eitaa logo
مشکوه
86 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
3.6هزار ویدیو
292 فایل
جهت ارتباط با ادمین /قربانخانلو @s_khanloo این کانال به یادشهید چمران وموضع دشمن شناسی اینجانب می باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 | رصد خبری، تحلیلی 💠 آخرین تحولات هفته دوم تیرماه 99 ویژه_هادیان_و_مسئولان_سیاسی نشستهای_بصیرتی 🆔 https://sapp.ir/meyar.
جنگ شهری در روز استقلال آمریکا با 34 کشته همزمان با جشن‌های سالروز استقلال آمریکا خشونت‌های مسلحانه نیز در این کشور به شدت افزایش پیدا کرده طوری که ترامپ تهدید کرد اگر ایالت‌ها قادر به جلوگیری از این وضع نباشند دولت وارد عمل می‌شود.   سرویس خارجی- بر اساس گزارش رسانه‌های آمریکایی، بیش از270 تا 300 میلیون قبضه سلاح گرم در آمریکا وجود دارد؛ یعنی تقریباً به ازای هر نفر یک اسلحه و مردم آمریکا روزانه با این سلاح‌ها همدیگر را مثل آب خوردن می‌کشند. هیلاری کلینتون یکبار گفته بود سالانه33 هزار نفر در آمریکا با اسلحه به قتل می‌رسند که به معنای کشته شدن 90 نفر در هر روز است. اما لابی سلاح در این کشور به‌اندازه‌ای قدرتمند است که تاکنون کنگره آمریکا حاضر نشده اقداماتی را برای محدود کردن حمل سلاح در این کشور به تصویب برساند. کرونا و شرایط بد اقتصادی، بیکاری بیش از 50 میلیون آمریکایی طی سه ماه گذشته، اعتراضات اخیر و ناامیدی مردم از بهبود شرایط خشونت‌های مسلحانه را در بسیاری از شهرهای بزرگ آمریکا به شدت افزایش داده است. جشن‌های استقلال آمریکا که همراه با اعتراضات شدید علیه نژادپرستی و سوزاندن پرچم آمریکا همراه است فرصتی را نیز به افراد مسلح و ناراضی در آمریکا داده که شهرهای این کشور را به صحنه درگیری مسلحانه و کشت و کشتار تبدیل کنند. به نوشته روزنامه دیلی میل، در جریان این درگیری‌ها ده‌ها تن زخمی شده و دست‌کم ۳۴ تن هم جان باخته‌اند. شیکاگو شاهد بدترین خشونت‌ها با زخمی شدن ۷۷ تن و کشته شدن ۱۴ تن در نتیجه تیراندازی‌ها بوده است. در نیویورک نیز ۴۱ تن زخمی شده و ۹ تن دیگر نیز کشته شدند. ممفیس، اوماها، کلیولند، کارولینای شمالی و چند شهر دیگر نیز شاهد درگیری‌های مسلحانه بودند. بر اساس این گزارش، در حادثه تیراندازی در یک باشگاه شبانه در کارولینای جنوبی در ساعات اولیه یکشنبه صبح، 2 نفر کشته و هشت نفر دیگر نیز زخمی شدند.در حادثه‌ای دیگر، یک دختربچه هفت ساله و یک مرد در یک تیراندازی مرگبار که روز یکشنبه در شیکاگو به وقوع پیوست هدف گلوله قرار گرفتند و جان خود را از دست دادند. دیلی میل درباره تیراندازی‌های نیویورک و شیکاگو این طور نوشت که: «فقط در شهر نیویورک ۹ نفر در آخر هفته کشته و ۴۱ نفر زخمی شدند که نسبت به سال پیش تیراندازی‌ها ۱۴۰ درصد افزایش داشته است در شیکاگو هم ۶۳ نفر هدف تیراندازی قرار گرفتند که ۱۷ نفر از آنها کشته شدند. پلیس نیویورک شهردار نیویورک را مقصر می‌داند که با کاهش ۱ میلیاردی بودجه پلیس باعث افزایش چنین اقداماتی شده است. در «آتلانتا» و در روز استقلال آمریکا اما، دست‌کم دو فرد مسلح ناشناس از داخل یک خودرو به سمت جمعیت تیراندازی کردند و یک دختر هشت ساله جان خود را از دست داد. پلیس آتلانتا گزارش داده که علاوه‌بر این دختر هشت ساله، دو نفر دیگر نیز در این حادثه جان خود را از دست دادند و ۲۰ نفر دیگر نیز زخمی شدند. خشم ترامپ خشونت‌های مسلحانه روز شنبه در آمریکا به قدری شدید بود که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور این کشور را وادار به واکنش کرد. ترامپ در یک پیام توئیتری نوشت: «تعداد جرایم شیکاگو و نیویورک سیتی رو به افزایش است. ۶۷ نفر در شیکاگو مورد اصابت گلوله قرار گرفتند، ۱۳ نفر کشته شدند. تیراندازی‌ها در نیویورک نیز به طرز چشمگیری افزایش یافته است طوری که مردم تقاضا کرده‌اند‌اندرو کومو فرماندار نیویورک و شهردار نیویورک همین الان وارد عمل شوند. دولت فدرال آماده است و تمایل دارد و قادر است که در صورت تقاضا کمک کند».  سرکوب اعتراض‌ها همزمان با افزایش خشونت‌های مسلحانه سرکوب اعتراضات در آمریکا نیز همچنان ادامه دارد. بر اساس گزارش منابع رسانه‌ای تاکنون بیش از 17 هزار نفر طی 40 روز گذشته بازداشت و بیش از 23 نفر نیز از معترضان کشته شده‌اند. برخی معتقدند، این آمار بسیار کمتر از آمار واقعی است. روز یکشنبه در ادامه این اعتراض‌ها مردم در آتلانتا به مقر پلیس حمله کردند. شهر پورتلند آمریکا نیز که در یک ماه گذشته صحنه درگیری‌های شدید پلیس و معترضان به نژادپرستی بود، یکشنبه شب شاهد حضور گسترده نیروهای ارتش و پلیس در خیابان‌های شهر بود. در فیلادلفیا نیز مردم برای مقابله با پلیس برخی خیابان‌ها را مسدود کردند. فوکویاما: مردم آمریکا به خودشان هم اعتماد ندارند فرانسیس فوکویاما ‌اندیشمند برجسته آمریکایی در جدیدترین مصاحبه خود درباره تحولات اخیر آمریکا گفت: در آمریکا نوعی فرهنگ سیاسی وجود دارد که به دولت اعتماد ندارد. در تاریخ آمریکا‌، پرچمی با نقش مار وجود دارد که روی آن خطاب به دولت نوشته شده است به ما خیانت نکنید! تاریخ این مسئله به قرن هجدهم بازمی گردد و نشان می‌دهد مردم آمریکا از دولتمردان خود اصلا خوششان نمی‌آید. پس بی‌اعتمادی به دولت، فقط در کشورهای آسیایی وجود ندارد. فوکویاما در مصاحبه با سی ان ان افزود: در عین حال باید به مسئله دیگری هم در داخل آمریکا تو
جه داشت که عبارتست از دوقطبی بودن جامعه. این دو قطبی، بزرگترین ضعفی است که در داخل جامعه آمریکا وجود دارد. به همین علت، شهروندان آمریکایی به یکدیگر اعتماد ندارند و درعین حال به دولت خود نیز اعتمادی ندارند و تفاوتی ندارد که مقام مسئول از حزب دموکرات و در سطح ایالتی باشد یا اینکه مقامی جمهوری خواه همانند دونالد ترامپ باشد که دولت فدرال را اداره می‌کند. همین مسئله بر توانایی دولت آمریکا برای اقدام در دوران بیماری همه گیر تاثیرگذار است
