💢دزدی دختر
دختر یکی از دهقانان برای اقرار به گناه و طلب آمرزش نزد کشیش رفت و با ترس و لرز گفت: گناه بزرگی کردهام و از گفتن آن خجالت میکشم. کشیش گفت: خداوند بخشنده است و هیچ خجالت نکش، بگو ببینم چه گناهی کردهای؟
دختر گفت: یک سبد سیب دزدیدهام. کشیش گفت اینکه گناه بزرگی نیست! به اندازه تعداد سیبها استغفار کن و توبه کن تا گناهت آمرزیده شود. دختر گفت: اما یک سبد سیب را از باغ کشیش دزدیدهام. کشیش تکانی خورد و گفت: پس گناهت به این راحتی ها بخشوده نمیشود! باید علاوه به توبه و استغفار ده سکه هم به کلیسا بپردازی...😂
💢چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
مرد فقیری از خدا سوال کرد: چرا من اینقدر فقیر هستم؟!
خدا پاسخ داد: چون یاد نگرفته ای که بخشش کنی!
مرد گفت: من چیزی ندارم که ببخشم
خدا پاسخ داد: دارایی هایت کم نیست!
یک صورت، که میتوانی لبخند بر آن داشته باشی!
یک دهان، که میتوانی با آن از دیگران تمجید کنی .
یک قلب، که میتوانی به روی دیگران بگشایی!وچشمی که....
"بخشش "فقط بخشیدن پول نیست..
فقر واقعی فقر روحی است...
💢باسوادان در خطرند
روباه به شیر گرسنه گفت:
تو خر را بکش، من هم سهمی بر میدارم،
شیر گفت چطور؟
روباه گفت: به خر بگو
"ما نیاز به انتخاب سلطان داریم"
قطعا تو انتخاب میشوی و بعد دستور بده تا خر را بکشم.
شیر قبول کرد و خر را صدا زد ،
شیر شجره نامهاش را خواند و گفت
جّد اندر جدِ من سلطان بودهاند.
روباه گفت:من هم جَد اندر جَدَم خدمتکار سلطان بوده ایم .
خر گفت من سواد ندارم و شجره نامه ام زیر سُم عقبم نوشته شده!!!
شیر گفت من باسواد هستم و رفت نوشته زیر سمش را بخواند.
خر جفتکی زد و گردن شیر شکست
و مُرد.
روباه پا به فرار گذاشت،خر او را صدازد و گفت:چرا فرار میکنی؟
روباه گفت : میخواهم بروم سر قبر پدرم تشکر کنم که نگذاشت باسواد شوم ، چون با سوادان بیشتر در معرض لگد خرها هستند...!!
مولانا
مثنوی_معنوی
هدایت شده از اطلاعات عمومی مهم
🍃🌷 سلام
🍃🌷صبح زیباتون بخیر
🍃🌷امیدوارم
🍃🌷روزی تون افزون
🍃🌷 وجودتون شادی آفرین
🍃🌷دستاتون روزی رسون
🍃🌷آرزوهاتون دست یافتنی
🍃🌷و تنتون سالم وسلامت باشه
💠سفارش امام زمان عج :
💎به شیعیانم بگو برای فرجم دعا کنند.
🔹حضرت آیةالله حاج میرزا احمد سیبویه ساکن تهران به نقل از آقا شیخ حسین سامرائی که از اتقیاء اهل منبر در عراق بودند، فرمودند:
🔹در آن ایامی که در سامراء مشرّف بودم، روز جمعهای طرف عصر در سرداب مقدس رفتم، دیدم غیر از من کسی نیست و من حال و توجهی پیدا کرده و متوجه حضرت صاحبالامر (صلوات اللّه علیه) شدم. در آن حال، صدایی از پشت سر شنیدم که به فارسی فرمود: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حقّ عمّهام حضرت زینب علیهاالسلام که فرج مرا نزدیک گرداند».
📚انتظارات حضرت مهدی(عج) از شیعیان،ص 23
"اللّهُمَ عَجِّل لِّوَلیکَ الفَرَج"
بحق حضرت زینب کبری (س)
﷽
شکایت از سستی یاران
💕امیرالمومنین علی علیهالسلام:...همانا رعاياى پيش از من از ستم فرمانروايانشان شكايت داشتند؛ اما من امروز از ستم رعيتم شكايت دارم. گويى من تابعم و رعيّتم پيشوا...
🍁وقال الامام عليه السلام لما بلغه إغارةُ أصحاب معاويةَ على الاَنبار، فخرج بنفسه ماشياً حتى أتى النُّخَيْلَةَ فأدركه الناسُ وقالوا: يا أميرالمؤمنين نحن نكفيكَهُمْ. فقال الامام: وَاللهِ مَا تَكْفُونَنِي أَنْفُسَكُمْ، فَكَيْفَ تَكْفُونَنِي غَيْرَكُمْ؟
إِنْ كَانَتِ الرَّعَايَا قَبْلِي لَتَشْكُوا حَيْفَ رُعَاتِهَا، وَ إِنَّنِي الْيَوْمَ لاَشْكُو حَيْفَ رَعِيَّتِي، كَأَنَّنِيَ الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَةُ، أَوِ ألْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَةُ...
🍂اين سخن مربوط به خطبه 27 نهج البلاغه معروف به خطبه جهاد است
🍂«وَزَعَة» جمع «وازِع» از ماده «وَزْع» (بر وزن نزع) در اصل به معناى علاقه شديد به چيزى است كه انسان را از امور ديگر بازمى دارد. سپس به معناى بازداشتن استعمال شده است. اين تعبير هرگاه در مورد لشكر يا صفوف ديگر به كار رود مفهومش اين است كه آنها را نگاه دارند تا آخرين نفرات به آنها ملحق شوند و از پراكندگى آنها جلوگيرى نمايند. از آنجا كه اين كار به وسيله شخص حاكم و فرمانده انجام مى گيرد، واژه «وازع» به معناى حاكم و فرمانده استعمال شده است كه در جمله بالا همين معنا منظور است.
#خطبه_27
✾✾࿐