eitaa logo
هر روز با شهدا
71هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.3هزار ویدیو
19 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🟠 دریافت رایگان مستند « وداع با اسلحه » 🔷 دیدن این مستند بویژه برای جوانان و نوجوانان ضروری است 🔸 مهمترین دلیل حقانیت مبارزه مردم غزه 🔸چرایی انحصار تنها راه نجات در جهاد 🔸دلایل پیش‌دستی حماس در حملات 🔸و سوالات و شبهات دیگر 🔻نشانی دریافت رایگان مستند « وداع با اسلحه » 👇👇👇 http://B2n.ir/p13977
🌷 حرم امام رضا که رفتیم، با برنامه ریزی سپاه بود اما ما فقط یک ساعت در حرم بودیم. آقانوید خیلی امام رضایی بود. پیکر آقانوید که به مشهد آمد، گفتند تابوتشان را ایستاده بگیرید تا سلامی به حضرت رضا علیه السلام بدهد. با خودم گفتم خوش به حالت آقانوید؛ آخرین سلام را هم با بدن بی سر به آقا دادی. حس کردم که اگر جای آقانوید بودم، می گفتم که دیدید آخر من هم فدایی مادرتان شدم؟ بعد که پیکرشان را خواستند از حرم بیرون ببرند، یک بنده خدایی گفت اگر می شود، بگذارید همسرش چند دقیقه با پیکر، ‌تنها باشد. من آن لحظه فقط به آن فکر بودم که این مراسم مثل مراسم من است، ‌نکند آقانوید غصه بخورد. گفتم: ‌من همیشه دوست داشتم در مراسمم شهدا باشند و ائمه نظر کنند. این بهترین مراسمی بود که توانستی برای من بگیری. من از تو راضی ام. فقط برای من دعا کن. یعنی شما بودید و پیکر آقانوید و امام رضا علیه السلام... همسر شهید: بله؛ آقانوید هم با چهره خندانی که روی عکس تابوتش بود، به من نگاه می کرد. بعد از آن پیکر را بردند. من یک ساعت در هتل خوابیدم و دقیقا صحنه های تشییع را دیدم که آقانوید هم کنار من بود. دستم را گرفته بود و گفت: ‌هر کاری داری بگو برایت انجام بدهم. دوست داری برایت چه کار بکنم؟ نشان داد که در همه آن لحظات کنارم بوده. شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
خوابگاه که زندگی می‌کردم، خیلی نامرتب بودم. در اتاق، فقط به اندازه‌ی خودم که بخوابم و درس بخوانم جا بود. بقیه‌ی اتاق را حجم عظیمی از کتاب و ظرف نشسته و ... پُر کرده بود. اما وارد خوابگاه داریوش می‌شدی، فکر می‌کردی به خانه‌ی یک تازه عروس رفته‌ای! شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌷 🌷 ! 🌷سال ۶۲ در قرارگاه خاتم الانبیاء اولین روز آشنایی من با محمد باقری بود. یکی از فرماندهان ارشد به من گفت برای موضوعی با او جلسه‌ای بگذارم. قرارگاه خاتم الانبیاء در راه اهواز - طلائیه در زیر زمین قرار داشت. اتاق او را پیدا کردم. در اتاق‌های فرماندهان معمولاً دو قسمت بود، یک قسمت با میزی کوچک در جلو که منشی‌ای می‌نشست و یک بخش هم در پشت او که در حقیقت دفترِ کار آن فرمانده بود. وارد که شدم جوانی پشت میز بود، به او گفتم که با برادر باقری کار دارم. گفت: بفرمایید. گفتم: با خودشان کار دارم، با ایشان هماهنگ شده و منتظر من هستند. 🌷باز گفت: امرتان را بفرمائید! باز هم گفتم که فقط با خودشان می‌توانم صحبت کنم. خلاصه خیلی تحویلش نگرفتم، تا بیچاره به زبان آمد و گفت که من خودم محمد باقری هستم! دقت کردم، دیدم بله، خودش باید باشد. عین برادر شهیدش بود! صورت او به قول خارجی‌ها Babyface بود و خیلی جوان بنظر می‌رسيد. خلاصه تا سال‌ها هر وقت او را در جایی می‌دیدم یاد آن زمان می‌افتادیم و لبخندی می‌زدیم. امروز، قرار گرفتن او در چنین منصب خطیری، مایه خوشحالی است. 🌷@shahedan_aref