قربانخانلو: ۱۰نکته از سخنان مهم امام خامنه‌ای درباره ترامپ و برجام جهت اطلاع کذابینی که قصد دارند شکست برجام را به گردن رهبری بیاندازند،: سخنان مهم امام خامنه‌ای درباره ترامپ و برجام، حاوی نکات بسیار مهمی بوده است. در این گزارش، مهمترین نکات را می‌توانید بخوانید. به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز (چهارشنبه) به‌مناسبت هفته معلم در دانشگاه فرهنگیان حضور یافتند و در دیدار هزاران نفر از دانشجویان و معلمان، سخنان بسیار مهمی را درباره اظهارات ترامپ و برجام بیان کردند. متن کامل سخنان مهم رهبر انقلاب فرماندهان عالی‌رتبه نظامی درباره خروج آمریکا از برجام چه گفتند + متن سخنان روز گذشته، دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا طی سخنان رسماً خروج آمریکا از برجام را اعلام و بلافاصله، فرمان اجرایی اعمال تحریم‌های جدید را نیز امضا کرده بود. حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی ایران نیز شب گذشته پس از خروج آمریکا از برجام، در یک گفت‌وگوی زنده تلویزیونی اعلام کرد: از این لحظه توافق بین ایران و 5 کشور‌ است. 1+5 دیگر یکی را از دست داده و از این پس باید منتظر باشیم که 6 کشور چگونه به تعهد خود عمل می‌کنند. به وزارت خارجه دستور دادم ظرف هفته‌های آینده با 5 کشور مذاکرات را ادامه دهد اگر به این نتیجه رسیدیم با همه این کشورها به نتایج برجام می‌رسیم علی‌رغم خواسته آمریکا برجام پایدار می‌ماند اما اگر ببینیم منافع ما تضمین نمی‌شود تصمیمات نظام را اعلام می‌کنم. (لینک) در ذیل می‌توانید، 10 نکته مهم از سخنان امروز امام خامنه‌ای را می‌خوانید: 👈 "به 3 کشور اروپایی اعتماد نکنید" 1- بارها گفته بودیم «به آمریکا اعتماد نکنید»، این هم نتیجه‌اش. درباره مذاکره با سه کشور اروپایی هم می‌گوییم به اینها هم نباید اعتماد کرد و برای هر قرارداد باید تضمین‌های واقعی و عملی بگیرید وگرنه نمی‌شود به این شکل حرکت را ادامه داد. 👈 "بعید است اروپایی‌ها تضمین قطعی و قابل اعتماد به ما بدهند" 2- اگر توانستید تضمین قطعی و قابل اعتماد [از اروپایی‌ها] بگیرید که البته بسیار بعید است، اشکالی ندارد و حرکت را ادامه دهید، وگرنه نمی‌شود به این شکل حرکت را ادامه داد. 👈"مسئولان در معرض آزمون بزرگ؛ آیا عزت و اقتدار این ملت را حفظ خواهند کرد یا نه؟" 3- مسئولان در معرض «آزمون بزرگ» قرار دارند که آیا عزت و اقتدار این ملت را حفظ خواهند کرد یا نه. باید عزت و منافع ملت به معنی واقعی کلمه تأمین شود. 👈 "شما غلط می‌کنید" 4- علاوه بر بیش از ده دروغ آشکار، ملت ایران و جمهوری اسلامی را هم تهدید کرد که بنده از طرف ملت ایران به او می گویم «شما غلط می کنید». 👈 "برخی چهره‌های شناخته شده می‌گفتند چرا بر روی مسئله هسته‌ای می‌ایستید" 5- وقتی مسئله هسته‌ای و تحریم‌ها شروع شد، برخی چهره‌های شناخته شده به اینجانب می‌گفتند «چرا بر روی مسئله هسته‌ای می‌ایستید»، این مسئله را کنار بگذارید تا آمریکایی‌ها خباثت و دشمنی نکنند. 👈 "دشمنی آمریکا و بهانه‌گیری آنها تمام نشد" 6- مسئله هسته‌ای را به شکلی که مخالفان ایران می‌خواستند قبول کردیم و زیر بار رفتیم اما دشمنی آمریکا و بهانه‌گیری آنها تمام نشد. 👈 "آمریکا با اصل جمهوری اسلامی مخالف است" 7- اگر فردا اعلام کنید که دیگر موشک تولید نمی‌کنیم یا برد آنها را محدود می‌کنیم این مسئله تمام می‌شود، اما حتماً یک بهانه و قضیه دیگر را مطرح می‌کنند چرا که دعوای آنها با ما بنیادی است و آمریکا با اصل جمهوری اسلامی مخالف است. 👈 "ترامپ هم روزی بدنش زیر خاک می‌رود اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده" 8- رفتار زشت و سخیف ترامپ را قابل انتظار خواندند و با اشاره به استمرار خباثت همه مسئولان مختلف آمریکایی در همه سال‌های پس از انقلاب: کسانی که آن خصومت‌ها را نسبت به ملت ایران انجام می‌دادند، اکنون استخوان‌های‌شان زیر خاک است اما جمهوری اسلامی ایستاده است، این آقا هم روزی بدنش زیر خاک می رود اما جمهوری اسلامی همچنان ایستاده و سرافراز خواهد بود. 👈 "مسئولان محترم تلاش کردند اما نتوانستند" 9- یکی از این شروط، تضمین کتبی و امضای رئیس‌جمهور وقت امریکا مبنی بر برداشته شدن تحریم‌ها بود، البته مسئولان محترم تلاش کردند اما نتوانستند و نتیجه‌اش این شد که بعد از دو سال و نیم عمل کردن ایران به همه تعهدات، رئیس‌جمهورآمریکا ضمن خروج از برجام، ملت ایران را تهدید هم می‌کند! 👈 "خصومت با مجموعه نظام اسلامی و ملت" 10- دشمنی مستمر، عمیق و براندازانه آمریکایی‌ها، دشمنی با اینجانب یا دیگر مسئولان کشور نیست بلکه خصومت با مجموعه نظام اسلامی و ملتی است که این نظام را انتخاب کرده و در راه آن حرکت می‌کند.
پیشنهاد برجام۲"؛ نظر مسئولان نظام درباره مذاکره موشکی چیست؟ طرح مذاکره بر سر توان دفاعی و موشکی ایران از سوی مقامات غربی همواره از طرف مسئولان عالی‌رتبه نظام با موضع‌گیری‌های قاطعانه رد شده است. به گزارش خبرنگار دفاعی خبرگزاری تسنیم، پس از انجام مذاکرات هسته‌ای و انعقاد برجام بین ایران و 1+5، مقامات اروپایی و آمریکایی بارها به‌بهانه‌های مختلف موضوع مذاکره بر سر توان دفاعی و موشکی جمهوری اسلامی ایران را با هدف اعمال فشار و تضعیف قدرت دفاعی ایران به‌میان کشیده‌اند. 10 دلیل در رد "مذاکره موشکی" این ادعای مقامات غربی اما همواره با موضع‌گیری‌های قاطعانه از سوی مسئولان و فرماندهان ارشد نظامی جمهوری اسلامی مبنی بر رد هرگونه مذاکره بر سر توان دفاعی و موشکی کشورمان همراه بوده است. در ادامه می‌توانید نظر رسمی مقامات عالی‌رتبه کشورمان درباره ادعای مذاکرات موشکی را بخوانید: 👈 قدرت دفاعی کشور "قابل معامله و مذاکره" نیست 🔰 امام خامنه‌ای ــ فرمانده معظم کل قوا: راه مقابله‌ی با دشمن این است که ما به‌عکس و برخلاف خواسته‌ی او، روی عناصر اقتدار خودمان تکیه کنیم. اعلام کردیم، باز هم اعلام می‌کنیم که امکان دفاعی و قدرت دفاعی کشور قابل مذاکره و چک‌وچانه نیست. 👈 هرقدر که بخواهیم سلاح و موشک تولید می‌کنیم 🔰 حسن روحانی ــ رئیس جمهور: خطاب به آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها و دنیا می‌گویم؛ ملت ایران به عهد خود وفادار است اما به‌صراحت به همه دنیا می‌گوید ما راجع به سلاح و دفاع کشورمان با کسی مذاکره نخواهیم کرد. ما هر مقدار سلاح و امکانات و هر مقدار موشک مورد نیاز کشور باشد، می‌سازیم و انبار می‌کنیم. به کسی ربطی ندارد که ملت ایران برای دفاع خود چه تصمیمی را اتخاذ کرده و راجع به قدرت دفاعی و بنیه دفاعی با کسی مذاکره نخواهیم کرد. 