مفهوم شناسی تحریف در قرآن و نسبت کار ویژه آن با انقلاب اسلامی
بررسی جریان تحریف در قرآن کریم می پردازیم تا ببینیم آیات الهی در خصوص این جریان خطرناک چگونه سخن می گوید و پس از آن به نقش کار ویژه این جریان در شرایط امروز انقلاب اسلامی می پردازیم.
پایگاه بصیرت / گروه سیاسی / ابوالحسن سلطانی زاده
اساساً تحریف از نظر لغوی یعنی گردانیدن ، تغییر دادن اصل کلام ، دگرگون کردن ، قلب کردن و در اصطلاح ، معلم شهید استاد مطهری در جلد دوم کتاب حماسه حسینی تحریف را چنین تعریف می کند: تحریف از ماده حرف در زبان عربی است یعنی متمایل کردن یک چیزی از آن مسیر اصلی و وضع اصلی که داشته است یا باید داشته باشد .
پس از مطرح شدن این واژه توسط مقام معظم رهبری به عنوان جریانی که نقش کلیدی برای به ثمر رساندن تحریم ایفا می کند اهل قلم و بیان از زوایای مختلف به تبیین این موضوع پرداختند . در این مقاله نیز به بررسی جریان تحریف در قرآن کریم می پردازیم تا ببینیم آیات الهی در خصوص این جریان خطرناک چگونه سخن می گوید و پس از آن به نقش کار ویژه این جریان در شرایط امروز انقلاب اسلامی می پردازیم.
مفهوم شناسی تحریف در قرآن
به طور مشخص در چهار آیه از آیات الهی قرآن کریم به موضوع تحریف اشاره شده و در تمامی موارد قوم یهود به عنوان اولین تحریف گران مطرح شدهاند که البته تا دوران حاضر نیز این خصلت خود را در قالب تفکر صهیونیستی ادامه داده اند همچنین دربررسی این آیات به دو بخش تحریفات لفظی و معنوی اشاره شده است که البته تحریف معنوی بسیار خطرناک تر از تحریف ظاهری و لفظی می باشد .
1-سوره بقره آیه 75 : قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه . عدهای از آنها سخنان خدا را می شنیدند و پس از فهمیدن ، آن را تحریف می کردند منظور از عده ای در اینجا قوم بنی اسرائیل می باشد و تحریف در این آیه یعنی کلام خدا را طبق میل و رای خود معنا و تفسیر می کردند این تحریف ، تحریف لفظی است یعنی کلام خدا را درک می کنند و می فهمند اما با این وصف از معنای حقیقی منصرف شده و کلام خدا را طبق میل و خواسته خود معنا می کنند .
2-سوره نساء آیه ۴۶ : من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه . بعضی از افراد سخنان را از جای خود تحریف می کنند و می گویند شنیدیم و مخالفت کردیم . این آیه شریفه نیز در مورد قوم یهود است که تورات و انجیل را طوری تفسیر می کردند که با معنای واقعی تطبیق نداشت بلکه به پسند و میل خود تفسیر می کردند . علامه طباطبایی در تفسیر ارزشمند المیزان در مورد تحریف در این آیه می نویسد: خداوند متعال طایفه یهود را چنین توصیف نموده که کلمات پروردگار را تحریف می کردند به این طریق که یاجای آنها را تغییر میدهند ( مثلاً پس و پیش می کنند) و یا اینکه اصلا برخی از کلمات را به کلی ساقط میکنند از پیش خود ، به کتاب خدا اضافه میکنند همانطور که تورات موجود به این سرنوشت دچار گردید .
3- سوره مائده آیه ۱۳ : و جعلت قلوبهم قاسیه یحرفون الکلم عن مواضعه . در اثر کفر و ناسپاسی قوم بنی اسرائیل قلوب آنان را قسی و سخت قرار دادیم و همین قساوت قلب موجب شد تا کلام خدا را از جایگاه اصلی اش منحرف ساختند . در این آیه شریفه نیز تحریف به معنای تفسیر به رای کردن و کلام را بر غیر مقصود تاویل کردن است که قوم یهود در کتاب تورات و انجیل در موارد فراوان دست به تحریف و تغییر حقایق زدند و بشارت های حضرت موسی و حضرت عیسی علیهما السلام را نادیده گرفته و مردم را گمراه و سرگردان ساختند.
