هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کردید آنها شمارا نزد اباعبدالله یاد میکنند
#شهیدعلےخلیلی
#شب_جمعه
#لیلة_الرغائب
@ShahidAliKhalili
4_5780734442330916360.mp3
5.27M
وقتی قراره این دل خســته
لبـریــز از بـوی خــــدا باشه...
#التماس_دعا
خیلی فکر کردم که از خدا چی بخوام امشب،از صبح دارم فکر میکنم چی بخوام که داداش علی خوب گفتند:
❣تنها راه رسیدن به سعادت بندگی خداست ❣
خدایا بندگی ات را نصیب ما بفرما
@ShahidAliKhalili
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۵۳ انقدر از علی خون رفته بود که شش هفت تا کیسه خون به او
بسم الله الرحمان الرحیم
#ناےسوخته
#قسمت۵۴
از جا بلند شد، بی اختیار به طرف دکتر دوید🏃♀ می خندید ، اشک می ریخت ، می خندید ، اشک می ریخت...😅😭
حال مادر اصلا دست خودش نبود
-نه !خانم خلیلی ! خواهش میکنم😑😥
همه سعی داشتند مادر را کنار ببرند اما دستانی که خداوند به ان ها اجازه ی برگرداندن علی را داده بود برای مادر بوسیدن داشت😍😍😍
مادر دوباره پیشانی پر چین و صورت خسته اش را بر زمین چسباند و در ان لحظه ی زیبا تنها او بود و خدا😍☺️
از حالت لب ها و برق چشمانش می شد فهمید. فکر کنم یاد حرف های علی افتاده بود☺️☺️😍
-مامان پیر شدما! کی برام زن میگیری؟😅
-حیا کن بچه😒 ان شاءالله ۲۳سالت بشه بعد😒
-اُو اَه! تا اون موقع کی زنده است ، کی مرده☹️🙁
- نترس مادر چشم به هم بزنی میشی ۲۳سالت بذار یکم پخته و عاقل بشی😏😉
پشت چشمش را نازک کرد و در حالیکه لبخند ریزی می زد صورتش را ارام و با ناز از پسر برگرداند😌☺️
صدای خنده ی مردانه علی در ذهن مادر پیچید😂😂😍
ادامه دارد....
#شهیدعلےخلیلی
🥀نویسنده :هانیه ناصری
🥀ناشر: انتشارات تقدیر ۱۳۹۵
@shahidAlikhalili
(:🌿'
وسطِدریاهاسوادش'
ابوترابیِنژادش
تمومہعاشقامیدونن
مشھدِو#بابُالجوادش
#التماس_دعای_فراوان
#عیدکم_مبارک
@ShahidAliKhalili
#تلنگر🐚
همه باید طبق قوانین عمل کنند📜
هیچ چیز مجوز این نیست که بگویند(:چون نیروی انتظامی و قوه قضائیه عمل نکردند خودمان وارد میدان شدیم👮♂
نخیر آن روزی که لازم باشد مردم برای حادثه ای خودشان وارد عمل شوند💪رهبری صریحا به آن ها خواهد گفت🍃
#واجب_فراموش_شده🙂✋
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم #ناےسوخته #قسمت۵۴ از جا بلند شد، بی اختیار به طرف دکتر دوید🏃♀ می خندید
بسم الله الرحمان الرحیم
فصل ششم:جوانی
#ناےسوخته
#قسمت۵۵
نه اینکه بی تفاوت باشد، اصلا یکی از دغدغه هایش بود تازه یکی را هم نشان کرده بود:
- هم خانومه ، هم خونواده دار و اصیل☺️
-حجابش چی؟😉
علی مطیع پدر و مادر بود و ان ها این اطاعت را در گفتار و کردار او به وضوح حس می کردند😍😍☺️
این تنها در مورد ازدواج نبود که در انتخاب راه تحصیل و زندگی او و هر چه درتضاد با خواست خانواده بود ☺️😉
-یعنی اصلا نمی خوای بهش فکر کنی؟😄
-ن مامان جون من تصمیم رو گرفتم😉
-من نمیخوام چیزی رو بهت تحمیل کنم . اما ارزوم بود تو رو تو لباس فرم ببینم ، شک ندارم اون لباس برازنده قد و قامت پسر منه☺️☺️
-مادر من😉 شما غصه نخور من با همه ی حرفای شما موافقم ، اما من راهم رو توی حوزه پیدا کردم😊
انگار از همان روزی که اقا پسرش دکمه بالای پیراهنش را بست و موهایش را به یک طرف شانه کرد و امر به معروف و نهی از منکر را شروع کرد☺️😍
ادامه دارد...
