#محمد_ابراهیم_همت
#ابراهیم برای مرخصی به شهرضا آمد. مادرش برای ناهار نان و کباب برایش فراهم کرد. چند لقمه ای بیشتر نخورد و کشید کنار. به او تعارف و اصرار کردم که غذایش را بخورد. ولی در حالی که اشک در چشمانش داشت، در پاسخم گفت: «پدر! من چگونه می توانم در این سفره ی پر محبت و گرم، نان تازه و کباب صرف کنم، در حالی که نمی دانم یارانم، همسنگرانم بسیجیان عزیز چه غذایی می خورند!»
راوی :
پدر شهید
شهید #محمد_ابراهیم_همت
🌷@shahedan_aref
6.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام شهید غیرت
سلام ای شهید امر به معروف
شهید #حمیدرضا_الداغی
🌷@shahedan_aref
کتاب #عارفانه
زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری
قسمت هفتم
راوی : دکتر محسن نوری ( دوست شهید )
یه روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند.
یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار… منم راه افتادم راه زیاد بود کم کم صدای آب به گوش رسید.
از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم.
تا چشمم به رودخانه افتاد یه دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم بدنم شروع کرد به لرزیدن نمیدانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم …
می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه ، چندین دخترجوان مشغول شنا بودند
همان جا خدا را صدا زدم و گفتم:
" خدایا کمک کن.
خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه می کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو ازین گناه میگذرم"
از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم....
خیلی دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود ... یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته
بود هرکس برای خدا گریه کند خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.
گفتم ازین به بعد برای خدا گریه میکنم ..
حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز دگرگون بودم واشک میریختم و مناجات می کردم خیلی باتوجه گفتم؛ یا یاالله ک یالله
به محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می شد به اطراف نگاه کردم صدا از همه سنگریزه های بیابان و درختها و کوه می آمد
همه می گفتند
سبوح القدوس و رب الملائکه و الروح
از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…”
احمد این را گفت و برگشت به سمتم:
" محسن، این ها رو برای تعریف از خودم نگفتم، گفتم که بدانی انسانی که گناه رو ترک کنه چه مقامی پیش خدا داره"
بعد گفت: تا زنده ام برای کسی از این ماجرا حرفی نزن!
ادامه دارد ...
با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی )
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
شهید #احمد_علی_نیری
🌷@shahedan_aref
وقتی همسر شهید چمران فکر کرد مصطفی به او ظلم کرده
✍در بخشی از کتاب «چمران به روایت همسر شهید»، میخوانیم:
از لبنان که آمدیم هر چه داشتیم گذاشتیم برای مدرسه.
در ایران هم که هیچ چیز.
بعد یکدفعه مصطفی رفت و من ماندم که کجا بروم؟ شش ماه اینطور بود تا امام فهمیدند این جریان را.
خدمت امام که رفتیم به من گفتند: «مصطفی برای دولت هم کار نکرد. هر چه کرد به دستور مستقیم خودم بود و من مسئول شما هستم».
🪵__بعد بنیاد شهید به من خانه داد. خانه هیچی نداشت.
«جاهد»- یکی از دوستان دکتر- از خانه خودش برای من یک تشک، چند بشقاب و ... آورد تا توانستم با پدرم تماس بگیرم و پول برایم فرستادند.
به خاطر این چیزها فکر میکنم مصطفی به من ظلم کرد.
البته نفسانی بود این حرفم. بعد که فکر کردم، میدیدم مصطفی چیزی از دنیا نداشت، اما آنچه به من داد یک دنیا است.
شهید #مصطفی_چمران
🌷@shahedan_aref
همیشہ با محاسݩ شاݩہ ݣشیدهـ
وݪباس هاےټمیزومرتب در اجتماع
حاضـرمےشدومےگــفـت🌱
ایݩ فݣر غلط اسټ ݣہ ما نبایڋ
آراستگےظاهـر داشټہ ݕاشیݦ
حزب الهےݕودݩ یعݩے؛😍
نظم وانضباط باطݩ وظاهر
شهید #عبدالمهدے_مغفورے
🌷@shahedan_aref
پشت این چشم ها
ابر ها در گیرند
و من
کنار خنده هایت می مانم
در این دقایق دلتنگی
صبحتون شهدایی
شهید#علی_آقاعبداللهی
🌷@shahedan_aref
🌷بسم رب الشهداء و الصدیقین
🗞📜📄هركدام از این وصیت نامهها و خاطرات این جوانان را كه انسان میخواند، تصویری از انقلاب یك نفر آدم را در آن میبیند و خودش منقلب كننده و درس دهنده است. (امام خمینی رحمت الله عليه)
🕊💐روحاني مبارز شهيد زكريا اسلامي؛ رسالت شما پیام رسانی خون شهداست
🌴برادران من، آنهائي كه خون دادند رسالت را به پايان رسانده اند و شما اي كه زنده ايد رسالت مهمتري داريد و آن اينكه پيام رسان خون شهيدان باشيد و از هيچگونه مانعي نهراسيد و همه آنها را از سر راه خود برداشته و بي پروا به اين راه ادامه دهيد.
