eitaa logo
هر روز با شهدا
64.1هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
22 فایل
🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر https://eitaayar.ir/anonymous/Ut6.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 سی و نهمین روز از چله زیارت عاشورا به نیت شهید🕊🌹 ❤️ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى عَلىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ ❤️ ❤️ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ ❤️ برای همه گرفتارا دعا کنید🙏 🌷@shahedan_aref
| بی تو پریشانم | نویسنده: | ناشر: | صفحات: 287 صفحه | قیمت : 41.000 تومان | بی تو پریشانم اثری است از نشر روایت فتح که راپی و نگارنده آن، خانم زینب پاشاپور، همسر شهید مدافع حرم، حجت الاسلام پورهنگ است. این نوشتار به شیوه‌ای داستان‌گونه و دلربا، از روزهای پرفراز و نشیب و سرشار از عشق زندگی می گوید و خاطراتی از ماموریت فرهنگی ایشان در شهر لاذقیه سوریه را نیز مرور می کند که در روزهای جنگ و انتحاری و حملات داعش باید ایستاده صبور و لبریز از پشتکار و توان باقی ماند‌ و برای مردمی که میان دوست و دشمن، جهنم و بهشت، خیانت و شهادت سرگردانند، آغوش گشود و دستشان را محکم گرفت. این اثر موفق به کسب رتبه نخست در بخش جوان مسابقه کتاب نویسی خانوادگی و گروهی آستان قدس رضوی شده است. ⚫️ جهت سفارش کتاب: در پلتفرم های ایتا، روبیکا، بله، سروش و تلگرام به آی دی @smh66313 پیام بدین... 🌷@shahedan_aref
🌷سخن گهربار از شهید حسن باقری🥀 🔹برادران! عقب بایستیم، ترسو بار می‌آییم استثنا هم ندارد. آخرش که چی؟ هی خودمان را عقب حفظ کنیم. آخرش هم توی لحاف و تشک بمیریم، آن وقت همه بسیجی‌ها روز قیامت به ما می‌خندند. تا زمانی که ظلمی هست مبارزه هم هست، شکلش فرق می‌کند اما اصلش فرقی نمی‌کند. 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 استوری | شهید سلیمانی: من سید حسن نصرالله را دوست دارم... 🌷@shahedan_aref
هر روز با شهدا
کتاب #عارفانه زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت صد و نهم ( ادامه قسمت قبل ) همان طور که در «ر
کتاب زندگی و خاطرات شهید احمد علی نیری قسمت صد و دهم ( ادامه قسمت قبل ) ماشاءالله جان، قرآن زیاد بخوان. کتاب درسی‌ات را هم فراموش نکن. احترام برادرانت را داشته باش. احترام دوستانت را هم داشته باش. اشتباه می‌کنی به کسی از دوستانت سوءظن پیدا نمایی. تو باید همیشه و در هرجا خودت را کوچکتر احساس نمایی. درباره‌ی... باید بروی پیش او و اگر ببینی که در گمراهی است نجاتش بدهی، نه اینکه او را ترک نمایی. همین حالا ببین چقدر عقب افتادی. آیا با کسی که از اهل دنیاست هم صحبت می‌شوی؟ پس بکوش خودت را به همان مقام قبل برسانی و ماشاءالله... صحبت‌های بالا را به عمل برسان. ان شاءالله موفق شوی و ان شاءالله شیطان که تو را اسیر کرده از دست او نجات یابی. پیری و جوانی چو شب و روز بر آید ما شب شد و روز آمد و بیدار نگشتیم بر لوح معاصی خط عذری نکشیدیم پهلوی کبائر حسناتی ننوشتیم (عمل کن به این دو خط شعر) والسلام علی من اتبع الهدی برادر کوچکت، احمد علی نیری ادامه دارد ... با کسب اجازه از ناشر کتاب ( انتشارات شهید هادی ) امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
قسمتی از وصیتنامه شهید: جبهه دانشگاه انسان‌سازی است و انسان هنگامی‌که وارد جبهه می‌شود، از دنیای مادی بریده و وارد یک دنیای معنوی دیگر می‌گردد. سنگر شهیدان عزیز را خالی نگذارید و همانند علی‌اکبر مدافع اسلام باشید شادی روح همه شهدا صلوات...❣ شهید مدافع حرم🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لبخند حضرت آقا از کار عجیب شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده🙂 🌷@shahedan_aref