#شهیدعلےخلیلی
🥀نویسنده:هانیه ناصری
🥀ناشر:انتشارات تقدیر ۱۳۹۵
@shahidAlikhalili
طلبه شهید علی خلیلی
خیلی فکر کردم که از خدا چی بخوام امشب،از صبح دارم فکر میکنم چی بخوام که داداش علی خوب گفتند: ❣تنها
#نیازمندیها💌
بھ لحاظ روحی الان احتیاج دارم صورتمو رو خنکاۍ
مزار #شھیدخلیلی بذارم:)🌱...
طلبه شهید علی خلیلی
بسم الله الرحمان الرحیم فصل ششم:جوانی #ناےسوخته #قسمت۵۵ نه اینکه بی تفاوت باشد، اصلا یکی از دغ
بسم الله الرحمان الرحیم
#ناےسوخته
#قسمت۵۶
هر چه بود علی در هجده سال زندگی این را ثابت کرده بود. مثلا اینکه وقت روزانه اش را به سه قسمت تقسیم کرده بود😍😍😍😄
۱)ارتباط با خدا☺️😍
۲)ارتباط با مردم
۳)کارهای شخصی خودش و برای هر بخش در هر روز از زندگی اش برنامه ی خاص در نظر می گرفت😍
اهمیت به نماز اول وقت و جماعت هم از اعتقاد و نظم او سرچشمه می گرفت و جایگاه ویژه ی اینها در زندگی برای همه ثابت شده بود☺️😄
"یه شب ماه رمضون خونه ی یکی از بچه ها مهمون بودیم. سمت پیروزی بود😄😋
قرار بود قبل اذان برسیم یه گپی با بچه ها بزنیم، بعد نماز و افطار و ادامه ی کار؛ یه خرده ترافیک بود و دیر شد بچه ها رو کردیم تو ماشین ، من بودم علی اقا با دو تا دیگ از مربی ها😃😅
پنج دقیقه مونده بود به اذان ، چند دقیقه هم تا خونه اون دانش آموز که صدای اذان بلند شد☺️😅
علی اقا گفت: بریم نماز اول وقت و حالا با اون شیطنت های خودش😉
من گفتم خوب نیست افطار تاخیر بندازیم علی جان ما دو دقیقه دیگ می رسیم😊
برای فرار از ترافیک رفتیم تو اتوبان اتوبان قفل شد یه ۴۵دقیقه ای دیر رسیدیم😢😢
اونا افطارو خورده بودن و برنامه هامون بهم ریخت، داشتیم سوار ماشین می شدیم ، زد رو شونه ی من گفت:
حدیث داریم از پیغمبر(ص) که هر کس به نماز اول وقت کاری رو مقدم کند ابتره☺️
گفتم: الان می گی؟
گقت: خواستم اونجا بگم که نشد، تو دهنت بمونه هیچ وقت نماز اول وقت رو عقب نندازی😁☺️
ادامه دارد....
#شهیدعلےخلیلی
🥀نویسنده: هانیه ناصری
🥀ناشر: انتشارات تقدیر۱۳۹۵
@SHahidAliKHalili