﷽
#رفاقت_تا_بهشت❣
🥀رفتید ولی به یاد ما میمانید
🍃در خاطر سرخ لالهها میمانید
🥀سر باختگان راه عشق ای شهدا
🍃ما رفتنی هستیم و شما میمانید
📸این تصویر متعلق به مهرماه سال۱۳۹۴ مرز پیرانشهر که جاده منتهی به پایگاه بود،که بر اثر بارندگی جاده پر از گل و لای شده بود و نیروها داشتند جاده را تمیز میکردند که ماشین هایمان بتوانند تردد کنند.
📸پ.ن: البته این آخرین مأموریت داخلی این رفقا بود که بعد از پایان این شیفت در مرخصی بودند،که اولین مأموریت سوریه پیش آمد و روح الله در آن مأموریت شهید شد💔
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_روح_الله_صحرایی
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#شهید_حسین_بواس
#انتشار_برای_اولین_بار
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
ڪانٰالسردار شَھٖیدحسین تختی بهراد نصر را با لینک زیر دنبال کنید
☜ ⚘باولایتــ 🇮🇷 تاشهادتــ⚘ ☞
┄✦۞✦༻﷽༺✦۞✦┄
پیوستن به ڪاناݪ شُھَـــ﷽ـــد حسین تختی بهراد نصر
https://eitaa.com/shahedbhradnasr
•به کانال های شهدا بپیوندید👆🏻
تا کسی شهید نبود شهید نمی شود شرط شهید شدن شهید بودن است
اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او از رفتار او از اخلاق او استشمام شد بدانید او شهید خواهد شد.
سردار دلها حاج قاسم سلیمانی
ڪانٰالسردار شَھٖیدحسین تختی بهراد نصر را با لینک زیر دنبال کنید
☜ ⚘باولایتــ 🇮🇷 تاشهادتــ⚘ ☞
┄✦۞✦༻﷽༺✦۞✦┄
پیوستن به ڪاناݪ شُھَـــ﷽ـــد حسین تختی بهراد نصر
https://eitaa.com/shahedbhradnasr
•به کانال های شهدا بپیوندید👆🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعایی برتر از عاقبتبخیری
♨️ خاطرهای جالب از دعای #حاج_قاسم
🔸برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فیلمی جالب از نبرد حق و باطل در کره خاکی!
🔹️راستی ما در کدام طرف ایستادهایم؟ در هر طرفی که ایستادهایم فقط تماشاچی هستیم یا نقشی فعال داریم؟
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥سندرم پرستش سلبریتی!
🔹•یکی از معضلاتی که از سن نوجوانی گریبان گیر افراد میشود، معضل پرستش سلبریتی هاست!
•نوجوانانی که در وجود خود میل به «الگو داشتن» پیدا میکنند و سلبریتی ها دم دست ترین الگوهایی هستند که در اطراف خود می یابند!
9.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋چگونه میشود خدایی که مهارت چگونه زیستن را به این پرنده آموخته است، مرا در حل مشکلاتم یاری نکند ؟
🌸پس یادتان باشد که با توکل به خدا زندگی کنید و به سوی موفقیت گام بردارید.
زن زندگی آزادی در دنیا
🔰 قسمت دوم #فیلیپین
🖋 قدرتهای استعماری دنیا در طول تاریخ، بارها از بهانه #نجات_زنان برای توجیه #استعمار کشورهای دیگر استفاده کردند. یکی از این کشورها #فیلیپین است که آمریکاییها برای تداوم حضور استعماری خود در این کشور، از بهانه نجات زنان استفاده کردند.
🖋آمریکایی ها که اکنون در دنیا به بهانه #پوشش_زنان و #حجاب، در دیگر کشورهای دنیا مداخله میکنند، روزگاری در اوایل 1900 میلادی برای اقناع افکار عمومی کشور خودشان و دیگر کشورهای دنیا، بهانه دخالت در فلیپین را #پوشش_کم زنان فیلیپینی اعلام کردند و با انتشار تصاویری #برهنه، زنان فیلیپینی را #منحرف و بیش از حد #جنسی نشان دادند.
🖋 آمریکایی ها، فیلیپینیها را #وحشی و #نامتمدن معرفی میکردند که مانند کودکی نیازمند مراقبت هستند، رئیس جمهور مککینلی بیان کرد: «وظیفه ما به عنوان نگهبان این است آنها را به بلوغ برسانیم».
🖋 در همین راستا، آمریکاییها، زنانی را برای #آموزش_پوشش به زنان فلیپینی استخدام کردند و برای مثال در آموزش و پرورش فلیپین ورود کرده و #پوشش_اجباری برای دانشآموزان قرار دادند.
