸مدافع حریم عفت و حیا، جوان خوش غیرت سبزوار شهید امر به معروف و نهی از منکر شهید والامقام حمیدرضا الداغی 🖤
🔹 ولادت: شهریور ۱۳۵۶
🔹 شهادت: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
🔹 شغل: مهندس معماری
🔹 علت شهادت: دفاع از حریم عفت جامعه
🔹 محل شهادت: شهرستان سبزوار، تقاطع خیابان اسد آبادی و ابوریحان ، یادمان شهید غیرت
⭕️ مراسم تشییع پیکر شهید در مشهد مقدس⭕️
📆 دوشنبه ۱۱ اردیبهشت، ساعت ۱۵
📌 مشهد مقدس، از مهدیه مشهد تا حرم مطهر رضوی
#شهید_غیرت
شهید #حمیدرضا_الداغی
🌷@shahedan_aref
#شهیدانه
قسمتی از وصیتنامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی:
"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم،
به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..."
شهید امیر حاج امینی صاحب این تصویر بینظیر و بیسیمچی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
شهید #امیر_حاج_امینی
🌷@shahedan_aref
در لشــگـــر 27 محمـــد رســـول اللــه ' ص '
بـــرادری بـــود کـــه عـــادت داشـــت #پیشـــانی شهـــدا را ببـــوســد !
وقـتــی خــودش شهیــد شــد بچـــه هــا تصمیــم گرفتنـــد بـــه تلافــیِ
آن همــه محبـت ، پیشـــانی او را غـــرقِ بــوســه کننـــد .
پارچـــه را کـــه کنـــار زدنـــد ، جنـــازه ی بـــی ســـر او دل همـــه شان
را آتـــش زد .
شهیـــد #حـــاج_محمد_ابراهیـــم_همــت
🌷@shahedan_aref
🔴ما از انحراف میترسیم!
⏪شهید غلامعلی پیچک:
جنازه من را روی مین ها بیندازید تا منافقین فکر نکنند که ما در راه خدا از جنازه مان دریغ می کنیم؛مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است؛...
▪️بگذار بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی علیه السلام به نام حکومت خمینی با هیچ ناحقی نساخت تا ... سرنگون شد.ما از سرنگونی نمیترسیم؛از انحراف میترسیم...
شهید #غلامعلی_پیچک
🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
#داستان_اول کتاب #عارفانه قسمت یک تویی که نمی شناختمت... این گل پرپر از کجا آمده... ...از سفر ک
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت دوم و سوم
پرسیدم: چیزی شده؟!
گفت:
"وقتی آخرین سنگ را عوض کردم ناگهان بوی عطر فضای قبر را پر کرد.باور کنید
با همهی عطرهای دنیایی فرق داشت!"
شب موقع نماز فرا رسید.
در شبهای دوشنبه و غروب جمعه استاد حق شناس مجلس موعظه داشتند
آن شب بین دو نماز سخنرانی نداشتند، اما از جا بلند شدند و روی صندلی قرار گرفتند.
موضوع صحبت ایشان به همین شهید مربوط می شد در اواخر سخنان خود دوباره آهی از سر حسرت در فراق این شهید کشیدند.
بعد در عظمت این شهید فرمودند:
« این شهید را دیشب در عالم رویا دیدم. از احمد پرسیدم چه خبر؟
به من فرمود: تمام مطالبی که از( برزخ و...) می گویند حق است.از شب اول قبر و سوال و... اما من را بی حساب و کتاب بردند.»
بعد استاد مکثی کردند و فرمودند:
«رفقا،آیت العظمی بروجردی حساب و کتاب داشتند..اما من نمی دانم این جوان چه کرده بود .چه کرد که به اینجا رسید!»
من با تعجب به سخنان حضرت استاد گوش می کردم ، به راستی این جوان چه کرده بود که استاد بزرگ اخلاق و عرفان این گونه در وصف او سخن می گوید!!؟
از دوستانش پرسیدم:
"این شهید چند ساله بود"؟
گفت: ۱۹سال!
دوباره پرسیدم:
"در این مسجد چه کار می کرد، طلبه بود"؟
او جواب داد:
"نه، طلبه رسمی نبود، اما از شاگردان اخلاق و عرفان حضرت استاد بود.در این مسجد هم کار فرهنگی و پذیرش بسیج را انجام می داد."
آن شب به همراه چند نفر از دوستان و همراه استاد آیت الله حق شناس به منزل شهید رفتیم
استاد وقتی وارد خانه شدند در همان ورودی منزل رو به برادر شهید کردند و با حالتی افسرده خاطره ای نقل کردند و فرمودند:
" به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشتند."
بعد نفسی تازه کردند و فرمودند:
"من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم.به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است."
حضرت آقای حق شناس مکثی کردند و ادامه دادند:
"من دیدم یک جوان در حال سجده است، اما نه روی زمین!!
بلکه بین زمین و آسمان مشغول تسبیح حضرت حق است"!!
حاج آقای حق شناس در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود ادامه دادند:
"من رفتم جلو دیدم همین احمد آقا مشغول نماز است.بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد و گفت: تا زنده ام به کسی حرفی نزنید."
من با تعجب بسیار به سخنان استاد گوش می کردم ..
آیا یک جوان می تواند به این درجه از کمال بشریت دست یابد!!؟
من به طرز ناخودآگاه در تمام مراسم این شهید حضور داشتم.
شاید این بار مسئولیتی بر عهده ماست.
شاید خدا می خواهد یکی از بندگان خالص و گمنام درگاهش را که بسیار ساده و عادی در میان ما زندگی کرد را به دیگران معرفی کند.
هرچند از دوران شهادت ایشان چندین دهه گذشته اما با یاری خدا تصمیم گرفتیم که خاطرات این عبد الهی را جمع آوری کنیم.
تازه زمانی که کار شروع شد، متوجه دیگر سختی ها شدیم.
احمدآقا از آنچه فکر می کردیم بسیار بالاتر بود
اما اگر استادالعارفین این گونه در وصف این جوان سخن نمی گفت، کار بسیار سختتر می شد.
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
🌷@shahedan_aref