۴- سوره مائده آیه ۴۱ : من الذین هادوا سماعون للکذب سماعون لقوم آخرین لم یاتوک یحرفون الکلم من بعد مواضعه . برخی یهودیان سخنان دروغ را خوب گوش می دهند و شنوای سخنان دیگران هستند که خودشان نزد تو نیامده اند آنان سخنان را از معنا و مفهوم اصلی خود تحریف می کنند . در اینجا نیز واژه تحریف به همان معنای تغییر دادن لفظ از معنا و مفهوم واقعی به کار رفته است زیرا یهود حکم رجم را تغییر داده و می خواستند حکم زناکاران را از رجم به شلاق تنزل دهند ولی به هدف خود نرسیدند و رسوا شدند .
بنابراین در لسان دین گاهی تحریف لفظی و گاهی تحریف معنوی است که باید در برابر هر دو شکل تحریف مقاومت و روشنگری کرد .
کار ویژه جریان تحریف در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران
بدون تردید امروز الگوی عملیات روانی دشمنان و در راس آنان امریکا در قالب پروژه تحریف دنبال می شود که این پروژه مبتنی بر تصویر سازی غلط و منفی از جمهوری اسلامی ایران و در ذیل آن تصویرسازی مثبت از آمریکا و دشمنان انجام می شود در واقع جریان تحریم با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷ عملاً به عنوان همزاد انقلاب متولد شده و در طول مسیر ۴۱ ساله انقلاب همواره حرکت صعود و فرود خود را به اقتضای شرایط انجام داده است جریان تحریم واقعیات را مورد دستبرد و جابجایی قرار می دهد .
رهبر معظم انقلاب اسلامی در همین رابطه بیانات ارزشمندی دارند که می فرمایند : امروز نقشه دشمن این سه چیز است فشار اقتصادی فشار روانی و فشار عملی هدف هر ۳ نوع فشار هم سیطره بر کشور عزیز ما ایران است ..... فشار روانی خیلی نکته حائز توجه و مهمی است نقاط قوت جمهوری اسلامی ایران را نقاط چالش آفرین معرفی میکنند برای اینکه ملت را نسبت به آنها دلسرد کنند .( ۱۴/3/ ۹۷)
در جای دیگر می فرمایند : یک مسئله تصویرسازی دشمن هست با امکانات وسیع ، مهمترین کاری که میخواهند بکنند تصویر سازی غلط از وضع کشور است برای اغوای افکار عمومی یعنی چیز دیگری را فرض کنیم ، غیر از آن واقعیتی که وجود دارد ( /۲۵/ ۷/ ۹۹) .