👈 توانمندی دفاعی ایران به‌هیچ‌وجه قابل مذاکره نیست 🔰 آیت‌الله آملی لاریجانی ــ رئیس قوه قضائیه:‌ جمهوری اسلامی بر سر برجام هیچ مذاکره جدیدی نخواهد کرد و مسائل اساسی نظیر توانمندی دفاعی از جمله مباحث مربوط به فناوری موشکی را نیز که برای دفاع از کیان کشور است به هیچ عنوان قابل مذاکره نمی‌داند. 👈 اجازه نزدیک‌شدن دشمن به حریم موشکی را نمی‌دهیم 🔰 سرلشکر باقری ــ رئیس ستاد کل نیروهای مسلح: با رصد نگاه خصمانه فرعون آمریکا و رژیم صهیونیستی و دنباله‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای آنان به حوزه‌های راهبردی قدرت نظام، اجازه نزدیک شدن به حریم اقتدار دفاعی و موشکی کشور را نخواهند داد. 👈 درباره قدرت دفاعی ایران با هیچ‌کس مذاکره نمی‌کنیم 🔰 سرلشکر رشید ــ فرمانده قرارگاه خاتم الانبیا(ص): ایران درباره آنچه مبانی و شاکله موجودیت و قدرت دفاعی کشور و همچنین حمایت از مظلومین را ایجاد کرده، با هیچ‌کس مذاکره و معامله نخواهد کرد. 👈 توانمندی موشکی قابل معامله و مذاکره نیست 🔰 سرلشکر جعفری ــ فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: توانمندی موشکی به هیچ عنوان قابل معامله و حتی مذاکره نیست. ما از توان موشکی همان‌گونه دفاع می‌کنیم که مردان غیرتمند از ناموس خود دفاع می‌کنند. توان موشکی ایران در هوا، دریا و زمین به‌سرعت در حال رشد است و این برای ما یک اصل مسلم است. 👈واکنش فرمانده ارتش به درخواست غرب درباره "برجام موشکی" 🔰 سرلشکر موسوی ــ فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی ایران: اظهارات آمریکا و اروپا درباره مذاکرات موشکی یک معادله روشن است و حرف جدیدی نیست؛ فقط روش‌ها و تاکتیک‌های آن‌ها تغییر می‌کند. آنها یک روز موضوع مذاکره هسته‌ای را مطرح می‌کنند، روزی حرف از حقوق بشر می‌زنند و امروز از مذاکره بر سر توانمندی‌های دفاعی و موشکی کشور سخن می‌گویند که این موضوع جدیدی نیست. 👈 با تمام توان قدرت دفاعی را حفظ می‌کنیم 🔰 امیر حاتمی ــ وزیر دفاع: راهی جز مقاومت وجود ندارد و ما با تمام توان، قدرت دفاعی را حفظ کرده و به حرف هیچ کس هم گوش نخواهیم کرد. 👈خود را از بازدارندگی موشکی خلع سلاح نمی‌کنیم 🔰 سردار سلامی ــ جانشین فرمانده کل سپاه: موشک‌ها سرمایه‌های دفاعی و عناصر اصلی قدرت بازدارندگی ما هستند و ما هرگز نمی‌توانیم بپذیریم که خودمان را از توانمندی بازدارنده خلع سلاح کنیم. 👈 توان دفاع ایران غیر قابل مذاکره است 🔰 سردار جزایری: مسئله انرژی هسته‌ای با مسئله موشکی و دفاعی تفاوت دارد و این دو مقوله از هم جدا هست؛ در حوزه موشکی ریشه توانمندی‌های ما توقف‌پذیر نیست و پیشرفت‌های موشکی در همه سطوح و بردهای مختلف صورت گرفته است و محدودیتی در این حوزه را نمی‌پذیریم. مذاکره بر سر توان دفاعی کشور، خط قرمز جمهوری اسلامی است. 👈 اگر دور تا دور کشور را دیوار بکشند، تولید موشک متوقف نخواهد شد
بخش اول : آمريکاى اولي چــــکيـــده تــــاريــــخ آمــريـکا "هرگز آسمان و زمين بيش از اين براى سکنى گزيدن نوع بشر در توافق نبوده اند. "جان اسميت) -(John Smith1607 اولين آمريکائيان در اوج عصر يخ، بين 34000 و 30000 سال قبل از ميلاد، اکثريت آبهاى زمين در قعر قاره هاى عظيم يخى نهفته بود. در نتيجه درياى برينگ (Bering Sea) صدها متر از سطح کنونى خود پايين تر بود و يک پل خشکى، بنام برينجيا (Beringia) بين آسيا و آمريکاى شمالى پديدار شده بود. تخمين زده مى شود برينجيا، در منتهى اليه خود، عرضى نزديک به 1500 کليومتر داشته است. يک تندرا(دشتئ هموار) مرطوب و بى درخت پوشيده شده از سبزه زارهائ فراوان و نباتات باعث جلب حيوانات غول آسا شد که انسانهاى اوليه جهت بقا به شکار آنها مى پرداختند. اولين انسانهايى که پا به آمريکاى شمالى گذاشتند بدون آنکه بدانند قدم به قاره اى نوين مى گذاشتند. آنها رسم اجداد خود را طى هزاران سال پيش دنبال ميکردند و از سواحل سيبرى عبور کرده و از فراز پل خشکى گذ شتند. پس از رسيدن به آلاسکا، هزاران سال دگر نيز سپرى شد تا اين نخستين اتباع آمريکاى شمالى راه خود را به دهانه کوههاى يخى عظيم جنوب باز کرده تا به نقطه اى که اکنون ايالات متحده (United States ) ناميده ميشود برسند. امروزه نيز شواهد زندگى نخستين و بدوى در آمريکاى شمالى يافت مى شود. مقدار کمى از اين شواهد را ميتوان بطور موثق به پيش از 12000 سال قبل از ميلاد مربوط ساخت؛ اخيرأ يک برج ديده بانئ درشمال آلاسکا کشف شده که قد مت آن تقريبأ به همان دوره ميرسد. نيزه هايى نيز در نزديکى کلاويس (Clovis) نيومکزيکو يافت شده است. علاوه بر آن مصنوعات مشابهى نيز در برخى نقاط ديگر آمريکاى شمالى و جنوبى کشف شده که دال بر اين است که حيات احتمالأ در اکثر نيمکره غربى تا قبل از 10000 سال پيش از ميلاد کاملا شکل گرفته بود. آن زمان، ماموت ها شروع به انقراض کرده و بايسون ( گاو ميش وحشى آمريکاى شمالى ) منبع اصلى تغذ يه و پوست خام اين آمريکائى هاى اوليه شدند. به مرور زمان، گونه هاى بيشتر و بيشترى - - چه از طريق شکار بيش از حد و يا بدلايل طبيعي- - منقرض مى شد ند. گياهان و دانه ها بخش مهمى ازخوراک روزانه آمريکائى هاى اوليه را تشکيل مى دادند. بتدريچ، گله ها و نخستين آثار کشاورزى پد يدار گشت. سرخ پوستان حدود 8 هزار سال قبل از ميلاد، در آنچه که اکنون مکز يک مرکزى خوانده ميشود، پيشرو اين کار شدند و شروع به کشت ذرت، کد و و لوبيا کردند. بتدريج، اين مهارت ها به سوى شمال کشيده شد. تا حدود 3000 سال قبل از ميلاد، نوع ابتدايى ذرت در دره هاى نيومکزيکو و آريزونا رشد يافت. سپس اولين نشانه هاى آبيارى پديدار شد و تا سال 3000 قبل از ميلاد، نخستين اثر حيات روستايى پديدار گشت. تا قرن اول ميلا دى، هوهوکومها (Hohokum) در حوالى آنچه که امروز فينيکس (Phoenix) ، آريزونا ناميده مى شود، سکنى گزيده بودند. مشغله آنها ساختن تلنبارهاى هرم شکل به فرم آنچه که در مکزيک يافت مى شد و تاسيس سيستم هائ آبيارى و کانال هاى آب بود. تلنبار سازان و دهکده هاى سرخپوستى اولين گروه سرخ پوستان که