آقا،برادر عزیز،هیچ وقت توجیه غیرشرعی خودتان رانکنید.یک موقع می بینی انسان می خواهد یک عملی انجام بدهد،هی خودش را توجیه می کندو می خواهد به یک شکلی خودش را راضی کند.در انسان دو نفس هست..یکی می کشد به طرف شیطان،یکی می کشد به طرف خدا.انسان باید خودش موقعی که یک تصمیم گرفت،خدای خودش را در نظربگیرد. شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣هر روز صد صلوات هدیه ❣به روح پاک و مطهر همه شهدا ❣برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله هدیه به روح پاک و مطهر شهید 🌷@shahedan_aref
✍مقید بود هر روز زیارت عاشورا را بخواند ، حتی اگر کار داشت و سرش شلوغ بود سلام آخر زیارت رو می خواند ✍دائما می گفت ، اگر دست جوان ها رو بزاریم توی دست ، همه مشکلاتشان حل می شود و امام با دیده لطف به آنان نگاه می کند شهید_ابراهیم_هادی🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌷 🌷 .... 🌷 تقصیر خودش‌ بود. شهید شده‌ که‌ شهید شده‌. وقتی‌ قراره‌ با ریختن‌ اولین قطره‌ خونش‌، همه‌ گناهانش‌ پاک‌ شود، خیلی‌ بخیل‌ و از خود راضی‌ است‌ اگر آن‌ کتک‌هایی‌ را که‌ من‌ بهش‌ زدم‌ حلال‌ نکند. تازه‌، کتکی‌ هم‌ نبود. دو_سه‌ تا پس‌گردنی‌، چهار_پنج‌ تا لنگه‌ پوتین‌، هفت‌_هشت‌_ده‌ تا لگد هم‌ توی‌ جشن‌ پتو. خیلی‌ فیلم‌ بود. دست‌ِ به‌ غیبت‌ کردنش‌ عالی‌ بود. اوائل‌ که‌ همه‌اش‌می‌گفت‌: «الغیبت‌ُ عجب‌ کِیفی‌ داره‌» جدی‌ نمی‌گرفتم‌. بعداً فهمیدم‌ حضرت‌ آقا اهل‌ همه‌ جور غیبتی‌ هست‌. اهل‌ که‌ هیچ‌، استاده‌. جیم‌ شدن‌ از صبحگاه‌، رد شدن‌ از لای‌ سیم‌ خاردار پادگان‌ و رفتن‌ به‌ شهر…. از همه‌ بدتر غیبت‌ در جمع‌ بود، پشت‌ سر این‌ و آن‌ حرف‌ زدن‌. 🌷جالب‌تر از همه‌ این‌ بود که‌ خودش‌ قانون‌ گذاشت‌. آن‌ هم‌ مشروط‌. شرط‌ كرد که‌ اگر غیبت‌ از نوع‌ اول‌ (فرار از صبحگاه‌…) را منظور نکنیم‌، از آن‌ ساعت‌ به‌ بعد هر کس‌ غیبت‌ دیگران‌ را کرد و پشت‌ سرشان‌ حرف‌ زد، هر چند نفر كه ‌در اتاق‌ حضور داشتند، به‌ او پس‌ گردنی‌ بزنند. خودش‌ با همه چهار_پنج‌ نفرمان‌ دست‌ داد و قول‌ داد. هنوز دستش‌ توی‌ دستمان‌ بود که‌ گفت‌: رضا تنبلی‌ رو به‌ اوج‌ خودش‌ رسونده‌ و یک‌ ساعته‌ رفته‌ چایی‌ بیاره‌.... خب‌ خودش‌ گفته‌ بود بزنیم‌ و زدیم‌. البته‌ خدایی‌‌اش‌ را بخواهی‌، من‌ بدجور زدم‌. خیلی‌ دردش‌ آمد، همان‌ شد که‌ وقتی‌ توی‌ جاده ام‌‌القصر_فاو در عمليات‌ والفجر هشت‌ دیدمش‌، باهاش‌ روبوسی‌ کردم‌ و بابت‌ کتک‌هایی‌ که‌زده‌ بودم‌ حلالیت‌ طلبیدم‌. 🌷خندید و گفت‌: دمتون‌ گرم‌… همون‌ کتک‌های‌ شما باعث‌ شد که‌ حالا دیگه‌ تنهایی‌ از خودم‌ هم‌ می‌ترسم‌ پشت‌ سر كسى حرف‌ بزنم‌. می‌ترسم‌ ناخواسته‌ دستم ‌بخوره‌ توی‌ سرم‌. وقتی‌ فهمیدم‌ «حسن‌ اردستانی‌» در عملیات‌ کربلای‌ پنج‌ مفقودالاثر شده ‌و ده‌ سال‌ بعد استخوان‌هایش‌ بازگشت‌، هم‌ خندیدم‌ هم‌ گریستم‌. کاشکی‌امروز او بود تا بزند توی‌ سرم‌ که‌ این‌ قدر پشت‌ سر این‌ و آن‌ غیبت‌ نکنم‌. 🌹خاطره اى به ياد شهيد حسن اردستانى 🌷@shahedan_aref
