eitaa logo
هر روز با شهدا
64.8هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
22 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
13.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهیدی که به حاج قاسم گفت به من ظلم کردی! و حاج قاسم خجالت کشید! تا آخر ببینیم کدام یک از ما مثل او هستیم؟! 🌷@shahedan_aref
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت سی و پنجم ( ادامه قسمت قبل ) گذشت تا ایام اربعین. ایشان مجدداً به من گفت: خداوند می خواهد حاجت دوم را به شما بدهد. منتهی منتظر است ببیند در اربعین چگونه از اعمالت مراقبت می کنی. من باز هم خیلی مراقب بودم تا روز اربعین، اما در روز اربعین یک اشتباهی از من سر زد... آن هم این بود که یک شخصی شروع کرد به غیبت کردن و من آنجا وظیفه داشتم جلوی این حرکت زشت را بگیرم. اما به دلیل ملاحظه‌ای که داشتم نگفتم و ایستادم و حتی یک مقداری هم خندیدم. خیلی سریع به خودم آمدم و متوجه اشتباهم شدم. بعد آن خیلی مراقب بودم تا دیگر اشتباهی در اعمالم نباشد. روز بعد اربعین هم مراقبت خوبی از اعمالم داشتم. بعد از اربعین به خدمت احمداقا رسیدم. از ایشان درباره‌ی خودم سؤال کردم گفت: "متاسفانه وضعیت خوب نیست. خدا آن حاجت را فعلا به شما نمی دهد.بعد اشاره به مجلس غیبت گفت: نتوانستی آن مراقبه‌ای که باید داشته باشی." این تسلط روحی ایشان بر دوستانش باعث شده بود که احمداقا بیشتر از یک دوست برای ما باشد. او برای ما یک مربی بود. یک استاد اخلاق.. ما علاقه‌ی شدیدی نسبت به احمداقا داشتیم.. منتهی احمداقا آن قدر تکامل پیدا کرده بود، آن قدر مدارج عالیه را طی کرده بود و این اواخر به حضرت حق تقرب پیدا کرده بود ، که دیگر ماندنش در دنیا خیلی سخت به نظر می آمد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🌷@shahedan_aref
5.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷شهید عبدالحسین برونسی 🌷 «لبیک یا سید الشهدا» شهید 🌷@shahedan_aref
🥀وصیتنامه شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهـیدسـید مرتضی آویـنی: یـاران...! پای در راه نهـیم ڪہ این راه رفتنی اسـت و نه گفتنی... 💐🍃  سلام صبحتون شهدایی🍃💐 🌷@shahedan_aref
1_1534029675(1).mp3
4.19M
🎧 صدای بهشتی یک شهید!! وقتی‌که‌شماکسی‌رو‌بخوای‌دیگه‌خداییه کاش میشد آقا منم بشم مثل زهیرِ تو! 🎧 مداح : شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🔖 دست نوشته‌ تکان‌دهنده شهیدی که هنگام بمباران شیمیایی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد 🔹 ۱۲ فروند هواپیما ساعت ۵ غروب منطقه را بمباران شیمیایی کردند که یکی در ۱۰ متری او افتاد. 🔹 نعمت الله ملیحی ماسکش را به یکی از رزمنده‌ها داد و خودش بدون ماسک مانده بود كه در عمل، دم نايژک‌های ريه تاول می‌زد و در بازدم تاولها پاره می‌شد ! به همین علت برای گفتگو کردن روی کاغذ مینوشت و کمتر صحبت می‌کرد.🥀 🔹 در بیمارستان به دلیل حاد بودن جراحت نعمت الله، او را ممنوع از نوشیدن آب کردند.🥀 🔹 او از شدت تشنگی و زجر کاغذی خواست و روی آن نوشت:" جگرم سوخت، آب نیست ؟! " و بعد از دقایقی به علت شدت جراحت به شهادت رسید.🕊🥀 🌷شهید «نعمت‌الله ملیحی» از شهدای گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه ۲۵ کربلا؛ روز هشتم عملیات والفجر ۸ بر اثر حمله شیمیایی دشمن بعثی مصدوم شد و هشت روز بعد در ششم اسفند ماه ۱۳۶۴ در بیمارستان به شهادت رسید🕊 ✨مزار: قائمشهر، امامزاده صالح شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
🌷 🌷 .... 🌷تعداد ۱۰ نفر اسیر داشتیم. من آوردم؛ دیدم یک درجه‌دار عراقی پشت خاکریز صدا زد: دخیل یا خمینی. من هم صدا زدم و با دست به او اشاره کردم؛ بیا و نترس و من چون خسته بودم یادم رفت که بگویم اسلحه‌ات کو؟ او هم آمد به طرف من، حدود ۱۰ یا ۱۵ متر فاصله بود. من به اسیرانی که همراهم بودند نگاه کردم و گفتم: از این طرف حرکت کنید. یک‌مرتبه اسیری که داشت می‌آمد با اسلحه از ۳ یا ۴ متری من را هدف قرار داد. از جایی که خواست خـدا بود؛ وقتی که او ماشه اسلحه را چکاند، من.... 🌷من سـرم را برگرداندم به طرف او، در همین موقع گلـولـه‌ای که می‌خواست از ناحیه پشت سر من را هدف قرار دهد، گلوله‌اش هدر رفت و تفنگش قفل کرد. من وقتی به طرف او برگشتم دیدم با عجله گلنگدن تفنگ را می‌کشید. من با یک چرخش سریع او را به رگبار بستم و به جهنم واصل کردم. اسرایی را که همراه داشتم خیلی ترسیدند. اما من به اشاره به آن‌ها گفتم: نترسید، کاری با شما ندارم. آنان را تحویل دادم و مجدداً برگشتم. : سردار شهید کاظم فتحی زاده ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🌷@shahedan_aref
🎥 هواتـــو دارم 💞 روایت زندگی شهید مدافع حرم؛ مرتضی عبداللهی ✂️ انگار حالا درست درک کرده بودم که بالاخره در هرکجا باید یک نفر مدیر باشد و تجربه هم به من ثابت کرد که این تبعیت از شوهر شاید سخت باشد؛ ولی آرامش دارد. فهمیده بودم که همین تبعیت است که احترام دوطرفه ایجاد می کند و هرچقدر بیشتر به مرتضی می رسم، او هم بیشتر حواسش جمع من می شود. شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت سی و ششم در حدیث قدسی آمده: اخلاص سرّی از اسرار من است که در دل بندگان محبوب خویش به امانت نهاده‌ام. خالصانه برای خدا کار می کرد.احمداقا سخت ترین کارها را در مسجد انجام می داد. یکبار یادم هست که می خواست بخاری مسجد را روشن کند.یک دفعه به خاطر گازی که در آن جمع شده بود صدای انفجار آمد! خدا خیلی رحم کرد.آتش زیادی از دهانه‌ی بخاری خارج شد و تمام ابرو ها و ریش احمداقا سوخت.اما او خیلی تحمل داشت.حتی یک آه هم نکشید. بار دیگر در تزیین مسجد برای نیمه شعبان از روی نردبان به زمین افتاد و دستش شکست‌ اما این اتفاقات ذره‌ای در او تردید ایجاد نکرد. او با جدیت کار در مسجد را ادامه می داد. می دانست حضرت زهرا(س)در حدیث زیبایی می فرمایند:کسی که عبادت خالصانه‌اش را به سوی خدا بفرستد، خداوند بهترین مصلحتش را به سوی او فرو خواهد فرستاد. ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید 🕊🌹 🌷@shahedan_aref