🖋 اینگونه بود که آمریکا با استفاده از ابزار تبلیغاتی توانست افکار عمومی دنیا را جهت تداوم استعمار فیلیپین اقناع کنند به بهانه #نجات_زنان
فیلیپین در حال حاضر به یکی از مراکز #صنعت_سکس در دنیا تبدیل شده است، و بیشترین ظلم به زنان و دختران آنجا اتفاق میافتد.
📚 منتظر کتاب #ناگفته_های_صورتی باشید...
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
💢درخواست حاج اسماعیل دولابی"ره" از شهید ابراهیم هادی
خانه ساده حاج اسماعیل دولابی در حوالی میدان خراسان سالها محل آمد و رفت اهالی محل و طلبهها بود، میآمدند و از کلام ساده، اما پر مغز او درس اخلاق و عرفان میگرفتند. یکی از این افراد، شهید جاویدالاثر «ابراهیم هادی» بود. وی پهلوان کشتی ایران و از بنیانگذاران گروه چریکی شهید اندرزگو در جبهه گیلانغرب بود. امیر منجر همرزم شهید هادی در کتاب «سلام بر ابراهیم» خاطره دیدار وی با مرحوم حاج اسماعیل دولابی را چنین نقل کرده است:
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود. از خیابانی رد شدیم. ابراهیم ناگهان زد به پشتم و گفت: امیر نگهدار. من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم: چی شده؟!
گفت:اگر وقت داری برویم دیدن یک بنده خدا!
من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم. با ابراهیم وارد یک خانه شدیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود. به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی؟ چه عجب از این طرفها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم. همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد. حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما را یک کم نصیحت کن!
ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید، خواهش میکنم اینطوری حرف نزنید! بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم. بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و از اتاق بیرون رفتیم. بین راه گفتم: ابراهیم! این بنده خدا را کمی نصیحت میکردی. سرخ و زرد شدن نداشت! با عصبانیت پرید تو حرفم و گفت: چه میگویی، تو اصلا این آقا رو شناختی؟!
گفتم: نه، راستی کی بود؟! جواب داد: این آقا یکی از اولیاء خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشان حاج میرزا اسماعیل دولابی بود.
سالها گذشت تا مردم حاج آقای دولابی را شناختند. تازه با خواندن کتاب «طوبی محبت» فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده است.
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ🌹
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹
#عــندربـهمیــرزقون
#شادیروحشهداصلوات
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_نهم
شال سبزی داشت که خیلی به آن تعصب نشان می داد.
وقتی روحانی کاروان می گفت:(( باندای بلندگو رو زیر سقف اتوبوس نصب کنین تا همه صداروبشنون)) ، من با آن شال باندهارا می بستم😂
بااین ترفندها ادب نمی شد و جای مرا عوض نمی کرد😒
درسفر مشهد ، ساعت یازده شب بادوستم برگشتیم حسینیه. خیلی عصبانی شد. اما سرش پایین بود و زمین را نگاه می کرد.گفت:((چرا به برنامه نرسیدین؟))
عصبانی گذاشتم توی کاسه اش:((هیئت گرفتین برای من یا امام حسین(ع)؟
اومدم زیارت امام رضا(ع)نه که بند برنامه ها و تصمیمای شمـا باشم!
اصلا دوست داشتم این ساعت بیام، به شما ربطی داره؟))😠
دق دلی ام را سرش خالی کردم.
بهش گفتم:((شما خانمایی رو به اردو آوردین که همه هجده سال رو رد کردن.
بچه پیش دبستانی نیستن که!))
گفت:((گروه سه چهارنفری بشید، بعد از نماز صبح پایین باشین خودم میام می برمتون..
بعدم یا با خودم برگردین یا بذارین هواروشن بشه گروهی برگردین!))😖
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
زباله جمع کن نباشیم !
اغلب مردم تعریف و تمجیدها را
ظرف چند دقیقه فراموش می کنند،
اما یک اهانت را سال ها به خاطر می سپارند ...!
آن ها مانند زباله جمع کن هایی هستند
که هنوز توهینی را که مثلا
بیست سال پیش به آنها شده با خود
حمل می کنند و بوی ناخوشایند
این زباله ها همواره آنان را می آزارد.
برای شاد بودن باید بر "افکار شاد" تمرکز کنید.
و باید ذهن خود را از زباله های تنفر، و خشم،،،،،
نگرانی ها و ترس ها رها کنید…