8️⃣9️⃣ قصه شب 💠 قصه‌ شب «کلاغ دروغگو و صندوقچه با ارزش» قسمت دوم ✍️ نویسنده: محمد رضا فرهادی حصاری 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: کودکان یاد بگیرند دروغ نگویند. 🔶 کوشا، که همون کلاغ قصه ما بود، وقتی از عقاب نوک‌تیز شنید چه اتفاقی افتاده، از اونا خداحافظی کرد و با عجله به لونه خودش برگشت. اون سراغ صندوقچه رفت و محکم اونو بغل کرد و بوسید. بعدش گفت: آخ جوون! عجب چیزی دستم اومد! حالا می‌تونم با این گنج بزرگ، یه حیوون باهوش و زرنگ به نظر بیام؛ فقط کافیه تا خوب فکر کنم و یه نقشه خوب بکشم. 🔷 کلاغک فکر کرد و فکر کرد تا یه چیز خوب به ذهنش رسید. ♦️ هر ساله توی جنگل حیوونای مهربون، یه جشن بزرگ برگزار می‌شد و تموم حیوونا توی اون شرکت می‌کردن. حتی حیوونای جنگل‌های دیگه هم به اونجا می‌اومدن. غذاهای خوب و خوشمزه، میوه‌های رنگارنگ و نوشیدنی‌های خنک روی میزها گذاشته میشد. بعد از اینکه همه مهمون‌ها پذیرایی می‌شدن، هر حیوونی روی سکو می‌رفت و کارهای زیبا انجام می‌داد. بعضیا شعر می‌خوندن، بعضیا قصه می‌گفتن، بعضیام حرکات نمایشی انجام می‌دادن. 🔹 اون سال هم حیوونا تک‌تک و دونه‌دونه بالای سکو رفتن و کارهای زیبایی انجام دادن. صدای دست و خنده و شادی تموم جنگل رو پر کرده بود. 🔷🔸💠🔸🔷 با تشکر از سرکار خانم احمدی استاد معزز کلاس اول شکوفه