روزه ۳ روزه...برای خوردن یک سیب😢
از شهید آوینی پرسیدند:شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟
گفت:یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود؛ هرچه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط واجب نیس خودت را چرا اذیت میکنی؟!جواب نداد...
وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود: خب اقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...!
واقعا ماکجاییم شهدا کجا...؟!
فرق زمین آسمان که می گویند منظورش ما وشهداست...
"شهیدبرزگر"💫
@shahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میدونی چرا میگن” دلت دریا باشه”
وقتی یه سنگو تو دریا میندازی
فقط برای چند ثانیه اونو متلاطم میکنه
و برای همیشه محو میشه
ولی اون سنگ تا ابد ته دل دریا موندگاره
سعی کنیم مثل دریا باشیم…
فراموش کنیم سنگهایی که به دلمون زدن
با اینکه سنگینیشونو برای همیشه توی دلمون حس می کنیم….
قابل توجه دوستان جدید
پستها عصرها بارگزاری میشود...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
مردى در مدينه زندگى میكرد كه
كارش دزدى بود ولى بروز نمیداد
شبها دزدى میكرد
و صبح قيافه ظاهر الصلاحى داشت
نيمه شب از ديوار خانهاى بالا رفت
چهار اتاق خانه پر از اسباب زندگى بود
و زن سى ساله تنهائی هم در آن زندگى میكرد
با خودش گفت: امشب سفره ما دو برابر شد
هم خانه را میبريم و هم صاحبخانه را
در اين فكرها بود كه يكى از آن برقهاى الهى
به او زد و یک لحظه قيامت خود را مرور كرد:
كدام شب هم دزدى كردم
و هم به ناموس مردم دست دراز كردم؟
در قيامت كه فريادرسى نيست اگر خدا
مرا محاكمه كند چه جوابى بدهم؟
با اين فكر از ديوار پائین آمد و گفت:
مولاى من! من هر شب به دزدى رفتم
و مال مردم را بردم
اما امشب تو فكر مرا بردى
با اين حال خيلى به او سخت گذشت
و تا صبح قيافه آن زن در نظرش مجسم میشد
صبح به مسجد آمد
مردم به پيامبر گفتند: يا رسول الله
خانمى با شما كار دارد
پیامبر فرمود تا داخل مسجد بيايد
زن گفت: پدر و مادرم مردهاند خانهاى دارم
با چند اتاق پر از اسباب زندگى
اما شوهرم هم مرده است
ديشب شبحى روى ديوار ديدم
نمیدانم خيالاتى شدهام يا كسى
میخواست دزدى كند
لطفاً درد مرا درمان كنيد
پيامبر ﷺ فرمود: مشكلت چيست؟
گفت: امشب میترسم در آن خانه تنها باشم
اگر كسى زن ندارد مرا براى او عقد كنيد
پيامبر رو به جمعیت كرد و آن دزد را ديد
از او پرسيد: زن دارى؟ گفت: نه
فرمود: پول دارى عروسى كنى؟
زن گفت: آقا پول نمیخواهم
همين طور خوب است
فرمود: آقا اين خانم را میخواهى؟
آمادهاى او را برايت عقد كنم؟
گفت: هر چه شما بفرمائيد
پيامبر عقد را جارى كردند و فرمودند:
معطل نشو دست خانمت را بگير و برو
با هم به منزل رفتند، دزد نگاهى به اتاقها
كرد و در حالی كه چشمانش از گريه سرخ
شده بود گفت: خانم آن دزد ديشبى من بودم
براى رضاى خدا از شما گذشتم
و خدا اينگونه به من مرحمت فرمود
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
🌹فیلم بالا سفارش(وصیت) شهید
گوش کنید
بسم رب الشهدا و الصدیقین
#شهید_مهدی_رهبر_رضا_خانلو
بسیجی گروهان شهید بهشتی
گردان مالک اشتر
متولد ۲ آذر ۱۳۴۷
شهادت ۱۵ مرداد ۱۳۶۶
عملیات نصر ۷ ارتفاعات دوپازا
مزار شهید : بهشت زهرا (سلام الله علیها) ،
قطعه ۲۹_ردیف ۱۲۵_ شماره ۹
#عملیات_نصر_۷ در تاریخ ۱۳۶۶/۵/۱۴ با رمز مبارک یا فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) در محور قلعه دیزه - ارتفاع دوپازا به صورت نیمه گسترده به فرماندهی سپاه انجام گردید.