🌷 شهید محلاتی: 🌿 او (شهیدهمت) انسانی بود که برای خدا کار می کرد و بالاترین اعمال را داشت فضیلت هر مومنی این است که دو چیز داشته باشد: اخلاص و عمل بعد اگر بخواهیم اعمال را درجه بندی کنیم می بینیم آن کس که عملش خالص تر و سخت تر بود پیش خدا مهم تر و عزیزتر است شهید همت سخت ترین کارها را در لشکر و جبهه و...بر عهده می گرفت مردی با ایمان و با اخلاص بود. 🌷@shahedan_aref
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨ 🥀شهید حمیدرضا الداغی را شهید عفت و غیرت نامیدند🌷. شهید الداغی به دنبال دفاع از دو دختر در برابر مزاحمان در سبزوار به فیض شهادت نائل آمد. مادر حمیدرضا الداغی در سبزوار از منش خیرخواهانه و مردم داری این شهید در دفاع از ارزش‌های دینی و غیرت و تعصب گفت. ماجرای شهادت حمیدرضا الداغی شامگاه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۲ دو نفر از اراذل و اوباش در یکی از خیابان‌های شهر سبزوار قصد داشتند دختر جوانی را به زور با خود ببرند. حمیدرضا الداغی که خود پدر است و دختر دارد. متوجه ایجاد مزاحمت برای دختر جوان می‌شود و بلافاصله شجاعانه و غیرتمندانه برای نجات او با دزدان نوامیس مردم درگیر می‌شود و تلاش می‌کند دختر را از مهلکه نجات دهد، اما در این حین اشرار او را با چاقو مورد حمله قرار می‌دهند و دقایقی بعد بر اثر شدت جراحات به شهادت می‌رسد. جزییات شهادت حمیدرضا الداغی شهید حمید رضا الداغی طبق اطلاعات اعلامی از سوی نیرو‌های قضایی و امنیتی، توضیحات خانواده و ثبت دوربین‌های مدار بسته در محل وقوع جرم، ساعت ٢١ در یکی از معابر شهری سبزوار پس از آنکه تعرض کنندگان به دو دختر جوان را مورد تذکر لسانی قرار می‌دهد، به منظور دفاع از همشهریان خود وارد درگیری شده و پس از مورد آنکه به شدت مورد اصابت ضربات سلاح سرد قرار می‌گیرد به فیض شهادت نائل می‌شود. مادر حمیدرضا الداغی در سبزوار با توضیحاتی از منش خیرخواهانه و مردم داری این شهید اظهارداشت: خصلت و منش او در دفاع از ارزش‌های دینی و غیرت و تعصب در برخورد با موارد این چنینی و کمک به دیگران، از وی شخصیتی ممتاز ساخته بود که در نهایت ثمره‌ای خِیر جز شهادت برای او نداشت. وی افزود: حمیدرضا دائما حتی به اعضای خانواده خود نیز ارزش و معرفت عمیق دینی را توصیه می‌کرد تا اینکه جان خود را در همین راه فدا کرد. مادر حمیدرضا الداغی همچنین با توضیحاتی در خصوص حادثه عنوان کرد: شهید ابتدا به دو فرد ضارب تذکر می‌دهد که کارساز نمی‌شود و سپس در دفاع از دختران جوان اقدام به برخورد با ضاربان می‌کند که با سلاح سرد مورد ضربات متعدد قرار گرفته و بر اثر جراحات وارده و پیش از رسیدن به بیمارستان از دنیا می‌رود. 🕊 شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠دستگیری از بنده خدا💠 🌸از جبهه برميگشتم. وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند.تازه اجاره خانه را چه كنم؟ سـراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟ خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصلا نميدانم چه كنم! 🌸در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم سوار بر موتور به سمت من آمد. خيلي خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقيقه اي صحبت كرديم. وقتي ميخواســت برود اشاره کرد: حقوق گرفتي؟ گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست. دست کرد توي جيب و يک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داري. گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت. 🌸آن پول خيلي برکت داشت. خيلي از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم. خيلي دعايــش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشه حلال مشكلات شده بود. شهید🕊🌹 🌷@shahedan_aref