و یا در جای دیگر می فرمایند:
یک نقطه دیگر از از عرصههای درگیری ، فهم درست واقعیتهای ایران و جهان است این که شما فهم درستی از واقعیتهای کشور تان داشته باشید به ضرر آنها است با این مخالف اند با این مبارزه می کنند با چه ابزاری ؟ با ابزار بسیار خطرناک رسانه . با تصویر سازی غلط در مورد ایران درباره خودشان و هم درباره اوضاع منطقه ، سعی می کنند افکار ملت ایران را منحرف کنند. 12/7/99
اهداف جریان تحریف
این اهداف را میتوان در سه بخش کوتاه مدت ، میان مدت و بلند مدت تقسیم کرد
1- اهداف کوتاه مدت : ناکارآمد نشان دادن نظام جمهوری اسلامی ایران
2- میان مدت : ایجاد ناامیدی و بی اعتمادی در مردم نسبت به انقلاب و مخدوش کردن الگوی حکومت اسلامی در نگاه مردم منطقه و دنیا
3- بلندمدت : مجبور کردن نظام اسلامی به تغییر رفتار در داخل و خارج
محور های محتوایی جریان تحریف
1- ولایت فقیه . با ادعای دیکتاتوری و فرمایشی بودن سایر مناصب حکومتی و مخالف آزادی انسان ها بودن 2-مردم سالاری . با ادعای صوری بودن نقش مردم در انتخابات مهندسی شده برای ایجاد عدم مشارکت
3-امنیت . با دوگانه سازی های کاذب مثل امنیت یا اقتصاد
4-ثبات سیاسی کشور . با تعمیم سیستمی شدن فساد در کلیت ساختار کشور
5- وحدت ملی . با برجسته سازی اختلافات قومیتی و مذهبی
6- توان دفاعی کشور . با دو قطبی سازی های دروغین مثل موشک یا معیشت
7- قدرت منطقهای ایران . با ادعای دخالت در امور کشورهای منطقه
8- حمایت از جنبش های آزادیبخش . با ادعای حمایت ایران از تروریسم
9- قدرت علمی و فناوری ایران با ادعای دروغ بودن و آمارهای مطرح شده
10- نهادها و چهره های انقلابی . با ارائه تصویری خشن و غیر واقعی از آن ها
11- دین داری جوانان . با ادعای گسترش لاابالی گری و بی دینی در جوانان
12- عدالت خواهی ایران . با قرار دادن ایران در لیست کشور های مخاطره آمیز
برجسته سازی نقاط ضعف داخلی توسط جریان تحریف
این موارد به شرح ذیل می باشد
1-وضعیت اقتصادی و معیشت مردم ، تورم ، رکود ، گرانی
2- فضای مجازی کنترل نشده و سامان نیافته در داخل
3تعمیم وجود فساد در بخشی از ساختار به تمامی ساختار نظام
4-آسیبهای اجتماعی با ارائه آمارهای غلط و ضعف نظام در حل آنها
5- تعمیم ناکارآمدی در بخش اداری و اجرایی به نظریه ولایت فقیه
6- بزرگنمایی مشکلات و مفاسد اخلاقی
راهکار مقابله با جریان تحریف
نقطه مقابل تحریف ، تصحیح و تبیین درست از واقعیات است اساس کار دشمن تحریف و اساس کار ما باید تبیین باشد باید تصویر سازی درست و صحیح از واقعیات هم در نظام اسلامی و از وضعیت دشمنان نظام ارائه کنیم این تصویر سازی شامل :
1- تبیین تقویت روح امید در جامعه و مقابله با امواج ناامیدی و یاس
2- تبیین صادق بودن وعده خداوند در آیات الهی مبنی بر نصرت جریان حق در برابر جریان باطل
3- تبیین ضرورت واقعبینی و تعدیل انتظارات و آرمان خواهی واقع بینانه در آحاد جامعه و انقلابیون
4- تبیین حصول پیروزی در گرو بصیرت و موقعیت شناسی و اطاعت از رهبری در قول و عمل
۵- تبیین صحیح و عالمانه دستاوردها و پیشرفتهای کشور در ۴۱ سال گذشته
6-تبیین دقیق ریشههای وجود مشکلات و آسیب ها در کشور ( عوامل داخلی و عوامل خارجی)
۷ -تبیین نتیجه بی توجهی به راهبرد اقتصاد مقاومتی در اثر نگاه به بیرون و الگوگیری از لیبرالیسم
8- تبیین مشکلات فرهنگی و علمی در اثر ترویج علوم انسانی غربی در دانشگاه های کشور
9- تبیین وجود مشکلات سیاسی و بروکراسی در اثر انفعال و وادادگی
۱۰- تبیین فقدان انقلابی و جهادی نبودن انگیزه ها و روحیات و در نتیجه فشل بودن کارها
11- تبیین ظرفیتهای عظیم انسانی ، معدنی ، جغرافیایی و دانش بنیانی در کشور
12-تبیین شکست فلسفه سیاسی و لیبرال دموکراسی غرب در موضوع کرونا و شعارهای دروغین حقوق بشر
13- تبیین و افول تدریجی و موریانه وار نظام سلطه در شکست های پی در پی جهانی و منطقه
14- تبیین شکست طرح جهانی سازی
15- تبیین خروج امریکا از عمده معاهدات بین المللی بر اساس روحیه استکباری و عدم توجه به خرد جمعی در مجامع جهانی
16- تبیین فروپاشی ساختار خانواده در غرب
17- تبیین شکست کامل امریکا در طراحی و سناریوی تجزیه کشورهای منطقه غرب آسیا
18- تبیین تبعیض نژادی شدید در امریکا و غرب علیرغم شعاهای حقوق بشر
در پایان این مقاله اشاره میکنیم که آنچه بیان شد فقط زوایایی از بخشهای پروژه تحریف بود که به اقتضاء بیان شد انشاالله در فرصت های آتی بخشهای دیگری از این پروژه بسیار خطرناک ارائه خواهد شد.