به ساختن تلنبارهاى هرم شکل در آنچه که اکنون ايالات متحده ناميده ميشود پرداختند آدنانها Adenans)) بودند. اين گروه حدود 600 سال قبل از ميلاد ساختن نقاط خاکى زير زمينى و سنگر را آغاز نمودند. بعضى از اين تلنبارهاى باقيمانده از آن دوره به شکل پرند گان و يا مارها هستند که احتمالا معناى مذهبى داشته ولى تا کنون کسى به آنها پى نبرده است. آدنانها (Adenans) ظاهراً جذب قبايل ديگر که هوپ ويليانها (Hopewellians) خوانده ميشوند، شده و يا به نقاط ديگر نقل مکان کردند. يکى از مهم ترين مراکز فرهنگى آنها در جنوب اوهايو ( Ohio) يافت شده که آثار هزاران مورد از اين تلنبارها هنوز پا برجاست. هوپ ويليان ها (Hopewellians) که بازرگانان ماهرى بودند به داد و ستد کالا و اجناس گوناگون در منطقه اى که شعاع آن به صدها کيلومتر مى رسيد مى پرداختند. تا حوالى قرن پنجم هوپ ويليانها (Hopewellians)، نيز ناپد يد شده و بتدريج راه براى تشکيل قبايل گوناگون ديگر که مرسوم به مى سى سى پى ها ( (Mississippiansيا تمدن تمپل موند(Temple Mound) مى باشند، گشوده شد. شهر کاهوکيا (Cahokia) که در سمت شرق سنت لوييز (St. Louis) ايالت ميسورى واقع است، به گفته اى در اوايل قرن دوازده ميلادى جمعيتى قريب به بيست هزار نفر داشته است. در مرکز اين شهر، تنلبارخشتى عظيمى که نوک آن مسطح بود قرار داشته که ارتفاع آن سى متر و بنياد آن سى وهفت هکتار بوده است. هشتاد تلنبار ديگر نيز در همان حوالى کشف شده است. شهرهايى همچون کاهوکيا جهت تامين غذا و آذوقه خود، به شکار، دامدارى، بازرگانى و کشاورزى متکى بودند. اين افراد تحت تاثير جوامع پيشرفته تر جنوبى، بشکل جوامع
سلسله مراتبه اى قبيله اى در آمده که برده دارى در آنها رايج و به قربانى کردن انسان مى پرداختند. حدود سال 900 ميلادى، آناسازيها( Anasazi)، نياکان سرخپوستان هوپى (Hopi Indians ) امروزى در آنچه که امروزه ايالات متحده جنوبى خوانده مى شود، شروع به ساختن دهکده هاى سرخپوستى خشتى و سنگى نمود ند. اين بناهاى آپارتمان گونه عجيب ويکتا اغلب در نوک صخره ها ساخته مى شد. معروف ترين آنها " قصر صخره" (Mesa Verde) در ايالت کلرادو است که حدود 200 اتاق داشت. از بناهاى ديگر، خرابه هاى پوئبلو بونيتو(Pueblo Bonito) در نوار مرزى رودخانه چاکو (Chaco) نيو مکزيکو است که 800 اتاق داشت. شايد دولت مند ترين سرخ پوستان آمريکايى پيش از کلمبوس در منطقه شمال غربى پاسيفيک زندگى مى کردند. حدود 1000 سال قبل از ميلاد تهيه آذوقه و مسکن از طريق وفور ماهى و مواد خام ميسر ميشد. سرشارى پاتلاچ (Potlatch) اين جامعه بعنوان معياری براى زياده روى، جشن وسرور هنوز نيز پابرجاست و نظير آن در تاريخ آمريکاى اوليه يافت نمى شود. فرهنگ آمريکاى بومى آمريکايى که به اولين اروپايى ها خوش آمد گفت بسيار بيشتراز يک بيابان خشک و خالى بود. امروزه اعتقاد بر اين است که جمعيت نيمکره غربى حدودأ اندازه جمعيت اروپاى غربى آن زمان بوده – قريب به چهل ميليون نفر. تعداد آمريکاييهاى بومى ساکن در آنچه که امروزه آمريکا خوانده مى شود در آغاز مستعمره سازى هاى اروپاييان بين 2 تا 18 ميليون تخمين زده مى شود که از اين ميان بيشتر تاريخ نويسان به تخمين کمتر متمايل هستند. آنچه مسلم است همانا تأثير مخرب و جبران ناپذ ير بيمارى اروپا بود که از همان تماس اول با اين افراد بومى ، بر آنها وارد شد. بويژه مرض آبله باعث ويرانى بسيارى از قبايل شد و گمان برده مى شود که علت بيشتر کاهش سريع جمعيت سرخپوستان در قرن 16 ميلادى اين مرض بوده تا جنگ ها و زد و خوردهاى گوناگون ديگر با مهاجرين اروپايى . سنت ها و آداب و رسوم سرخ پوستان آن زمان با توجه به وسعت زمين و محيط هاى گوناگونى که هر يک از آنها به آن خو گرفته بودند، بشکل زيادى با يکديگر متفاوت بود. با اين حال وجوه مشترکى را نيز مى توان يافت. بيشتر قبايل بويژه در مناطق جنگلى شرق وميانه، از شکار، درو، کشت ذرت و محصولات ديگر جهت تهيه آذوقه استفاده مى کردند. در بسيارى از موارد، زنان مسئول ذراعت و توزيع غذا بوده و مردان به شکار پرداخته و يا در جنگ ها شرکت مى کردند. از هر جنبه اى جامعه سرخ پوستان آمريکاى شمالى بسيار وابسته به زمين بود. شناخت طبيعت و عناصر آن بخش اساسى اعتقادات مذهبى آنها راتشکيل مى دا د. روش زندگى سرخ پوستان اساسأ قبيله اى و اشتراکى بود به شکلى که بچه ها در مقايسه با آداب و رسوم اروپائى آن زمان از آزادى هاى بيشترى بر خوردار بودند. با وجود اينکه برخى از قبايل آمريکاى شمالى نوعى خط هيروگليفى را جهت نوشتن بکار مى بردند، ولى فرهنگ سرخ پوستان اساسأ گفتارى بوده و تاکيد زيادى بر تکرار مجد د افسانه ها و قصه هاى کهن مى شد. ميان قبايل و گروه هاى مختلف داد و ستد رايج بود و شواهد بر آن است که قبايل همسايه روابط جامع و رسمى با يکديگر داشتند که هم بسيار دوستانه و هم خصمانه بوده است. اولين اروپائيها اولين اروپائى هايى که وارد آمريکاى شمالى شد ند- لااقل تا آنجايى که شواهد در دسترس است- نورسها ( Norse) -- اسکانديناوييها -- بودند که از گرين لند ( Greenland)بسمت غرب مى رفتند. اريک سرخ ( Eric The Red) حدود سال 985 در آنجا سکنى گزيد. گفته مى شود که در سال 1001 ، پسر او، ليف (Leif) ، کرانه ساحلى شمال شرقى که اکنون کانادا گفته مى شود را کاوش کرده و لااقل يک زمستان را در آنجا بسر برده است. با اينکه نوشته هاى باقيمانده از نورس ها(Norse) حاکى بر آن است که دريا نوردان وايکينگ Viking) ( ساحل آتلانتيک آمريکاى شمالى را تا حد باهاماس (Bahamas) کشف کرده اند، چنين ادعاهايى هنوز به اثبات نرسيده است. در سال 1963 ، خرابه هاى برخى از خانه هاى نورس(Norse) که قدمت آنها به همان زمانها مى رسد درDanse-adx-Meadow درNew Foundland شمالى کشف شد که خود تا حدى ادعاهاى ذکر شده در کتيبه هاى نثرهاى نورس (Norse) را به اثبات مى رساند. در سال 1497 ، درست 5 سال پس از آنکه کريستوفر کلمبوس در جستجوى راه عبورى از سمت غرب به آسيابود به سواحل کارائيب (Caribbean) رسيد، يک دريا نورد اهل ونيز بنام جان کابوت (John Cabot)در راه انجام مأموريتى براى پادشاه انگليس به سواحل نيوفاند لند (New foundland) رسيد. گرچه کار او بسرعت به فراموشى سپرده شد ولى سفر کابوت ( Cabot) اساسى شد بر ادعاهاى انگليس بر آمريکاى شمالى. اين سفرهمچنين باعث گشايش راهى نوين براى صيد غنى ماهى در درياچه جورج بنکس (George Banks) شد که ماهى گيران اروپائى بويژه پرتغالى ها را مرتبأ به آنجا مى آورد. لمبوس گرچه سرزمين اصلى ايالات متحده را هرگز ن
