فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهیدی که قبل از شهادت، خودش قبر خودش را در کتابخانه مسجدی که خودش ساخته بود و به اندازه سر بی تنش آماده کرد.
شهید شیرعلی سلطانی
23.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستندی درمورد شهید شیرعلی سلطانی
باسلام و عرض ادب و احترام
دیروز که رفته بودم گلزار شهدا، عکس یکی از شهدا رو که دیدم به نظرم اومد شهید شیرعلی سلطانی هست، با خودم گفتم شهید شیرعلی سلطانی که در گلزار شهدا نیست، ولی نمیدونستم کجاست، تا حالا حتی سعادت نشده بود تحقیق کنم ببینم کجاست؟
چندروزه پیگیر ثبت نام برای اعتکاف بودم و هرجا زنگ میزدم یا میرفتم ظرفیت تکمیل شده بود؛درضمن از شهدا هم خواستم که خودشون یه جای خوب برای اعتکافم جور کنند.
دیشب یهو لیست مساجد رو که نگاه کردم، دیدم یک مورد مسجد و آرامگاه شیرعلی سلطانی هست؛ به مسئولش پیام دادم، اولش گفتند شنبه زنگ بزنید، منم متوسل شدم به خود شهید و براشون نذر کردم، گفتم خودتون کمک کنید؛ و خدارو شکر جور شد و ثبت نام شدم.
اولین حاجت هم عزیزی که کلیپ را ارسال کردند نقدا از خود شهید گرفتند👆👆👆👆👆👆👆👆👆
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهید سجاد زبرجدی گفته سر مزارش حاضره هر کس باهاش کاری داره بره سر خاکش
8.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 امام خمینی(ره) :
پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.
یه کم هنر ببینید و لذت ببرید👆👆
سلام برادر ما یه حاجت دیگه گرفتیم
باند بلند گو افتاد روی پای پدرم درد شدیدی. داشت به حدی که دادش درآمده بود و دردش آرام نمیشد نصف شب هم بود
آژانس نبود و شرایط نبود ببریم درمانگاه
به همه شهدا و شهید جواد الله کرم گفتم 100صلوات نذرتون میکنم و مقداری پول رو هم در سایت وجوهات رهبری از طرف این شهدا صدقه برای امام زمان عج واریز کردم مبلغ بسیار کمی بود چون پولی که در کارتم بود مقدارش مال خودم نبود که بتونم بیشتر واریز کنم
بعدشم بنده قرار بود چند روز دیگه برم اعتکاف
اگه پدرم اینجوری ادامه دار میشد رفتنم کنسل میشد
صبح که از خواب بلند شدم با مادرم صحبت میکردم بعد پدرم که بیدار شده بود دردش کاملا ساکت شده بود گفت خوب شدم
اصلا باور نمیکردم خودشم میگفت شاخ درمیارم از دیشب
بلند شد سرپا وایساد
بعد از حدود یکی دو ساعت قشنگ تونست راه بره
حتی خودش پشت فرمون نشست رفت بیرون
در صورتی که شب قبلش از شدت درد دادش بلند شده بود اصلا نمیتونست سرپا بایستد یا جابجا شود منو مادرم دوتایی زیر بغل پدرم رو میگرفتیم تا جابجاش کنیم و پدرم میگفت ضربان قلبم بالا رفته برام آب قند بیار الان میمیرم
ولی صبح که از خواب پا شدم دیگه اثری از این موارد در پدرم نبود
و واقعااااااااااااا اعجاز و عنایات شهدا بلطف و خواست پروردگار بی مثال بود و الان پدرم مثل ما بدون درد داره راه میره
پرداخت وجوهات شرعی سایت مقام معظم رهبری
https://www.leader.ir/fa/monies
هدایت شده از عنایات و کرامات شهدا
💔
حکایت عجیب شهیدی که حر خراسان شد
حر خراسان
محمدعلی جوان زیبا و سفیدرویی بود که به خاطر طلائی رنگ بودن موهایش در روستای گُراخک شاندیز، به مندلیطلا معروف بود
او اقدام به تولید و پخش مشروبات الکلی به صورت بشکهای میکرد، تا اینکه دستگیر و به شلاق محکوم شد و جلوی مسجد روستا در برابر مردم، حدّ شلاقش زدند.
بعد از حد، پدرش گفت: خیر نبینی که آبروی منو بردی و از نمازِ تو مسجد محرومم کردی
مندلی به دوستش گفته بود:
حرف پدر، دلمو خیلی شکست. وقتی که زیر بغلامو گرفته بودن و از روی چهارپایه پایین میاوردن، رو به خونه خدا (مسجد) کردم و از خدا طلب بخشش کردم. بعد از چند روز هم دلم هوای جبهه کرد. متوسل به اباعبدالله شدم و تصمیم گرفتم به جبهه برم اما بسیج روستا و چند بسیج دیگر بهخاطر سابقه خرابم، ثبتنامم نکردند.
دوستش او را از طریق پایگاه بسیج روستای زشک ثبت نام کرد.
وی میگوید: "مندلیطلا هنگام اعزام به جبهه به من گفت: من ۲۷روز دیگه شهید میشم و بدنم۲۰روز تو بیابون میمونه. وقتی بعد از۴۷ روز جنازمو تو روستا آوردن، تو همون نقطهای که شلاقم زدن، بدنمو رو زمین بذارین و بگین پدرم کنار سرم وایسه و جلوی مردم حلالم کنه و بگه: مندلیطلا توبه کرد تا هم خودش خدایی بشه و هم مایهٔ آبروی پدرش بشه.
دقیقا۴۷روز پس از اعزام، پیکر مطهر این شهید را به روستا میآورند و تشییع میکنند
مردم روستا میگویند: با اینکه پیکر این شهید۲۰ روز تو بیابون رو زمین مونده بود، تو فضای مسیر تشییع جنازه بوی عطری پیچیده بود که همه به هم میگفتن تو عطرزدی؟
#شهید_محمدعلی_پورعلی
تولد: ١٣٣٧/٠١/٠٢
شهادت: ١٣۶۵/٠۴/١٢
@shahid54
هدایت شده از عنایات و کرامات شهدا
34.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از عنایات و کرامات شهدا
#کراماتشهدا
شهیدی که پیکرش بعد از گذشت ۱۶ سال از شهادت سالم بود و با اسید هم از بین نرفت😳
صدام گفته بود این جنازه نباید به این شکل به ایران برود. پیکر پاک محمدرضا را سه ماه در آفتاب گذاشتند تا شناسایی نشود، ولی جسد سالم مانده بود. حتی روی جسد پودر مخصوص تخریب جسد ریختند که خاصیتش این بود که استخوانهای جسد هم از بین میرفت ولی باز هم جسد سالم مانده بود. وقتی گروه تفحص جنازه محمدرضا را دریافت میکردند، سرهنگ عراقی که در آنجا حضور داشته گریه میکرده و گفته: ما چه افرادی را کشتیم.🥺
#شهیدمحمدرضاشفیعی
#یادشهداباصلوات
به جمع ما در کانال معجزات شهدا بپیوندید👇👇👇👇
@shahid54