eitaa logo
عنایات و کرامات شهدا
4.3هزار دنبال‌کننده
274 عکس
312 ویدیو
32 فایل
در عالم چیزی اتفاقی نیست . اگر اینجایید شهدا شما را دعوت کرده اند . تقدیم به روح بلند شهید مدافع حرم جواد اقای الله کرمی که این کانال را به عشق او زدیم . التماس دعا‌ . کپی مجاز خادم کانال @aliyazdi54 https://eitaa.com/shahid54 تبلیغات کانال با شهداست.
مشاهده در ایتا
دانلود
خواهرشهیدبابڪ‌نورۍ: هرسال‌بابڪ‌شبای‌یلدامیومد خونہ‌برام‌یہ‌هدیہ‌ای‌باآجیل‌ومیوه‌🍎 واینامیاورد،بعدمیگفت‌بیابریم‌خونہ‌ننہ (مادربزرگ)دورهم‌باشیم میرفتیم‌خانہ‌مامان‌بزرگم. اونجافامیلادورهم‌جمع‌میشدیم بعدشهادتش،من‌فکرمیکردم‌دیگہ‌ بابڪ‌نیست‌💔 قرارڪی‌بیاد؟! خیلی‌ناراحت‌بودم‌وافسوس‌سال‌های‌ قبل‌رومیخورم...😔 تااینکہ‌روزیلدارفتہ توخواب‌دوستش‌گفتہ‌: "برای‌خواهرم‌الهام‌عیدی‌ببرنزارچشم‌ بہ‌دربمونہ‌.الهام‌منتظره..!" 📿 شهید بابک نوری
رویای عجیبی که صادقه بود... شب سه شنبه(۱۲ آذر) هنگام ورود به شهر نبطیه،صهیونیست ها دیوار صوتی را شکستند و با حملاتشان تعداد زیاری را شهید و زخمی کردند😓 رسیدیم مقابل مسجد و مردم نمی‌دانستند برای زدن موکب آمده ایم... یکی از اهالی نبطیه پرسید از کدام شهر آمده اید؟! گفتیم از قم زد زیر گریه و گفت دیشب خواب دیدم حضرت معصومه آمده است نبطیه و برای ما هدیه آورده ( هیچ کدام از مردم اطلاع نداشتند که ما می‌خواهیم موکب حضرت را برپا کنیم) ما هم خودمان بعد از ۴ روز تلاش،از برپایی موکب کاملا نا امید شده بودیم و قصد داشتیم به شهر بعلبک برویم اما.. اما رویای آن فرد به تحقق پیوست و در اوج نا امیدی ما روز سه شنبه(۱۳آذر) موکب حرم حضرت معصومه در نبطیه برپا شد. محمدمسلم وافی/نبطیه جنوب لبنان/۱۳ آذر
💠 برات شهادتش را از حضرت زهرا س گرفت ،،👇👇👇👇👇👇 هر وقت وضو می گرفت، می دیدم دست هایش را به سمت آسمان می کشد و می گوید: «خدایا به حق حضرت زهرا(س) شهادت را نصیبم کن!» آن شب دیدم در اتاقش نشسته و وسایلش را جمع می کند. هر چه پرسیدم مادر چه می کنی؟ گفت:« نگران نباش، مادر!». صبح دیدم حوله دست گرفته و دمپایی پا کرده است. گفتم کجا؟ گفت: « برای حمام می روم کوار!» حرفش را باور کردم. ساعتی بعد یکی از دوستانش آمد و گفت: «قربان به جبهه رفت!» با نگرانی پدرش را فرستادم کوار دنبالش. ساعتی بعد شوهرم دست خالی آمد و گفت:« تا پای اتوبوس هم رفتم، دستش را گرفتم و گفتم برگرد که مادر دارد دق میکند!» گفت: «پدر تو را به حضرت زهرا قسم می دهم که مانعم نشو، سلام من را به مادر برسان و بگو من باید بروم تا شهید شوم!» 39 روز بعد جنازه اش را آوردند. خودم را روی جنازه انداختم، دستم به پهلویش خورد. دستم را برداشتم دیدم آغشته به خون است. خون را به صورتم کشیدم و گفتم:«مادر امیدوارم خونت مرا شفاعت کند!» قربانعلی امانی از کوار استان فارس
♻️جراحي با رمز يا زهرا(س) 💠ﺩﺭ يكي از عملياتها، چشمان محمد به شدت آسيب ديد و او به بيمارستان انتقال يافت. پس از معاينات دقيق و معالجات متعدد، پزشكان اظهار كردند كه چشمان او بينايي‌اش را از دست داده و كاري از كسي ساخته نيست. 💠اين سخن غمي سنگين بر دل محمد نشاند. نه از آن جهت كه ديگر چيزي نمي‌بيند بلكه دوري از جبهه و بسيجيان غصه دارش كرده بود. 💠چند روز بعد از تشخيص پزشكان دوباره به بيمارستان بازگشت و با اصرار آنان را راضي نمود تا چشمانش را عمل كنند. 💠 مي‌گفت: «شما با رمز يا فاطمه الزهرا «س» جراحي را شروع كنيد. بقيه‌اش با ...» پس از عمل هنگاميکه پانسمان چشمانش را باز مي‌کردند او در ميان بسيجيها (دوستان) از مهرباني کسي سخن مي‌گفت که یاریش کرد.....
