eitaa logo
هر روز با شهدا
65.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
20 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید حمیدرضا ضیایی متولد سال ۴۸ بود. در سن ۱۵ سالگی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت و در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (علیه‌السلام) به عنوان دیده‌بان مشغول جهاد در راه خدا شد. در سال ۶۶ در عملیات کربلای ۵ از ناحیه پا مجروح شد و مدال پرافتخار جانبازی را به گردن آویخت. بعد از دوران دفاع مقدس در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی حضوری چشمگیر و تأثیرگذار داشت و خدماتی ارزشمند از خود بر جا گذاشت. در بخش‌هایی از خاطرات جبهه شهید می‌خوانیم: «تابستان سال ۶۶ بود. می‌خواستم به منطقه بروم، اما چون نزدیک عملیات بود اعزام‌ها بسته بود و هر قدر اصرار کردم فایده نداشت. ناراحت از پادگان خارج شدم و به سمت پایین راه می‌رفتم و با خدا حرف می‌زدم و آرام گریه می‌کردم. در همین حال، یک‌تنه محکم بهم خورد که به خود آمدم. دیدم برادر علی فضلی است. سلام کردم و موضوع را با وی در میان گذاشتم. گفت: الان می‌نویسم که اعزام شوی. پرسید خودکار داری؟ گفتم نه. یک دکه روزنامه‌فروشی نزدیک ما بود، حاج‌علی خودکار آن آقا را قرض کرد و از یک سبزی‌فروشی در پیاده‌رو اجازه گرفت و تکه‌ای از یک روزنامه سبزی‌فروش را جدا کرد و دستوری برای اعزام من نوشت و گفت: سریع برو. فقط در راه، دور کاغذ را مرتب کن که آبروریزی نشود! خوشحال، خداحافظی کردم و رفتم اعزام گرفتم و توفیق یافتم تا در عملیات نصر حضور پیدا کنم.» شهید 🌷@shahedan_aref
✅ خروس🐓 و شيرى🦁 با هم رفيق شدند 🔺شب هنگام خروس🐓 برای خوابيدن بالای درخت رفت. شير🦁 پاى درخت دراز کشيد. هنگام صبح خروس🐓 مطابق معمول شروع به خواندن کرد. روباهى🦊 که در آن حوالى بود به طمع افتاد نزدیک درخت آمد و به خروس 🐓گفت: بفرمایيد پایين تا نماز را به شما اقتدا کنيم! خروس‌🐓گفت: بنده فقط مؤذنم،  پيشنماز پاى درخت است او را بيدار کن! روباه🦊 که تازه متوجه حضور شير🦁 شده بود، با غرش شير 🦁پا به فرار گذشت! خروس 🐓پرسید: کجا تشريف مى‌بريد؟! مگر نمى‌خواستيد جماعت بخوانيد؟! روباه 🦊در حال فرار گفت: دارم مى‌روم تجدید وضو کنم! دشمنان جمهوری‌اسلامی‌ایران بدانند که: شیران 🦁🦁🦁🦁🦁🦁زیادی پای درخت انقلاب آماده جانفشانی هستند. دور و بر ایران‌ پرسه نزنند تا نیاز به تجدید وضو پیدا نکنند! 🇮🇷🇮🇷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بهانه ای برای باشهیدان بودن ‍ *شهیدی که عباس گونه او را اِرباً اربا کردند* *شهیدمدافع حرم تاریخ تولد: ۸ / ۱۰ / ۱۳۷۰ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۰ / ۱۳۹۴ 🌹 *کمربند مشکی در دان ۳ رشته کونگ‌فو، دان ۳ رشته جودو، و دان ۳ رشته هاپکیدو را در کره جنوبی اخذ کرده بود*🎗️همرزم← *عباس تیر خورده بود*🥀گفتیم برگردیم اما او گفت: *نه شما تمام مهمات و سلاحم را ببرید و یک نارنجک به من بدهید*💥 دوستانش به شوخی گفته بودند با نارنجک میخواهی خودت را به شهادت برسانی؟🕊️که عباس گفته بود *زینب(س) دنبالم می‌آید*🌷نارنجک را میگیرد و زمانی که 5 تا از داعشی ها به او نزدیک می‌شوند🍂ضامن نارنجک را میکشد و آنها را به درک واصل میکند *و بعد به حالت سجده روی خاک می‌افتد و به شهادت می‌رسد🕊️ عباس چند تا از فرماندهان و تعدادی از نیروهای داعش را به هلاکت رسانده بود*💥فرمانده اصلی داعش گفته بود: *زنده و مرده این آدم را باید اسیر کنید* که از صبح تا حالا لبخند را به لب ما خشکانده. و هم‌وزن دست و پایش طلا جایزه گذاشته بود *بعد از شهادت، پیکر عباس را برمیدارند و سر، صورت و بدنش را اِرباً اِربا میکنند *شهید * 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 ❣تلاوت دسته جمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله صفحه116 🌷@shahedan_aref