بخش دوم : فتح خون
اي تشنگان کوثر ولايت ! بياييد … من سر چشمه را يافته ام . وا اسفا ! باطن قبله را رها کرده ايد و بر گرد ديوارهايي سنگي مي چرخيد ؟ بياييد … باطن قبله اينجاست . به خدا ، اگر نبود که خداوند خود اينچنين خواسته ، مي ديدي کعبه را که به طواف امام آمده است و حجر الاسود را مي ديدي که با او بيعت مي کند . مگر نه اينکه انسان کامل ، غايت تکامل عالم است ؟ … اي امت آخر ! بر شما چه رفته است ؟ مگر تا کجا مي توان در محاق غفلت و کوري فرو شد که خورشيد را نشناخت ؟
معاويه مرده است و يزيد بر خلافت خويش از مردم بيعت مي گيرد . آيا مي توان دست بيعت به يزيد داد و آن گاه باز هم به جانب قبله نماز گزارد ؟ يزيد که قبله نمي شناسد ، يزيد که نماز نمي گزارد . چه رفته است شما را اي امت آخر ؟
… مکه ، مدينه ، بصره … دمشق . آيا در اين ديار خاموشان زنده اي باقي نمانده است که سحر شيطان او را از خويشتن نربوده باشد ؟ آيا کسي هست که روح خويش را به شيطان نفروخته باشد ؟ وا محمدا ! چرا هيچ دستي و علمي از هيچ جا به ياري حق بلند نمي شود ؟ آيا همه دست ها را بريده اند ؟ زبان ها را نيز ؟ پس چرا هيچ فريادي به دادخواهي بر نخاسته است ؟
حضرت امام حسين (ع) از روز جمعه سوم شعبان که قافله عشق به مکه رسيده است تا هشتم ذي الحجه که مکه را ترک خواهد کرد ، چهار ماه و چند روز در اين شهر توقف داشته است … چهار ماه و چند روز . نه ، واقعه آن همه شتاب زده روي نداده است که کسي فرصت انديشيدن در آن را نيافته باشد … و با اين همه ، از هيچ شهري جز کوفه ندايي بر نخاست . ما کوفيان را بي وفا مي دانيم ، مظهر بي وفايي ، و اين حق است ؛ اما آيا نبايد پرسيد که از کوفه گذشته ، چرا از مکه و مدينه و بصره و دمشق نيز دستي به ياري حق از آستين بيرون نيامد جز آن هفتاد و چند تن که شنيده ايد و شنيده ايم ؟ اگر نيک بينديشيم ، شايد انصاف اين باشد که بگوييم باز هم کوفيان ! که در آن بينديشيم ، شايد انصاف اين باشد که بگوييم باز هم کوفيان !
فصل انجماد رسيده و قلب ها نيز يخ زده بود . حيات قلب در گريه است و آن «قتيل العبرات » کشته شد تا ما بگرييم و … خورشيد عشق را به ديار مرده قلب هايمان دعوت کنيم و برف ها آب شوند و فصل انجماد سپري شود .