🌸اعــتقاد عجــیبی به داشـت. محال بـود روزے از روزهاے جبهه بگذرد و شیخ حدیث کسا را نخواند. بیشتــر هم به خاطــر محوریتی که (سلام الله علیها) در این حدیـث دارد. آنقدر شــیخ در توسلاتش نام حضرت زهرا را می آورد که آوردن نام ایشان، نام حضـرت زهـرا را هـم در ذهن می آورد. جالب ایـنکه روز حضــرت زهــرا، با تیــرے در گلــو و پهلــو در حالےڪه یا زهـــرا و یا حسیــن ع می گفت شد. در وصیتش نوشــته بود : دوست دارم مثل (س) بے نشان باشم. ده ســــال در غربت بی نشان افتاده بود و مفقودالاثر بود.. 🌷 علیــرضا نجف پور(شیخ نجفی)
💠 تا وارد اتاقش شدم از خواب پرید. پیشانی اش به عرق نشسته بود. گفتم چی شده داداش؟ گفت: یک ساعت بود با حضرت زهرا حرف میزدم. گفت:تنها خواستم از خدا اینه که روز شهادت بی بی برم. 💠روز حضرت زهرا (س)قنوت نماز صبح می خواند که ترکش پهلویش را شکافت... علیرضا هاشمی نژاد
❤️‍🔥مجید میدانست چه زمانی شهید میشود 👇👇👇👇👇👇 مجید قبل از اعزام خوابی دیده بود. «توی خواب حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) را دیدم که به من فرمودند: مجید! تو وقتی می‌آیی سوریه بعد از یک هفته پیش خودمی.» روی همین حساب بود که یک روز برای تشییع شهید محمد فرامرزی رفته بودیم گلزار شهدای یافت‌آباد. آنجا بود که به عمه‌اش گفته بود: عمه جان! من هم عازم سوریه‌ام. ۲ هفته دیگر جای من هم همین جاست. وقتی بردیمش سوریه، چون تک‌پسر بود نمی‌خواستم عملیات ببریمش. به مرتضی کریمی گفتم: مجید و یکی از بچه‌ها را می‌گذاریم نگهبان دم ساختمان‌ها و خط نمی‌بریم، اما یک‌بار حرف آخر را زد و گفت: سید اگر من را بردی که هیچ. اگر نبردی شکایتت را به حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) می‌کنم. خودت می‌دانی و حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها). روزی هم که می‌خواست با خواهرش عطیه خداحافظی کند، گفت: توی عملیات از بین ۲۰۰ نفر، فقط ۱۳-۱۲ نفر شهید می‌شوند. همین هم شد. یکی‌اش مجید بود... 💔به یاد شهید مدافع حرم مجید قربانخانی
میبینم که حضرت زهرا س در جلسه هستند 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 وقتی روضه‌ی حضرت زهرا خونده ميشد، ازخود بی خود ميشد و از حال می رفت! برای همين معمولا جلسه بهم می‌خورد! بهش می‌گفتيم: چرا اينطوری می‌کنی؟ مراقب باش كه كار به اينجا نرسه. يه بار كه اعتراض کرديم، آقا رحمت‌الله گفت: چه کنم؟ دست خودم نيست، وقتی می‌بينم درجلسه عزاداری، حضــرت زهـرا تشريف آورده‌اند ازخود بی‌خود ميشم شما روضـه‌ی حضـرت زهرا نخونيد...🥺 🕊
خانواده رفتند برای وداع با بدن شهید . همسرش اصرار کرد کفن را باز کنید من شهید را ببینم و با این قضیه عجیب مواجه شدند . کلیپ تصویری را ببینید
🌷شهید عارف شهید احمدعلی نیری🌷 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 او یکی ازشاگردان خاص آیت‌الله حق شناس بود و سیر و سلوک معنوی را از ۱۰ سالگی و در محضر ایشان آغاز کرد. مسیری که در موقع شهادتش در اسفند ۱۳۶۴ و در حالی که تنها ۱۹ سال سن داشت، از او یک عارف واصل ساخته بود. آیت‌الله حق‌شناس شب روز خاکسپاری او در قطعه ۲۴ بهشت زهرا-سلام‌الله علیها- وقتی به همراه چند نفر از دوستان به منزل این شهید رفته بودند، خطاب به برادرش گفتند: من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی مسجد شدم . به جز بنده و خادم مسجد، این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت. به محض اینکه در را باز کردم دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است. دیدم که یک جوانی در حال سجده است؛ اما نه روی زمین! بلکه بین زمین وآسمان مشغول تسبیح حضرت حق است. جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است. بعد که نمازش تمام شد پیش من آمد وگفت تا زنده‌ام به کسی حرفی نزنید… https://eitaa.com/basiratinews
6.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشك شهيد حزب‌الله بعد از شنيدن روضه‌خوانى (سلام‌الله‌علیها) 😢