يافت، ولى سفراو نخستين مستعمرات اسپانيانى ايالات متحده را بنياد گذاشت. اولين اين اکتشافات در 1513 زمانى بوقوع پيوست که گروهى از مردان تحت فرماندهى خوآن پانس دى لئون (Juan Ponce de Leon ) در ساحل فلوريدا نزديکى شهر فعلى سنت آگوستين (St. Augustine ) پا به خشکى گذاشتند. اسپانيائى ها با پيروزى بر مکزيک در سال 1522 موقعيت خود را در نيمکره غربى مستحکم تر نمودند. اين کشفيات پس از چاپ نوشته هاى آمريگو وسپوچي(Amerigo Vespucci) ايتاليائى که مجموعه اى از خاطرات سفر او، بنام " دنياى جديد" بشمار مى رفت، به دانش اروپائيان درباره آنچه آمريکا ناميده مى شود افزود. تا سال 1529 ، نقشه هاى معتبرسواحل آتلانتيک از لبرادور ((Labrado تا تيرادل فيگو ( Tierra del Fuego) مشخص شده بود. گرچه حدود يک قرن ديگر طول کشيد تا اينکه اميد کشف يک " راه عبور شمال غربي" به آسيا کاملأ به کنار گذاشته شود. در ميان برجسته ترين کشفيات اوليه اسپانيا ئى ها ، کشف همند ود سوتو (Hemando Desoto)بود. او کاشفى کهنه کار بود که در زمان کشف پرو(Peru) به همراه فرنسيسکو پيزارو(Francisco Pizzaro) مسافرت مى کرد. دسوتو (Desoto) پس از ترک هاوانا در سال 1539 ، به فلوريدا رسيد و در جستجوى غنايم از کرانه جنوب شرقى آمريکا گرفته تا رودخانه مى سى سى پى را سفر نمود. فرانسيسکو کورونادو (Francisco Coroonado) اسپانيائى ديگرى بود که در سال 1540 از مکزيک روانه شده و در جستجوى هفت شهر افسانه اى سيبولا (Cibola) به راه افتاد. سفرهاى کورونادو به سر حد گراند کنيون (Grand Canyon) و کانزاس انجاميد ولى در پايان با عدم يافتن طلا و غنايم ديگرى که همراهانش بد نبال آن بودند، به شکسـت انجاميد. با اين وجود، همراهان کورونادو هديه اى استثنايى براى اهالى آن منطقه بر جا گذاشتند: انبوهى از اسبهاى اين گروه صاحبان خود را رها کرده و باعث تغيير شکل زندگى در گريت پلينز( (Great Plains شدند. چند نسلى نگذشت که سرخ پوستان اين مناطق در تربيت و پرورش اسب مهارت کافى يافته و حدود فعاليتهاى خود را به حد زيادى گسترش دادند. در عين حالى که اسپانيائيها از سمت جنوب به بالا در حرکت بودند، قسمتهاى شمالى آمريکاى فعلى بتدريج در طول سفرهاى اکتشافى مردانى چون جيووانى دا ورازانو Giovanni da Verrazano) ( کشف شد. ورازانو (Verrazanno) که يک کاشف اهل فلورانس بود از فرانسه حرکت کرده و در سال 1524 در سواحل کارولينای شمالى به خشکى رسيد و سپس سواحل کناره آتلانتيک را رد کرده و به بندر فعلى نيويورک رسيد. ده سال بعد، يک مکتشف فرانسوى بنام ژاک کارتيه ((Jacques Cartier (همچون اروپائى هاى پيش از خود ) به اميد يافتن گذرگاهى آبى به آسيا راهى سفر اکتشافى دريايى خود شد. سفرهاى اکتشافى او در کناره رودخانه سنت لورنس (St. Lawrence) بنيادى بر ادعاى مالکيت فرانسه بر شمال آمريکا شد که تا حوالى سال 1763 نيز بطول انجاميد. هوگونت هاى (Huguenots)فرانسوى در پى سقوط اولين مستعمره خود در کبک (Quebec) در طول دهه 1540 حدود 20 سال بعد در صدد دست يابى به کناره شمالى ايالت فلوريدا برآمدند. اسپانيائى ها که به فرانسوى ها به چشم تهديدى براى مسير بازرگانى خود در کناره خليج (Gulf) مى نگريستند، تمام مستعمره را در سال 1565 ويران نمودند. با اين حال، فرمانده نيروهاى اسپانيانى ، پدرو منندز (Pedro Menendez) شهرى را در همان نزديکى ها بر پا نمود – سنت آگوستين (St. Augustine) . اين شهر اولين محل استقرار اروپائيان در ايالات متحده کنونى محسوب مى شود. غنايم سرشارى که از مستعمرات اسپانيا در مکزيک، سواحل کارائيب و پرو به اسپانيا سرازير شد، قدرتهاى اروپائى ديگر را نيز بخود جلب نمود. با مرور زمان، کشورهايى همچون بريتانيا، با قدرت دريائى خود که تا حدى حاصل هجومات موفقيت آميز فرا نسيس دريک (Francis Drake) به کشتى هاى محمولاتى اسپانيا مى بود، آهسته آهسته به " دنياى جديد" علاقمند گشتند. در سال 1578 هامفرى گيلبرت (Humphrey Gilbert) ، نويسنده رساله اى در مورد گذرگاه شمال غربى (Nothwest Passage) از سوى ملکه اليزابت حق امتياز تشکيل مستعمره " سرزمينهاى وحشى و دور افتاده" را در نقاطى از" د نياى جد يد" که اروپائى هاى ديگر هنوز بر آن ادعايى نداشتند دريافت نمود. 5 سال طول کشيد تا سفرهاى او آغاز شود. پس از مفقودالاثر شدن او در دريا، برادرناتنی او، والتر رالى (Walter Raleigh) به اين ماموريت ادامه داد. در 1585 ، رالى نخستين مستعمره بريتانيا در آمريکاى شمالى را در جزيره روآنوک (Roanoke) در سواحل کاروليناى شمالى بنا نهاد. بعدها اين تلاش بى اثر ماند و تلاش مجد د آن در دو سال پياپى به شکست انجاميد. و سپس 20 سال بطول انجاميد تا انگليسيها مجد دأ اقدام به آن ورزيدند. اين بار در سال 1607، مستعمره در جيمزتان (Jamestown) بر پا شد و آمريکاى شمالى وارد دوران جد يدى گشت. مستعمره نشينان اوليه اوايل
قرن شانزدهم شاهد آغاز موج عظيم مهاجرت ها از اروپا به سمت آمريکاى شمالى بود. اين حرکت عظيم که بيش از 3 قرن به طول انجاميد، از يک مشت مستعمره نشين انگليسى آغاز و به سيل ميليونها تازه وارد انجاميد. تازه واردين با انگيزه هاى قوى، تمد نى نوين را در بخش شمالى قاره پابرجا ساختند. اولين مهاجرين انگليسى به آمريکاى کنونى مد ت زيادى پس از آنکه مستعمرات اسپانيا درمکزيک،هند غربى (West Indies) و آمريکاى جنوبى مستقر شده بودند، از آتلانتيک عبور کردند. همچون تمامى مسافرين اوليه به د نياى جد يد ، مهاجرين انگليسى نيز در کشتى هاى کوچک و پر از ازدحام وارد شد ند. آنها در طول سفر 6 تا 12 هفته اى خود، نحيف ولاغر شده و بسيارى نيز از بيمارى جان سپردند. برخى از کشتى ها دستخوش طوفان شده و بسيارى نيز در دريا مفقود شدند. بسيارى از اروپائيان مهاجر بدليل فشار سياسى ، در پى آزادى مذهبى، و يا موقعيتهاى بهتر که