مدينه ، سرزمين انصار و مقصد هجرت رسول اکرم ، رضا به هجرت فرزند رسول خدا داد و خاموش ماند . آيا راست است که چون مرکز خلافت از مدينه به کوفه انتقال نيافت ، مدينه الرسول آسوده از دغدغه خاطر ، تن به تن آسايي و عافيت طلبي سپرد ؟ و اگر حق جز اين است ، چرا آن گاه که حسين (ع) مدينه را به قصد مکه ترک گفت ، واکنشي آنچنان که شايسته است از مردم ديده نشد ؟
… مکه نيز خود را به تغافل سپرد و کناره گرفت و منتظر ماند تا کار به پايان رسد .
در بصره نيز جز دو قبيله از قبايل پنجگانه شهر ، امام را پاسخي شايسته نگفتند و آن دو قبيله نيز تا خود را به صحراي کربلا برسانند ، کار از کار گذشته بود .
اما دمشق ، از آغاز ، قلمرو معاويه بن ابي سفيان و والياني از زمره او بود و آنان در طول اين سال ها با دغل بازي کار را بدانجا کشيده بودند که عداوت مردم شام با علي بن ابي طالب صبغه اي ديني يافته بود .
… و بالاخره کوفه – چه آهنگ ناخوشايندي دارد اين نام ، و چه بار سنگيني از رنج با خود مي آورد ! باري به سنگيني همه رنج هايي که علي (ع) از کوفيان کشيد … بگذار رنج هاي زهرا و حسن و حسين را نيز بر آن بيفزايم ؛ باري به سنگيني همه رنجي که در اين آيه مبارکه نهفته است : لقد خلقنا الانسان في کبد . آه چه رنجي !
در کتاب «پس از پنجاه سال » درباره کوفه و کوفيان آمده است :
چون معاويه از ابن کوا پرسيد مردم شهرهاي اسلامي چگونه خلق و خويي دارند ، وي درباره مردم کوفه گفت : «آنان باهم در کاري متفق مي شوند ، سپس دسته دسته خود را از آن بيرون مي کشند . » از سال سي و ششم هجري تا سال هفتاد و پنجم که عبد الملک بن مروان ، حجاج را بر اين شهر ولايت داد و او با سياست خشن و بلکه وحشتناک خود نفسها را در سينه صاحبان آن خفه کرد ، سالهاي اندکي را مي توان ديد که کوفه از آشوب و درگيري و دسته بندي بر کنار بوده است . به خاطر همين تلون مزاج و تغيير حال آني است که معاويه به يزيد سفارش کرد اگر عراقيان هر روز عزل عاملي را از تو بخواهند بپذير ، زيرا برداشتن يک حاکم ، آسان تر از رو به رو شدن با صد هزار شمشير است و گويا پايان کار اين مردم را به روشني تمام مي ديد که وقتي درباره حسين (ع) به او وصيت مي کرد ، گفت : «اميدوارم آنان که پدر او را کشتند و برادار او را خوار ساختند گزند وي را از تو باز دارند . » مي توان گفت : بشتر مردم کوفه که علي را در جنگ بصره ياري کردند ، سپس در نبرد صفين در کنار او ايستادند براي آن بود که مي خواستند مرکز خلافت اسلامي از حجاز به عراق منتقل شود تا با بدست آوردن اين امتياز بتوانند ضرب شستي به شام نشان دهند . رقابت شامي و عراقي تازگي نداشت … همين که معاويه مرد ، کوفه دانست که فرصتي مناسب براي اقدامي تازه بدست آمده است .