شهید #زکریا_اسلامی
🌷@shahedan_aref
✍ خاطره رسیدن
نامه ای دردناک همسر شهید
صدای یا زهرایش بلند شد و مغزش پاشید روی تنم و کیسههای کمین، با پشت سر آرام نشست روی زمین، سریع عکس گرفتم، به سه ثانیه نکشید که شهید شد.
ناگهان از توی کانال یک نفر داد زد که #
رستمعلی نامه داری
فرمانده نامه را گرفت و باز کرد، از طرف همسرش بود:
رستمعلی جان، امروز پدر شدی.
وای ببخشید من هول شدم، سلام عزیزم، نمیدونی چقدر قشنگه، بابا ابوالقاسم اسم پسرت رو گذاشته مهدی، عین خودته، کشیده و سبزه، کی میای عزیزم؟
از جهاد اومده بودن پی ات، میخوان اخراجت کنن.
خنده ام گرفته بود.
مگه نگفتی بهشان که جبههای؟ تهدید کردند که به خاطر غیبت اخراج شدی.
مهم نیست، آمدی دوباره سر زمین کار میکنی، این یه ذره حقوق کفاف زندگی مان را نمیدهد.
همان بهتر که اخراجت کنند.
عزیزم زود برگرد، دلم برایت تنگ شده …
شهید #رستمعلی_آقاباباپور
🌷@shahedan_aref
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#خانوادهی_پنج_بعلاوه_یک_در_جبهه! (١+۵)
🌷پدرم به اتفاق پنج فرزندش جبهه بودند، در پنج خط مختلف. یکی از دوستان تعبیر "١+۵" را به خانوادهمان داده بود! آن روز که خدمت مقام معظم رهبری بودم آقا فرمودند: کدام یک از برادرانت آن جمله معروف را گفته بود که یک خط عملیاتی را تحویل خانواده ما بدهید؟ گفتم: برادرم سید هدایت الله در یکی از وصیت نامههایشان نوشته بودند: برادرانم به اتفاق پدرم در جنگ با بعثیها میتوانند یک گروه ویژه ضربت تشکیل بدهند، با همهی تخصصهای لازم. با دشمن بجنگند، یک خط و یا محور عملیاتی تحویل بگیرند، آن را در برابر پاتکها و تهاجم دشمن نگه دارند، خطشکن هم باشند.
🌷آقا داشتند با دقت گوش میدادند که ادامه دادم: خب برادرم سید هدایت الله راست میگفتند. برادرم سید قدرت فرمانده گردان مالک اشتر بود. سید نصرت الله فرمانده محور اطلاعاتی لشکر ١٩ فجر بودند. خود سید هدایت الله جانشین اطلاعات و عملیات تیپ ۴۸ فتح بودند. سید شجاع در گردان امام جعفر صادق (ع) تک تیرانداز بودند. من تخریبچی بودم و پدرم در تیپ ۱۵ امام حسن (ع) در واحد تعاونی کار میکردند. پس میتوانستیم یک خط عملیاتی را در جبهه تحویل بگیریم. آقا و همه آن جمع با هم زدند زیر خنده.
🌷از شش نفرمان یک شهید، سه جانباز و دو آزاده در سبد دفاع از انقلاب و نظام اسلامی به یادگار گذاشتیم.
#راوى: سید ناصر حسینی پور كه در سن ۱۶ سالگی با پایی که از ساق آویزان شده بود به اسارت نیروهای بعثی درآمد؛ نویسنده کتاب «پایی که جا ماند»
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرم #رسول_خلیلی
خاطره مادر شهید خلیلی
از بوی پیراهن خونی شهید
شهید مدافع حرم
#رسول_خلیلی
🌷@shahedan_aref
غیرت اگر تصویر بود ...
مدافعانِ دخترِ ایرانی؛
شهید #علی_خلیلی
شهید #حمیدرضا_الداغی
شهید #محمد_محمدی
شهادت هنر مردان خداست:)
🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊
🌷@shahedan_aref