#وصـیـت_نــامـــه_باصدای_شهید...
فکر کنید من و من هایی که کشته شدیم
در چه راهی کشته شدیم برای چی کشته شدیم؟
🌱هدیه به ارواح طیبه شهدا و امام شهدا
و #شهید_مهدی_رهبر_رضا_خانلو_صلوات🌱
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پادشاه وفقیر....
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
😞خودمان را آماده کنیم...
من شما آنها و .... همه باید جوابگو باشیم....
◀️کم حرف میزد، سه تاپسرش شهید شده بودن، پرسیدم مادرجان چندسالته؟! گفت هزار سال، خندیدم...
در حالیکه صداش میلرزید گفت:
شوخی نمیکنم.
بعدرفتن بچه ها به اندازه ی هزار سال به من سخت گذشت...
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چکار کنم خدا نگاهم کنه
«#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
.
زندگی مانند درست کردن چای🫖 میماند❗️
خودبینی ات را بجوشان✨
نگرانی هایت را تبخیر کن ✅
غم هایت را رقیق کن⚡️
اشتباهاتت را از صافی بگذران✔️
و آن وقت طعم #خوشبختی را بچش❤️
آنچه خداوند میدهد پایانی ندارد
و آنچه آدمی میدهد دوامیندارد
الهی بحق ودعای آقارسوالله...
زندگیتون پرازداده هایخداوندرحمان🤲🏻🌹
💐عیدتون مبارک 😊
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
من هم قاسم میشوم🌱
گریه میکرد و اصرار داشت که به جبهه برود.
پدرش گفت :«تو هنوز بچهای! جبهه هم جای بازی نیست که تو میخواهی بروی.»
حسن گفت :«مگر کربلا قاسم نداشت؟ من هم قاسم میشوم.»
#شهید_حسن_یزدانی
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 سه کیلو بود که، بدنیا اومد
سه کیلو استخونو دادم به خاک...
👤 شاعر : صابر خراسانی
📎 پ.ن فیلم: مراسم تشییع و تدفین
شهدای گمنام در شهرستان بیرجند و فردوس
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
باکلاس صحبت کن:
- نگو:
نوکرم، چاکرم
-در عوض بگو:
ارادتمندم
- نگو:
چیکاره اس؟
- در عوض بگو:
شغلشون چیه؟
- نگو:
خیلی حال کردم
- در عوض بگو:
خیلی لذت بردم
- نگو:
ببخشید که وقتت رو گرفتم!
مرسی
- در عوض بگو:
ممنون که وقتت رو به من دادی
- نگو:
به تو ربطی نداره
- در عوض بگو:
این مسئله شخصیه
- نگو:
چرا انقد اذیت میکنی؟
- در عوض بگو؛
از این کار لذت میبری؟
- نگو:
والا گرفتارم
- در عوض بگو:
تویه فرصت مناسب خدمت میرسم
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا ای ربیع الانام....
ما به امیدبهار دیدارت
به گلستان یادت میرویم
باشد که روز ظهورت پایان پائیز انتظارمان باشد....
یابن الحسن
باز هم پاییز از راه رسید ونیامدی🍁
اما....
یادت نرود این جا کسانی هستند
که به اندازه تمام برگ های پاییز برایت آرزوی خوب دارند.🍂
آرزوی آمدنت...
🍀اللهم عجل لولیک الفرج...
پستها عصرها بارگزاری میشود
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
ﻣﺮﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ،
ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ،
یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ.
ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﮑﻨﺪ
. ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑه خاﻃﺮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩﺵ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ در روز بعد ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ارباب ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ. ﮐﺎﺭﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ تشکر کرد و ﺩﻟﯿﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ.
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩ.
ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑه شدت ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ
ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ...
ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ باز هم ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ و علت این کار را ﺍﺯ ﺍﻭ نپرسید.
ﭘﺲ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺍﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ به همین ﻋﻠﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ،
ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ!
ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﻔﺖ:
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ
ﻫﻤﯿﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ برای ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻨﺎﺭ از حقوقم ﮐﻢ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.
ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻨﺪ ﺭﻭح هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻧﻊ ﻭ ﺭاضی اند ﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ ﺭﻭﺯﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎن ها ﻧﺴﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ
ﺧﺪﺍﯾﺎ!
ﺑﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﺣﻼﻝ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺣﺮﺍﻡ ﺩﻭﺭ ﺳﺎﺯ ﻭ ﺑﺎ ﻓﻀﻞ ﻭ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﻣﺎ ﺭﺍ
ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﮐﻦ.
الهی امین
اللهم عجل لولیک الفرج💜
"شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65
❣خاطرات شهیدبرزگر
📚کتاب ازقفس تاپرواز
🍒قصه آلبالو
محمدعلی کاشان درس می خوند فاصله زیادی هم باماداشت.
یک سال که مرخصی اومد به اصرار مارو باخودش بردقم.
واسه دل بچه ها قبول کردم ومحمد،مادر وبرادراش روهمراه با من و۳تا دخترام برداشت وعازم شدیم ومحض رسیدن رفتیم زیارت کریمه اهل بیت(س)
وقتی برگشتیم محمدگفت:هم خسته ایم هم تشنه.
بریم یه بستنی بخوریم حال بچه هاهم عوض بشه تا زیارت به کامشون شیرین تر بیادوخاطره بشه
یادمه دختر سومم تازه راه می رفت وتوی این سفرهمش بغل عمومحمدش بود.
به بستنی فروشی رسیدیم محمدسفارشهارو دادونشستیم ومشغول خوردن شدیم
که یهومحمدبانگرانی گفت:
زن داداش معصومه نیست؟
بلندشد واطرافو نگاهی انداخت ماهم بانگرانی دنبالش رفتیم
نزدیک این بستنی فروشی یک میوه فروشی بود،دخترم توی این فرصت کوتاه خودشو به یکی ازجعبه های آلبالو رسونده بودو روی پنجه پا آلبالوهارو رصدمیکرد.محمدتادیدگفت وای...امااون فورا یک🍒 دوشاخه رو در دهانش گذاشت وتامحمدطرفش رفت به سرعت برق آلبالو رو قورتش داد وباز باکمال پرویی یک🍒 دیگه رو نشانه گرفت که این دفعه محمد به موقع مچش رو گرفت ونزاشت بیشترازاین ماروشرمنده کنه.
محمدسریع معصومه رو بغل گرفت وارد میوه فروشی شدتا ازصاحب مغازه رضایت بگیره.میوه فروش به دخترم نگاهی کرد وبه محمدگفت:واسه یک🍒 خودتو سرزنش میکنی اخوی؟!حلالش.
وقتی اومدگفتیم :بچه است دیگه توهم روی چه چیزایی حساسی محمدگفت:پَرِکاه هم باشه مالِ مردم حق الناسه اون بچه است نمیفهمه؛ماکه می فهمیم
حق الناس رو اونجابهترحس کردم
چون هرلحظه محمدیک درس بود
تصویربالا شهیدبرزگرمی باشد
"شهیدبرزگر"
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت شهیدی که با گذشت 16 سال از دفنش، با جسمی سالم به وطن بازگشت
( از زبان مادرش.)
بعثیها گفته بودند
این پیکر نبایدسالم برگردد
ولی خواست واراده حق چیزی دیگری رقم زد...اوبرگشت...با پیکری سالم...
🆔@ShahidBarzegar65
👆وصیت شهید صفدر صفی پور
(دستخط شهیدهست)
🌹اینجانب✨ صفدرصفی پور✨ برای تداوم انقلاب به جبهه می روم واگرشهیدشدم بدانیدشهید راه حق وحقیقت هستم.
واگرسینه دشمن راهدف گلوله قراردادم؛پیروز وموفق خواهم شد.
🌹وقتی شهیدشدم جان مرا به فاروج- رشوانلو بفرستید
می خواهم بدنم را در زادگاهم دفن کنندتاخون برادران دیگرم به جوش بیاید برای مبارزه باکفاربسیج شوند...
والسلام علیکم ورحمت الله وبرکاته...
این شهیدعزیز از اهالی روستای رشوانلوی فاروج است که هنوز۱۵سالش (سوم راهنمایی) را تمام نکرده بود از مدرسه راهنمایی فاروج عازم جبهه شد ودر عملیات رمضان در سال ۱۳۶۰مفقود الاثر شد
و اواخر دهه هفتاد پیکر مطهرش به روستا برگشت وطبق سفارش شهید در زادگاهش یعنی رشوانلو پیکرمطهرش ارام گرفت
🌹یادشان گرامی وراهشان پر رهرو باد
کانال رسمی شهیدبرزگر"💫
@ShahidBarzegar65