بدون شک در اين هنگام گروهي نه چندان اندک از مسلمانان پاکدل در اين شهر زندگي مي کردند که از دگرگون شدن سنت پيامبر به ستوه آمده بودند و در دل رنج مي بردند و مي خواستند امامي عادل بر خيزد و بدعتهاي چندين ساله را بزدايد ، اما اکثريت قوي اگر هم چنين ادعايي داشتند سرپوشي بود براي انتقام از شکستهاي گذشته و از جمله شکست در نبرد صفين ، و کينه کشي يماني از مضري …
بخش سوم:
فتح خون
در همين روزها که دمشق نگران بيعت نکردگان حجاز بود ، در کوفه حوادثي مي گذشت که از طوفاني سهمگين خبر مي داد . شيعيان علي که در مدت بيست سال حکومت معاويه صدها تن کشته داده بودند و همين تعداد و يا بيشتر از آنان در زندان بسر مي برد ، همين که از مرگ معاويه آگاه شدند ، نفسي براحت کشيدند . ماجراجوياني هم که ناجوانمردانه علي را کشتند و گرد پسرش را خالي کردند تا دست معاويه در آنچه مي خواهد باز باشد – و به حکم من اعان ظالما سلطه الله عليه همين که معاويه به حکومت رسيد و خود را از آنان بي نياز ديد به آنها اعتناي درستي نکرد ؛ از فرصت استفاده کردند و در پي انتقام بر آمدند ، تا کينه اي که از پدر در دل دارند ، از پسر بگيرند . دسته بنديها شروع شد . شيعيان علي در خانه سليمان بن صرد خزاعي گرد هم آمدند ، سخنراني ها آغاز شد . ميزبان که سرد و گرم روزگار را چشيده و بارها رنگ پذيري همشهريان خود را ديده بود گفت : «مردم ! اگر مرد کار نيستيد و برجان خود مي ترسيد ، بيهوده اين مرد را مفريبيد ! » از گوشه و کنار فريادها بلند شد که : ابداً ابداً ما از جان خود گذشتيم ، با خون خود پيمان بستيم که يزيد را سرنگون خواهيم کرد و حسين را به خلافت خواهيم رساند !» سرانجام نامه نوشتند : «سپاس خدا را که دشمن ستمکار ترا در هم شکست . دشمني که نيکان امت محمد را کشت و بدان مردم را بر سر کار آورد . بيت المال مسلمانان را ميان توانگران و گردنکشان قسمت کرد. اکنون هيچ مانعي در راه زمامداري تو نيست . حاکم اين شهر (نعمان بن بشير ) در کاخ حکومتي بسر مي برد . ما نه با او انجمن مي کنيم و نه در نماز او حاضر مي شويم.»
تنها اين نامه نبود که چندين تن از شيعيان پاک دل و يک رنگ حسين براي او فرستادند . شمار نامه ها را صدها و بلکه هزار ها گفته اند . اما در همان روزها که پيکي از پس پيکي از کوفه به مکه مي رفت و چنانکه نوشته اند گاه يک پيک چند نامه با خود همراه داشت ، نامه براني هم ميان کوفه و دمشق در رفت و آمد بودند و نامه هايي با خود همراه داشتند که در آن به يزيد چنين نوشته شده بود «اگر کوفه را مي خواهي بايد حاکمي توانا و با کفايت براي آن شهر بفرستي چه نعمان بن بشير مردي ناتوان است ، يا خود را به ناتواني زده است .»
متأسفانه تاريخ متن همه آن نامه ها را که به مکه و دمشق فرستاده شده و نيز نام امضا کنندگان آن را ، براي ما ضبط نکرده است . اگر چنين اسنادي را در دست داشتيم يا اگر آن نامه ها تا امروز مانده بود ، مطمئنا مي ديديم که گروهي بسيار به خاطر محافظه کاري و ترس از روز مبادا زير هر دو دسته از نامه ها را امضا کرده اند .