همگى آنها در کشورشان ممنوع ويا محدود بود خانه و کاشانه خود را در وطن رها مى کردند. بين سالهاى 1620 و 1635 ، فشار اقتصادى عظيمى بر انگلستان مستولى شد. افراد زيادى بيکار گشتند. حتى افراد ماهر نيز به سختى نان روزانه خود را بدست مى آورند. محصول کم نيز به اين نابسامانى افزود. به علاوه ، انقلاب صنعتى صنعت نوپاى پارچه بافى را به ارمغان آورده بود که خود نياز به تهيه هر چه بيشتر پشم و نخ داشت تا بتواند چرخهاى اين صنعت را بچرخاند. صاحبان زمين، مزارع را بسته و روستا نشينان را اخراج کرده تا به ترويج و پرورش گوسفند بپردازند. گسترش مستعمراتى روزنه اى بود براى اين جمعيت انبوه از روستانشينان جابجا شده . اولين نگاه مستعمره نشينان به اين سرزمين نوين چيزى غير از يک دور نماى پر از درختان انبوه نبود. مهاجرين به احتمال زياد بدون کمک سرخ پوستان مهمان نواز هرگز جان سالم به در نمى بردند. اين سرخپوستان به آنها طريق کشت و رشد گياهان بومى از قبيل کدو ، کدو تنبل ، لوبيا و ذرت را ياد داد ند. بعلاوه، جنگل هاى وسيع و دست نخورده ساحل شرقى به امتداد 2100 کيلومتر نيز منبع سرشار هيزم بشمار ميرفت. آنها همچنين مواد خام بيشمارى را که بمصرف خانه سازى ، اثاثيه، کشتى و کالاهاى سود ده براى صادرات بکار ميرفت در اختيارشان قرار دادند. گرچه اين قاره جديد از برکات طبيعى سرشار بود ولى داد و ستد با قاره اروپا تا حد زيادى براى مستعمره نشينان بويژه براى اقلامى که قادر به توليد آن نبودند حياتى بود. سواحل کشور بخوبی به استفاده اين مهاجرين رسيدند و سراسراين سواحل راه هاى ورود آبی و بندرگاههاى فراوان در اختيار آنها گذاشت. تنها دو منطقه، کاروليناى شمالى و نيوجرسى جنوبى ، فاقد اسکله براى کشتى هاى اقيانوس پيما بودند. رودخانه هاى عظيمى چون – کنبک (Kennebec) ، هودسون (Hudson) ، دلاور (Delaware)، ساسکوانا (Sasquehanna) ، پوتوماک (Potomac) وبسيارى ديگر- خشکى هاى بين سواحل و همچنين کوههاى آپالاچى (Appalachian) را به دريا متصل مينمود ند. تنها يک رودخانه ، سنت لورنس (St. Lawrence) که تحت سلطه فرانسويان در کانادا بود، آب را به گريت ليکز ( Great lakes) و بسوى مرکز قاره سرازير مى ساخت. جنگل هاى انبوه و نيز مقاومت بعضى از قبايل سرخ پوست وهمچنين حائل دشوار کوههاى آپالاچى (Appalachian) باعث عدم نقل و انتقال افراد به ماوراى سواحل شد. تنها صيادان و برخى از بازرگانان به اين مناطق وحشى مى رفتند. براى چند صد سال اول، مستعمره نشينان، مقر خود را در جوار مرزهاى آبى بر پا ساختند. دلايل سياسى تاثير زيادى بر مهاجرت افراد به آمريکا داشت. در دهه 1630 ، قانون اختيارى چارلز اول (Charles I) انگيزه بزرگى به مهاجرين داد تا به سوى د نياى جديد حرکت کنند. شورش هاى بعدى و پيروزى مخالفين چارلز تحت رهبرى آليور کروم ول (Oliver Cromwell) در دهه 1640 باعث فرار بسيارى از کاواليرها-اسب سواران مسلح - (مردان پادشاه) به سمت ويرجينيا شد. در مناطق آلمانى زبان اروپا در اواخر قرن 17 و اوايل قرن 18، خط مشى هاى استبدادى برخى پرنس ها -- بويژه در مورد مذهب -- و همچنين خرابى هايى که بدنبال جنگ هاى گوناگون پد يد آمده بود، به مهاجرت افراد به آمريکا افزود. آمدن مستعمره نشينان در قرن 17 مستلزم برنامه ريزى و مديريت دقيق ، هزينه و ريسک فراوان بود. مستعمره نشينان مى بايست حدود 5000 کيلومتر را در دريا طى مى کردند و در اين مدت نياز به لوازم آشپزخانه ، لباس، دانه هاى گوناگون، حيوانات اهلى، ابزار آلات، مواد ساختمانى ، تسليحات و مهمات داشتند. برخلاف سياست هاى مستعمره سازى کشورها و دوره هاى ديگر، مهاجرت از انگليس مستقيمأ تحت سرپرستى و اداره دولت وقت نبود بلکه توسط گروه هاى مختلف مردم بود که تنها انگيزه شان منفعت بود. جيمز تاون ( JAMESTOWN) نخستين مستعمره انگيس در آمريکا، جيمز تاون (Jamestown) بود. بر اساس منشورصادر شده از سوى پادشاه جيمز اول (King Jame
s I )به کمپانى ويرجينيا ( يا لندن) (Virginia or London Company )، قريب 100 مرد در سال 1607 به سوى خليج چسپيک (Chesapeake Bay) عازم شدند. اين افراد به عزم اجتناب از رويارويى با اسپانياهى ها ، بر آن شدند که محلى حدود 90 کيلومترى رودخانه جيمز (James) دور از خليج را براى خود برگزينند. اين گروه از افراد، که متشکل از شهر وندان و مکتشفينى مى شدند که بيشتر به يافتن طلا علا قه داشتند تا مزرعه دارى، هيچ گونه آمادگی و تجهيزات لازم جهت زندگى در اين مناطق را نداشتند . در ميان آنها، کاپيتان جان اسميت (John Smith ) بعنوان شخصيتى برجسته سربلند کرد. عليرغم زدو خورد، گرسنگى و قحطى و حملات گوناگون سرخ پوستان ، توانايى او در تحميل انضباط بر خدمه خود باعث انسجام اين مستعمره کوچک در اولين سال خود شد. در 1609 اسميت به انگلستان باز گشت و در غياب او، مستعمره به هرج و مرج و بى قانونى تنزل کرد. در طى زمستان 1610- 1609 ، اکثريت مستعمره نشينان در اثر بيمارى از پا در آمدند. تا ماه مه 1610 فقط 60 نفر از 300 مستعمره نشينان اصلى هنوز زنده بودند. در همان سال، شهر هنريکو (Henrico) يا ريچموند (Richmond ) کنونى کمى بالاتر از رود خانه جيمز(James) تاسيس شد. مدتى نگذشت که گسترش و توسعه آن منطقه باعث دگرگونى اقتصاد ويرجينيا گشت. در سال 1612 ، جان رولف (John Rolfe) شروع به کشت مخلوطى از تخم تنباکو وارد شده از هند غربى و گياهان بومى نمود و محصول اين کشت بسيار مورد علا قه اروپائيان قرار گرفت. اولين محموله اين محصول در سال 1614 به لندن رسيد و در عرض ده سال بعنوان منبع اصلى در آمد ايالت ويرجينيا در آمد. اين موفقيت به سرعت بدست نيامد و ميزان مرگ و ميرناشى از بيمارى هاى گوناگون و حمله سرخ پوستان به طرز فوق العاده اى بالا بود . بين سال هاى 1607 و 1624، حدود 14000 نفر به مستعمره کوچ کردند در حاليکه در سال 1624 فقط 1132 نفراز آنان هنوز در آنجا زندگى ميکردند. بر طبق حکم صادره از دربار سلطنتى، پادشاه در آن سال، کمپانى ويرجينيا Virginia Company) ( را منحل و آنرا يک مستعمره پادشاهى ناميد. ماساچوست (MASSACHUSETTS) در طى آشوبهاى مذهبى قرن 16 ، گروهى از زنان و مردان که خود را پيورتن Puritans)) مى ناميد ند