📩شهیدی که هیچ کس را ندارد که برایش صلواتی بفرستد شهید سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید که او خانواده ای ندارد. کم سخن می گفت و با سن کم، سخت ترین کار جبهه یعنی بیسیم چی بودن را قبول کرده بود 📩سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از شهادت رساندن وی،برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم سینه و شکمش رو شکافتند ولی چیزی نصیب آنها نشد ... شهید❤️ 📩شادی روحش صلوات 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز با شهدا
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر #قسمت_هجدهم قهرمان حاج علی زاهدی: «بر این باورم که پایم صفر تا هزار
🔰 شــــــیرمردی از خط شــــــیر | در محضر شهید زنده‌ای بودم که فکر شهادتش مرا دیوانه می‌کرد. 🌷 حاج علی بعد از هفت ماه دوری از خانواده، در نوروز ۱۴۰۳ یک هفته به اصفهان آمد. تا حالا این قدر ماندن او طولانی نشده بود. به این ماندنش حساس شده بودم؛ شک کرده بودم نکند خبری است. نکند بوی شهادت می آید. 🔸 در آن چند روز که مصادف با ماه مبارک رمضان بود، به همه برادران و خانواده‌های نزدیک افطاری داد و حلالیت طلبید. این کارهای او بی‌سابقه بود. همیشه وقتی به اصفهان می آمد خانه ما محل دیدار او با چند نفر از دوستان بود. این بار هم آمدند. 🔹 آن شب، بچه های لشکر، خانه ما افطاری دعوت داشتند؛ حدود دویست نفر. او فهمید و من نگران از مسائل امنیتی به او گفتم: «بهتر است شما نیایید، همه می‌فهمند که ایران هستید!» قبول کرد و نیامد. من غصه ام شد از این همه مظلومیت، از این همه تنهایی. ☎️ فردای آن روز تماس گرفت و گفت: «می‌خواهم شما را ببینم.» عرض کردم: «دیروز هم دیگر را دیدیم.» فرمود: «اشکالی دارد میخواهم تو را ببینم، نگاهت کنم؟» 🔸 آمد. سه ساعت در محضر شهید زنده‌ای بودم که فکر شهادتش مرا دیوانه می‌کرد. چند بار اشاره کرد؛ اما من لرزان و ناباورانه حرفش را قطع کردم. نگذاشتم بگوید. حتی جرات گفتن این که «اگر شهید شدی شما را در کجای گلستان شهدا به خاک بسپارند؟ » را نداشتم. 🌷 آن نگاه معصومانه، آن چهره نورانی، در حال رسیدن به آرزوی خود بود. یاد دعای توسل‌های آقا در سوسنگرد افتادم؛ یاد دعاهای کمیل، یاد گریه‌های بر سید الشهدا (ع). آیا او در حال رسیدن به محضر اوصیا و اولیای الهی بود؟ ♦️ هفت ماه بود که غزه در آتش کفر و نفاق می سوخت و جهان اسلام در سکوت، نظاره‌گر ظلم روز افزون صهیونیسم جهانی بود؛ در چنین شرایطی معلوم است که مردی چون حاج علی که مقاومت، او را به نام ابومهدی می‌شناسد، نگران شرایط موجود است و از خود بیخود می‌شود. 🔸 از همه جا صحبت کردیم. «یادت می آید برای مرتبه دوم تفأل به قرآن زدم و به لبنان رفتم، این بار گفتم من دو بار رفته ام؛ اکراه داشتم. اسم چند نفر را به آقا داده بودند. اسم مرا که دیده بودند، گفته بودند زاهدی برود. گفتم چشم، همین حالا می روم. به سید حسن گفته‌ام که مرتبه سوم آمده‌ام که شهید شوم.» 💠 بعد با اشاره به شرایط سخت منطقه نبرد و لزوم جان فشانی برای مظلومان فلسطین گفت: «چند بار به سید حسن گفته ام که می‌خواهم بروم جلو، دوبار، سه بار، اصرار کرده ام ولی ایشان اجازه نمی دهند.» 🌹 شهید مقاومت به شدت معتقد بود که راهبرد جمهوری اسلامی و سوریه باید ضربه متقابل به اسرائیل باشد. رژیم صهیونیستی آن چند روز، هفت نفر از نیروهای او را در سوریه ترور کرده یا با موشک به شهادت رسانده بود. 🔻 حاج علی از دست دشمن عصبانی و به نظر او بهترین راهبرد نظامی، حمله به اسرائیل بود. می گفت: «راه حل این است.» ✊🏻 او با بیان این که در این نبرد، دشمن اصلی و هدف، باید اسرائیل باشد، گفت: «ما باید اسرائیل را بزنیم و از درگیری با آمریکا پرهیز کنیم؛ چون اسرائیل تلاش می‌کند آمریکا را وارد نبرد مستقیم کند تا فشار از او برداشته شود و مقاومت عراق و یمن به جای زدن اهداف آمریکایی، باید روی زدن اهداف اسرائیلی متمرکز شوند.» ⏪ ادامه دارد... ✍🏻 برگفته از 📝 نویسنده: 🌷@shahedan_aref