🌷نمازاول وقت🌷 🌹همسر شهید نقل می‌کرد: محمد طی ده سال زندگی مشترک، طوری بود که هیچگاه نمازش ترک یا دیر وقت نمی شد. همیشه نمازش را اول وقت می خواند؛ حتی در طول مسافرتهایی که با او داشتم، هرگاه در بین راه موقع اذان می شد، هر کجا که بودیم، توقف می‌کرد و نمازش را می‌خواند. بارها به او می گفتم: حالا که مقصد نزدیک است، نمازت را شکسته نخوان، بگذار وقتی به منزل رسیدیم، تمام بخوان، نماز کامل بخوان. محمد می گفت: شاید به منزل نرسیدیم. اگر رسیدیم، دوباره کامل می‌خوانم. هیچگاه به یاد ندارم که محمد، بدون وضو بوده باشد و غیر ممکن بود که یک شب نماز شبش ترک شود. شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش بندی می کند هر دم خیالش در نظر هیچ نقاشی نمی بندد چنین نقشی دگر شهید حسن_معصومی🕊🌹 🌷@shahedan_aref
💬 | متن پیام: سلام خسته نباشید ببخشید اگه از این کانال متنی کپی کنیم و برای گروههای دیگه بفرستیم مشکلی نداره. من همیشه این صدصلوات برای شهدا رو کپی میکنم و برای گروه دیگه میفرستم ✍سلام مخاطب گرامی! استفاده از مطالب کانال ما بی قید و شرط مجازه، نشر سیره و آثار شهدا نشر خوبیهاست. 🙏🙏🙏🙏
*بهترین تک‌تیرانداز دنیا با رکورد ...۳ شلیک موفق* رزمنده‌ای که شهید خرازی به او لقب گردان تک‌نفره داده بود. او بازوی عملیاتی شهید خرازی بود که مکررا می‌گفت: من صبح عملیات، بعد از خدا و کمک چهارده معصوم(ع) چشمم به دست *عبدالرسول زرین* است.» بعثی‌ها به او لقب صیاد خمینی داده بودند و صدام برای شکارش یک تیم ۲۰ نفره تک تیرانداز بین المللی را اجیر کرده بود که اتفاقا تک تیرانداز‌های امریکایی هم جزو آن‌ها بودند، اما هر بار با تلفات سنگین بر می‌گشتند. عکس معروفی از او به یادگار مانده که لاله گوش راستش با تیر تک تیراندازهای عراقی سوراخ شده و سرخی رد خون بر گردنش هنوز تازه است اما همچنان می‌خندد. شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
وقتی این مرد بزرگ از جبهہ بہ خانہ می‌آمد آن قدر ڪار ڪرده بود ڪہ شده بود یڪ پوست و استخوان و حتی روزها گرسنگی ڪشیده بود ،جاده‌ها و بیابان‌ها را برای شناسایی پشت سر گذاشتہ بود اما در خانہ اثری از این خستگی بروز نمی‌داد می‌نشست و بہ من می‌گفت: در این چند روزی ڪہ نبودم چہ ڪار ڪرده‌ای،چہ ڪتابی خوانده‌ای و همان حرف‌هایی ڪہ یڪ زن در نھایت بہ دنبالش هست ،من واقعاً احساس خوشبختی می‌ڪردم شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌷 دانش آموز بسیجی شهید عباس صاحب الزمانی 🌷 تولد ۲۳ تیر ۱۳۴۶ شهرری 🌷 شهادت ۱۵ آبان ۱۳۶۲ منطقه عملیاتی پنجوین عراق 🌷 سن موقع شهادت ۱۶ سال 🌷 امروز سالگرد شهادت این شهید عزیز می‌باشد ✍ بخش‌هایی از وصیتنامه این شهید عزیز ✅ برادران و خواهران بخدا قسم اکنون وقت کار است در این برهه از زمان و در این لحظه که عزت اسلام و مسلمین وابسته به این انقلاب است و اگر خدای نکرده این انقلاب شکست بخورد که نمیخورد، بقول امام بزرگوارمان اسلام تا قرنها فراموش خواهد شد ✅ برادران و خواهران هم اکنون که اسلام به کوشش و سعی شما بستگی دارد و این کوشش و سعی چندین جهات دارد: ✅ اول آنکه عقیده خود را کامل کنید و از نظر معنویات خودتان و جامعه خودتان را بسازید و خلاصه کلام معنویات خود را تقویت کنید که جنگ ، جنگ عقیده است نه سلاح و مهمات مادی ✅ دوم اینکه به اوضاع جامعه خود از لحاظ فرهنگی ، اجتماعی ، اقتصادی و نظامی و .... رسیدگی کنید و در این زمینه ها با انقلاب دوست و همکاری بیشتر بکنید، که می کنید و از این همه نعمات مخفی و آشکارش، شکر خدای را بجای بیاورید ✅ سوم آنکه حرف امام و رهبر عزیز را با دل و جان گوش کرده و به تک تک آنها عمل کنید ✅ خلاصه خدای ناکرده آن روزی نرسد که کسی پیدا شده و حرفی برخلاف حرف امام بزند که بدانید آن روز، روز نابودی انقلاب و ضایع شدن و سربه زیر شدن اسلام می باشد شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