شمار نامه ها تا آنجا افزايش يافت که امام از پاسخ ناگزير شد . اما م حسين (ع) بر همان پيماني عمل کرد که خداوند از انبيا و اوصياي ايشان و علما در امر به معروف و نهي از منکر ستانده است . آري ، حضور ياران حق حجت را تمام مي کند … اما آيا امام مردم کوفه را نمي شناخته است ؟ آيا او فراموش کرده بود که پدرش از مردم کوفه چه کشيده است ؟
آن کدام رنج طاقت فرسايي است که چاه ها را راز دار ناله هاي علي (ع) کرده است ؟ هيچ ديده اي که نخل ها بگريند ؟ … هرگز غروب هنگام در نخلستان هاي کوفه بوده اي ؟
گويي هنوز صداي بغض آلود امام علي (ع) از فاصله قرن ها تاريخ به گوش مي رسد که با مردم کوفه مي گويد : «يا اشباه الرجال و لارجال … - اي نامردمان مردم نما ، اي آنان که همچون اطفال در عالم رؤياهاي خويش غرقه ايد و عقلتان همچون نو عروسان تازه به حجله رفته است ! دوست داشتم که شما را هرگز نمي ديدم و نمي شناختم که مرا از آن جز ندامت و اندوه نصيبي نرسيده است . خداوند مرگتان دهد که قلبم را سخت چرکين کرده ايد و سينه ام را از غيظ آکنده ايد … چون در ايام تابستان شما را به جنگ فراخواندم ، گفتيد اکنون در بحبوحه خرماپزان است ، بگذار تا گرما کمي پايين افتد ! و چون در زمستان شما را گسيل داشتم ، گفتيد اکنون چله زمستان است ، بگذار تا سوز سرما فرو نشيند ! و اين بهانه ها همه تنها براي فرار از سرما و گرماست . شما که از سرما و گرما اينچنين مي گريزيد ، از شمشير دشمن چگونه خواهيد گريخت ؟…
مگر امام فراموش کرده بود که کوفيان با برادرش امام حسن مجتبي چه کردند ؟از يک سو گرداگرد او را گرفتند و از ديگر سو براي معاويه نامه نوشتند که اگر مي خواهي ، حسن را دست بسته نزد تو مي فرستيم !
آري ، امام کوفيان را مي شناخت . اما امام در اداي آن عهد ازلي . هرگز مأذون نيست که حجت ظاهر را رها کند . چگونه مي توان همه آن هزاران نامه را ناديده انگاشت و حکم بر تأويل کرد ؟ و از آن گذشته ، اگر امام به دعوت کوفيان اعتماد نکند چه کند ؟ آيا مي توان با يزيد دست بيعت داد و باز هم به جانب قبله نماز گزارد ؟ مفهوم صلح با يزيد چه مي توانست باشد ؟ معاويه بن ابي سفيان خلافت را با حکم شوراي حکميت غصب کرده بود . اما يزيد چه ؟ با اين بدعت تاز که خلافت را به سلطنتي موروثي تبديل مي کرد چه بايد کرد ؟ آيا امام خود را به يمن برساند و آنجا ، ايمن از شر يزيد ، دل به حيات دنيا خوش دارد و امت محمد را به بني اميه واگذارد ؟ چاره چيست ؟ معاويه بن ابي سفيان يزيد را توصيه کرده است که امام حسين (ع) را به خودش وا نگذارد . يا بايد با يزيد بيعت کرد و بر اين بدعت تازه در حاکمتي اسلام مهر تأييد نهاد و تاريخ آينده را سراسر به بي راهه اي ظلماني و بي سرانجام کشاند ، و يا از بيعت با يزيد سر باز زد ؛ و در اين صورت ، آيا بايد رمه را به گرگي که خود را به چهره شبانان آراسته است واگذاشت و گريخت ؟
خون حسين و اصحابش کهکشاني است که بر آسمان دنيا راه قبله را مي نماياند . بگذار اصحاب دنيا ندانند . کرم لجن زار چگونه بداند که بيرون از دنيايي که او تن مي پرورد ، چيست ؟ زمين و آسمان او همان است ، و اگر او را از آن لجن زار بيرون کشند ، مي ميرد .
10.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴معرفت امام حسین(علیه السلام)
✔️به صورت صدا و نوشتاری.
⏰زمان: ۳ دقیقه.
🎤استاد شهید مطهری(ره)
🚩پیروزی و عزت یعنی این.
♻️در این ایام در فضای مجازی برای راه و هدف امام حسین (علیه السلام)خوب تبلیغ کنیم.
از حاج پرک