بر آن شدند که کليساى سازمان داده شده بريتانيا(Established Church of England ) را از درون اصلاح و باز سازى کنند. در اصل تقاضاى آنها اين بود که رسوم پرستشى و اعتقادى بسيار ساده تر پروتستانى مى بايست جايگزين آداب و رسوم و تشريفات مذهبى و سازماندهى منسوب به تشکيلات کاتوليکى روم شود. اعتقادات بنيادى و اصلاح گونه آنها، از طريق تخريب وحدت کليسا تهديدى بر از هم گسيختگى مردم و همچنين تخليل اقتدار خاندان سلطنتى شد. در سال 1607 ، گروه کوچکى از تجزيه طلبان (Separatist) -- فرقه متعصبى ازپيورتن ها که اعتقاد بر اين داشتند که کليساى سازمان داده شده هرگز اصلاح پذير نيست -- از شهر لايدن (Leyden) هلند، جايى که هلندى ها به آنها پناه داده بودند، خارج شدند. با اين وجود هلندى هاى کالوين گرا (Calvinist) به آنها فقط کارهاى سطح پائين و با در آمد کم محول مى کردند، بسيارى از افراد اين فرقه که از اين وضعيت تبعيض نژادى ناراضى بودند کم کم تصميم گرفتند تا بسوى دنياى جديد مهاجرت کنند. در سال 1620 ، گروهى از پيورتن هاى اهل لايدن يک امتياز زمين ازکمپانى ويرجينيا (Virginia Company) کسب کرده و بدين شکل 101 زن ، مرد و بچه بر عرصه کشتى مى فلاور Mayflower) (عازم ويرجينيا شدند. در طول راه، در اثر يک طوفان، مسير آنها به سوى شمال سوق داده شد و در ايالت نيوانگلند در کيپ کاد ( (Cape Cod به خشکى رسيدند. اين افراد با اعتقاد به اينکه در خارج حوزه قضائى وقلمرو هر دولت تثبيت شده اى قرار دارند، در ميان خود عهد نامه اى را به اجرا گذاشتند که بر طبق آن از " قوانين مساوات و عادلانه اي" که توسط رهبران منتخب خودشان نوشته شده بود اطاعت کنند. اين عهد نامه به پيمان مى فلاور (Mayflower) شهرت دارد. در دسامبر همان سال، مى فلاور به بندر پليموت (Plymouth) رسيد و مهاجرين در طول فصل زمستان به ساختن مسکن براى خود پرداختند. نزديک نيمى از مهاجرين در اثر محيط و بيمارى هاى گوناکون جان سپردند ولى سرخ پوستان وامپانوگ (Wampanoag) مجاور با ارائه اطلاعات مفيدى همچون تعليم کشت ذرت به بقاى آنها کمک نمودند. تا پاييز سال بعد، مهاجرين مقدار زيادى از ذرت جمع آورى کرده و داد و ستد خود را که بر اساس چرم و الوار بود آغاز نمودند. در سال 1630موج تازه اى از مهاجرين پس از دريافت امتياز تاسيس يک مستعمره جديد از کينگ چارلز اول به سواحل بندر ماساچوست رسيدند. بسيارى از آنها پيورتن ها بودند که آداب و رسوم مذهبى شان تا حد زيادى در انگليس ممنوع اعلام شده بود. سرپرست آنها، جان و ينتروپ (John Winthrop)، اعلام تاسيس " شهرى در بالاى تپه" در دنياى جديد نمود
. منظور اواز اين اعلام اين بود که پيورتن ها قادر خواهند بود که در اين منطقه آزادانه به آداب و رسوم مذهبى خود بپردازند. مستعمره خليج ماساچوست نقش مهمى را در توسعه تمامى منطقه نيو انگلند ايفا نمود و اين تا حدى به علت آن بود که وينتروپ و همراهان پيورتن اوتوانسته بودند اين امتياز را با خود همراه آورند. از اين رو اختيار اداره و دولت اين مستعمره در ماساچوست قرار داشت و نه در بريتانيا. بر طبق برخى از تبصره هاى اين امتياز، قدرت تحت اختيار يک دادگاه عمومى (General Court) بود که از "آزادگان" تشکيل مى شد و لازم بود از اعضاى کليساى پيورتن باشند. اين امر تضمين مى نمود که پيورتن ها يگانه شاخه پر نفوذ سياسى ، مذهبى مستعمره مى باشند. دادگاه عمومى ، فرماندار را ا نتخاب مينمود. وينتروپ براى اکثريت دوران نسل بعد، اين پست را بعهده داشت. عقايد سخت و مقرراتى پيورتن ها خوشايند همگان نبود. يکى از نخستين کسانى که آشکارآ نفوذ و اقتدار دادگاه عمومى را زير سئوال برد، کشيش جوانى بود بنام راجر ويليامز(Roger Williams) ، که با ضبط زمين هاى سرخپوستان و مناسبات آن با کليساى بريتانيا مخالفت داشت. او پس از اخراج از خليج ماساچوست، زمينى را در سال 1636 از سرخ پوستان ناراگانست (Narragansett) خريد که امروزه همان پروويدنس (rovidenceP) رود آيلند (Rhode Island) مى باشد. در آنجا ، او نخستين مستعمره آمريکا را بنا نهاد که در آن جدايى کامل کليسا و سياست، و همچنين آزادى مذهب اجرا مى شد. بدعت گذارانى همچون ويليامز تنها کسانى نبودند که ماساچوست را ترک کردند. پيوريتن هاى ارتد کس نيز که بد نبال زمين هاى بهتر و موقعيت هاى مناسبت ترى بودند نيز کم کم عزم به ترک ماساچوست نمودند. خبر حاصل خيزى و تازگى دره رود خانه کنتيکات Connecticut River Valley))، براى مثال ، توجه بسيارى از کشاورزانى را که با زمينهاى غير حاصل خيز کنونى مشکل داشتند جلب نمود. تا اوايل دهه 1630 ، بسيارى از افراد، خطر حمله سرخ پوستان را به جان خريده تا به خاکهاى حاصل خيز و زمين هاى مستعد ترى دست يابند. اين جوامع نوين ، اغلب عضويت در کليسا را بعنوان شرط لازم رأى منسوخ نموده و راه را براى قبول جوامع و افراد ديگر باز نمودند. در همان زمان، مهاجران بيشترى که به دنبال زمين و آزادى بودند بسوى دنياى جديد سرازير شدند و محل هاى ديگرى در سواحل نيو همپشاير ( New Hempshire) و مين (Maine) ساخته شد . هلند تازه (NEW NETHERLAND)و مريلند (MARYLAND) در سال 1609هنرى هودسون (Henry Hudson) ، تحت استخدام شرکت هند شرقى هلند (Dutch East India Company) شروع به اکتشاف منطقه اى نمود که شامل شهر نيويورک امروزى و رودخانه اى به اسم خود او مى شد. اکتشاف او تا نقطه اى در شمال آلبانى نيويورک را در بر ميگرفت . سفرهاى اکتشافى بعدى هلندى ها اساس ادعا هاى هلنديها بود. اولين علاقه هلندى ها، همچون فرانسوى ها در شمال، تجارت پوست بود. ازاين رو، هلندى ها مناسبات نزديکى را با 5 طايفه ايروکيز (Iroquois) که کليد ورود به قاره اصلى که پوست از آن وارد مى شد را داشتند، بر قرار نمودند. در سال 1617 ، هلندى هاى مهاجر، برجى را در سر حد رود خانه هاى هودسون و موهاک (Mohawk) ساختند که همان آلبانى امروز بشمار مى رود. سکنى گزينى در جزيره مانهاتان (Manhattan) در اوايل دهه 1620 آغاز شد. در سال 1624 اين جزيره از سرخ پوستان محلى به قيمت 24 دلار خريدارى شد و فورأ نام نيو آمستردام (New Amsterdam)بر آن گذاشته شد. هلندى ها جهت جذب هر چه بيشتر مهاجرين به منطقه هودسون يک سيستم فئودالى اشرافى بنام سيستم پترون يا " تشويق" (Patroon) را براه انداختند. اولين سرى از اين املاک عظيم در سال 1630 در کرانه رودخانه هودسون گشايش يافت. بر طبق اين سيستم ، به هر سهام دار يا پترون، که قادر به آوردن 50 نفر بالغ به ملک خود در طى 4 سال مى شد، 25 کيلومتر زمين کنار رودخانه داده شد. اين زمين ها به صاحب ملک اجازه کامل جهت ماهى گيرى ، شکار وهمچنين قلمرو دادرسى و مد نى در حوزه خود را مى داد. در عوض، او مى بايست حيوانات اهلى، ابزار ومسکونات را فراهم مى ساخت. مستاجرين به صاحب ملک اجاره مى دادند و همچنين حق اختيارنخست در برداشت محصول اضافى از آن صاحب ملک مى بود. 3 سال بعد کمى بطرف جنوب، يک شرکت داد و ستد سوئدى که با هلندى ها کار مى کرد شروع به تأسيس نخستين قرارگاه در کناره رودخانه دلاور (Delaware) نمود. نيو سوييدن (New Sweden) بتدريج در اثر فقدان منابع لازم جهت تثبيت خود، جذب هلند تازه (New Netherland) شده و بعد ها جذب پنسيلوانيا و دلاور(Delaware) شد. در سال 1632 خانواده کالورت (Calvert) موفق با اخذ امتياز زمينى در نوار شمالى رودخانه پوتوماک (Potomac) ازسوى کينگ چارلز اول (King Charles I) شد که همان مريلند (Maryland) امروزى است. از آنجائى که در اجازه نامه سخنى از ممنوعيت تاسيس کلي
ساهاى غير پروتستان برده نشده بود، اين خانواده شروع به تشويق کاتوليک ها براى استقرار در آن منطقه شدند . اولين شهر ايالت مريلند بنام سنت مرى (St. Mary) در سال 1634 نزديک منطقه اى که رودخانه پوتوماک به خليج چسپيک (Chesapeake Bay) مى ريزد تأسيس شد. کالورت ها (Calvert) در حينى که مشغول تاسيس مقرى براى کاتوليک هاى وقت که مواجه بااذيت و آزار دائمى انگلستان انگليکى (Anglican England) – وابستگان به کليساى انگليس -- بود ند، علاقه به تشکيل املاک سود ده نيز داشتند. از اين رو جهت دورى از درگيرى با دولت انگلستان، آنها پروتستان ها را نيز تشويق به مهاجرت مى نمودند. امتياز سلطنتى اعطا شده به خانواده کالورت مخلوطى از عناصر فئودالى و مدرن را دارا بود. از يک سو، آنها اقتدار تشکيل املاک ارباب منشى را داشته و از سوى ديگر قادر بودند که فقط قانونهايى راکه مورد رضايت آزادگان (صاحب ملکان) است را به تصويب برسانند. اين افراد بزودى به اين امر پى بردند که جهت جذب مهاجرين بيشتر -- وجهت کسب سود از متعلقاتشان -- نياز بر اين است که آنها به افراد، مزرعه ارائه کنند و نه فقط جاى سکونت در ملک ارباب. در نتيجه، تعداد مزارع مستقل افزايش يافت و صاحبان آنها تقاضاى ارائه نظر در امورات مستعمره را کردند. اولين پارلمان مريلند در سال 1635 تشکيل شد. مناسبات مهاجرين - سرخ پوستان ( COLONIAL – INDIANS) تا سال 1640 ، انگليسى ها مستعمرات ثابتى را در کناره نيو انگلند (New England) و خليچ چسپيک بر قرار ساخته بودند. بين اين دو منطقه، سوئدى ها و هلندى ها قرار داشتند. به سمت غرب،آمريکائيان اوليه يعنی سرخ پوستان بودند. قبايل شرقى، گاهى دوست و گاهى دشمن ، ديگر نسبت به اروپائيان غريبه نبودند. گرچه آمريکائيان بومى از دسترسى به تکنولوژى جديد و داد و ستد بهره بردارى کردند ولى بيمارى و قحطى زمين که مستعمره نشينان اوليه بهمراه آوردند، مشکلاتی جدى بر نحوه زندگى تثبيت شده سرخ پوستان وارد آورد. در شروع، داد و ستد با مستعمره نشينان اروپائى پرفايده بود: چاقو، تبر، اسلحه هاى گوناگون، وسايل پخت و پز ، قلاب ماهى گيرى و يک سرى چيزهاى ديگر. سرخ پوستان اوليه اى که اين داد وستد را براه انداختند برترى ويژه اى بر رقباى خود داشتند. درطى قرن 17 در پاسخ به نيازهاى اروپائيان، قبايلى همچون ايروکيز توجه بيشترى به پوست و تجارتهاى شبيه آن نمودند. پوست خز و چرم خام براى اين قبايل وسيله اى شد تا بتوانند از آنطريق کالا هاى مستعمراتى را تا اوايل قرن 18 تهيه نمايند. مناسبات اوليه مستعمره نشينان و سرخ پوستان ، مخلوطى از همکارى و کشمکش بود. از يک سو، مناسبات يکتايى بود که در طول نيمه اول قرن بوجود آمدن پنسيلوانيا در ميان آنها حکمفرما بود. از سوى ديگر ، يک سرى شکست ها، زد و خوردها و جنگ ها ى طولانى در ميان آنها رخ داد که تقريبآ بطور يکنواخت به شکست سرخ پوستان و در نتيجه به از دست دادن زمين هاى آنها منجر شد. اولين شورش مهم سرخ پوستان در سال 1622 در ايالت ويرجينيا بوقوع پيوست در آن 347 سفيد پوست کشته شدند که در ميان آنها ميسيونرهايى بودند که اخيرآ به جيمزتاون آمده بودند. جنگ پکو (tPequo) در سال 1637 وقتى که قبيله هاى محلى سعى در جلوگيرى از تشکيل منطقه رودخانه کانتيکات داشتند، بوقوع پيوست. در سال 1675، فيليپ، پسر رئيس قبيله اى که اولين پيمان صلح را در سال 1621 با مهاجرين بسته بود بر آن شد تا قبايل نيوانگند جنوبى را بر عليه تجاوز بيشتر اروپائيان به سرزمين هاى آنها متحد سازد. در اين تاخت و تاز، فيليپ جان خود را از دست داد و بسيارى از سرخ پوستان به بردگى رفتند. حدود 5 سال بعد تقريبـأ 5000 کيلومتر بسمت غرب، سرخ پوستان پوئبلو (Pueblo)، بر عليه ميسيونرهاى اسپانيائى در منطقه اى نزديک تاوو (Taos) در نيو مکزيکو بپا خاستند. بمدت12 سال پس از آن واقعه، سرخ پوستان کنترل سرزمين هاى خود را دوباره بدست آوردند تا اينکه مجد دآ اسپانيائى ها آن را پس گرفتند. 60 سال بعد، سرخ پوستان مجددأ شورش کرده و سرخ پوستان پيما (Pima) با اسپانيائى ها در منطقه اى که آريزوناى کنونى است در افتادند. رخنه پيوسته مهاجرين بسوى مناطق مستعمره اى شرقى ، زندگى سرخ پوستان را مختل مى نمود. هرچه جانوران بيشترى شکار مى شدند، قبايل مواجه با انتخاب مشکل گرسنه ماندن، جنگيدن و يا مواجهه با قبايل مجاور غربى مى شدند. ايروکيز (Iroquois ) ها که در مناطق پائينى درياچه اونتاريو (Lake Ontario) و ارى (Erie) در نيويورک شمالى و پنسيلوانيا سکنى گزيده بودند در جلوگيرى از پيشرفت اروپائيان موفق تر بودند. در سال 1570 ، 5 قبيله به اتفاق يکديگر دموکراتيک ترين قوم و سيستم حکومتى زمان خود را بنام هو-د-نو-سا-ني(Ho-De-No-Sau-Nee) يا ليگ ايروکيز هارا تشکيل دادند . اين ليگ توسط شورايى متشکل از 50 نماينده از هر يک از 5 قبيله اداره مى شد. اين شورا به امورى که در ميان تم