❣سنگرهای خودتان که مساجد هستند را خالی نگذارید. سعی کنید همیشه برادران در درون آن دور هم جمع شوند و برنامه های دینی و کلاسهای اسلامی را بطور دائم برقرار کنند. آرزو دارم که با اتحاد تمامی مسلمانان این جنگ تحمیلی را به پیروزی نهایی رسانیده و ملت مظلوم عراق از دست این دست نشانده آمریکا نجات دهید و زمینه ظهور حضرت مهدی ''عج''را فراهم سازید. «قسمتی از وصیت‌نامه» 🌷 لاله‌ای از لاله‌زار بهبهان 🌹شهید: تاریخ ولادت: ۱۳۴۵/۱/۱۰ تاریخ شهادت: ۱۳۶۲/۱۲/۸ محل شهادت: هورالهویزه نام عملیات: خیبر 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣هر روز صد صلوات هدیه ❣به روح پاک و مطهر همه شهدا ❣برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله هدیه به روح پاک و مطهر شهید 🌷@shahedan_aref
خدایا شاهدی که لباس مقدس سپاه را به این عشق و نیت به تن کردم که برای من کفنی باشد آغشته به خون. خدایا همیشه نگران بودم که عاملی باشم برای ریخته شدن اشک چشم امام عزیز. اگر در این مدت بر این نعمت بزرگ شکری در خور نکردم و یا از اوامرش تمردی نمودم بر من ببخش... شهید🌷🕊 🌷@shahedan_aref
❣هـرگـاه‌ پرچم‌ محمد‌رسول‌اللّٰھ را در افق عالم زدے؛ حق دارے استراحت ڪنی:) ❣ 🌷@shahedan_aref
با بچه‌های فامیل کنار رود آب مشغول بازی بود که یه سیب قرمز و درشت از آب رد شد، بچه‌ها سیب رو گرفتن و تقسیمش کردن و خوردن؛ اما علیرضا نخورد. گفت: من نمی‌خورم، شاید صاحبش راضی نباشه. بچه‌ها نفهمیدن چی گفت! ولی پدر از خوشحالی بال در آورد؛ وقتی دید پسر کوچیکش اینقد حلال و حرام سرش میشه! 📚 بخشی از زندگی دانش‌آموز شهید علیرضا مظفری صفات، از کتاب «فکر بکر خدا، ص ۷۰». 🌷@shahedan_aref
حسین عرب عامری ، فرمانده گردان کربلا بود. یکی از بسیجی‌ها توی تب می‌سوخت. با هذیان‌هایش همه را بیدار کرد. چند نفری آمدیم بالای سرش. حسین وارد سنگر شد. بلافاصله چفیه را خیس کرد و گذاشت روی پیشانی‌اش. به ما گفت: برید بخوابید. من مواظبش هستم. موقع خوابیدن، نگاهم به رخت‌خواب حسین افتاد که هنوز دست نخورده بود. هر چه اصرار کردم، گفت: بیدار موندن برای من که هنوز نخوابیده‌ام، راحت‌تره. بسیجی تب‌دار، یک آن سر جایش نشست و پرسید: ساعت چنده؟ من باید الآن سر پست باشم. با پرس‌وجو معلوم شد درست می‌گوید. نوبت نگهبانی‌اش شروع شده بود. حسین، او را به من سپرد و به جای او رفت سر پست. شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌹نــام : امیر 🍃نـام خـانوادگـی : معرفی 🌷نـام پـدر : حسین 🌼تـاریخ تـولـد : ۱۳۴۲/۰۶/۰۱ 🌸مـحل تـولـد : قم 🌿سـن : ۲۲ سـال 🥀دیـن و مـذهب : اسلام شیعه 🌾وضـعیت تاهل : مجرد 🎋مـلّیـت : ایرانی ☘تـحصیـلات : دیپلم - متوسطه 🌷یکم شهریور ۱۳۴۲، در قم چشم به جهان گشود. پدرش حسین و مادرش،کبرا نام داشت. تاپایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار بود. به عنوان لشکر ۲۷ محمد رسول الله در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم بهمن ۱۳۶۴، با سمت فرمانده گروهان در فاو عراق بر اثر اصابت گلوله شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است.🌷 شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref