بزرگواری تعریف میکرد
پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من
شش ماه بعد از وفاتش به دنیا آمدم
در شش سالگی که کمی خواندن و نوشتن
آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم
وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند
مفهومش چیست
«در بزم غم حسین مرا یاد کنید»
بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم
که آیا پدرم حقیقتاً حسینی بوده؟
روزی در سن حدوداً بیست سالگی در کوچه
میرفتم که مردی حدوداً پنجاه ساله که
نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر
حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش
گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست
و گریست !!!
وقتی آرام شد راز گریستن خودش را
برای من اینگونه تعریف کرد
در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه
آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم
و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت
رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم
کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به
نامزدم نشان بده طوری که مادر زن و همسرم
متوجه نشوند
از قضا نامزدم سرویس زیبا و بسیار گرانی
را انتخاب کرد
من که همینطور هاج و واج مانده بودم
که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت:
حسین آقا قربان اسمت با احتساب این
سرویس طلایی که نامزدت برداشت
الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی
که در خانه مان کردی صد تومان است
و سپس به پول آن زمان صد تومان هم
از دخل درآورد و به من داد
من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه
میکردم و در دلم به خودم میگفتم
کدوم بدهی؟ کدوم بنایی؟
من طلبی از حاجی ندارم!!
بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ
بلکه صد تومان خرج عروسیام را هم داد
و مرا آبرومندانه راهی کرد
گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها
شنیدم حاجی عباسعلی در سن ۴۱ سالگی
پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته
آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار
به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم
وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در
موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه
و آنقدر ناله کرد که از حال رفت
وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا
اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق
اینگونه جواب داد
آن روز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم
وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم
شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را
یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی
به در خانه ما آمده و در میزند
من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم
و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا
ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد
و گفت خرج جهاز دخترتان است
حواله آقا امام حسین علیه السلام است
لطفا به دامادتان نگوئید که من دادم !!
تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو
به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار
زیبائی با ما کرده بگونه ای که آن روز پول طلا
و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید
و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم
وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی
از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم
فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای
امام حسین علیهالسلام بر سر میزده
دست نوازش بر سر یتیمان هم میکشیده
همانگونه که در عزا بر سینه میزده
مرهمی به سینه دردمندان هم بوده
و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری
مینداخته هرگز دستش به مال مردم
و بیت المال آلوده نبوده
و یک حسینی راستین بوده است
اَلّلهُمَّ ارزُقنا توفيق خِدمَة الحُسين عليه السلام
فِی الدُّنيا وَالاخرة...
خداراشکرپدرم یک عزادارواقعیست..
هرلقمه بردهان می گذاردفکرش هزار راه می رود...
شب که سربربالین می گذارد...
یادفقرا اورا تاصبح بیدارنگه می دارد...
صبح تاشب تامیتواندقدم در راه خیربرمی دارد...
کاش من هم ماننداومیشدم...
@ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"بهش بگو با من نیاد سفر "
صحبتهای دختر سردار شهید
#حاج_قاسم_سلیمانی
.. با صورتی پـر از اشـک فریـاد زد:
«خدایا! یعنی نمیخواهی دستانم را بگیری؟!»
🌷 مسـعود خـواب عجیبی دیده بود؛ تعـدادی از دوستان شهید او در آسمان نشستهاند و یک صندلی خـالی کنارشان باقی مانده. مسـعود به سمتشان میرود؛ امـا آنهـا فاصـله میگیـرند!.
بـا التمــاس میگـوید: «مـن را هــم ببــرید!»
شهـید افتخاریپور صندلی را نشـان میدهد و میگـوید: «ایـن جایگـاه توست؛ امـا نـه حـالا!
به زودی به مـا ملحـق میشوی.»
🌷 مسعود همیشه میگفت:
«آرزو دارم هنگام شهادت، بدون سر به پیشگاه امام حسین (ع) برسم.»
🌹 ذاکـر بااخـلاص گـردان عمـار لشـکر حضرت رسـول(ص)، درحماسه تنگه ابوقریب با تن زخم خورده، اسیر دشمن می شود و یک سال پس از پایان جنـگ تحمیلی، پیکـر بی سـر او به آغوش میهن باز میگردد.
مزار مطهـر: بهشت زهرا سلام الله علیها
قطعه ۴۰ ردیف ۵۲ شماره ۲۲
«صلـواتی هدیه کنیـم به ارواح مطـهر شهـدا»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خط و نشانی که خدا برای شیطان میکشد👇
به عزّت و جلالم سوگند؛
تا زمانی که بندگانم اهل استغفارند،
تمام گمراهیهای تو را بیاثر کرده و از گناهانشان در میگذرم!
خدایا شکرت بابت نعمت بزرگی بنام استغفار...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این داستان مختص این روزاست...
حرمت گذاشت هر که به پیامبر....
بزرگ شد
⭕️حمله با قمه به یک روحانی در رشت
🔹 حجتالاسلام سید علیاکبر سیدی، امام جماعت پیشکسوت مسجد علیبن ابیطالب (ع) رشت، شب گذشته در اثر ضربات قمه از ناحیه دست مضروب شد.
🔹 ظاهراً این حمله لحظاتی پس از خروج این روحانی از محفل قرآنی مسجد در راه منزل صورت گرفته است.
🔹 شنیدهها حاکی از آن است که ضارب با خودروی متعلق به فرد دیگری ابتدا اقدام به فحاشی به این روحانی نموده و سپس به وسیله قمه، وی را مورد ضرب و جرح قرار داده و موجب مصدومیت دست این روحانی شد.
براساس اظهارات شاهدان، ضارب در حضور همسر این روحانی، به سمت منزلش سنگپراکنی میکند که منجر به شکستن شیشهها و ریختن آن روی ساکنان منزل میشود اما پس از مداخله و ممانعت مردم از صحنه متواری میشود.
✍🏼پینوشت: ۱۰ مردادماه سال جاری نیز حجتالاسلام محمدعلی ادیب، امام جماعت مسجد آقاسید حسین لاهیجان نیز بر اثر ضربات متعدد قمه به شهادت رسیده بود.
هدیه به روح مطهرش صلوات✨🕊
اوهم یک انسان بود؛ رسمش نبود
به کدامین گناه⁉️🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حواست باشه⁉️مراقب باش
سرقت مدرن😱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃افکار منفی🤕
به نظرشما قرآن مظلوم نیست ؟؟
💢نشست توی تاکسی.
دید راننده نوارِ قرآن گذاشته ،گفت:
آقا..! کسی مُرده..؟!
راننده با لبخند تلخی گفت:بله آقا؛
کی؟!...دلِ من و شما.
📎تا وقتی که قرآن
لب طاقچه هامون خاک می خوره
وفقط زینت مجالس عقد و عزا است ،
ما هم در لب پرتگاه تاب می خوریم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خصوصیت انسان موفق
مراقب باش باچه کسی تعامل برقرارمیکنی.
این روزا بزرگترین دغدغه والدین ؛تعامل فرزندانشون با دوستان هست.حق دارین
ولی یک راه حل ؛مشغول کردن نوجوان به کارمفیدی است که علاقه داره.(البته بانظارت خودتون) حتی میتونید براش یک مبلغ ماهیانه در ازای تلاشش بدین تا بجای وقت تلف کردن وارتباط شدید با دوستان تشویق بشه به همکاری باشما...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌زائرمحترم..مشهدالرضا ع
اگر زائر حرم شدی و جای خواب و غذا نداری این پست را ببین و تا می تونید پخش کنید
حرم امام رضا علیه السلام برای همه زائران برنامه ریزی کرده است
25.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به حکمت خدا اعتمادکن زیرا
برایت برنامه بهتری دارد.
لحظات نفسگیر احیای نوزاد شش ماهه توسط عوامل اورژانس اصفهان
الهی هیچ پدرمادری داغ فرزندنبینه؛
خدایا:
به عزیزان فرزند ازدست داده هم صبر
اجر و جبران مصیبت به احسنت ترین وجه ممکن عنایت فرما.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔داستان کشتی گرفتن دوبرادر
و مظلومیتِ امام حسن (علیه السلام) خیلی زیاده...
#فیاض_بخش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🌸▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🌸▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🌸▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🌸▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🌸▧݊⃟⃪࣭۪۪۪۪ۨ🌸
دعا میکنم در آخرین روزهای ماه صفر؛
امام حسینﷺ
خريدار اشکهایتان...
پیامبر مهربانیﷺ
مشکل گشای غمهایتان...
امام حسنﷺ
شفاعت خواهتان...
امام رضاﷺ
ضامن دعاهایتان...
مهدی فاطمه(عج)؛
سایبان دلهایتان باشد...
=====🍃🌸🍃====
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳اِلهی
🌼یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
🌳یا عالی بِحَقِّ علی
🌼یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
🌳یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
🌼یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
❥︎عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزمان
✨تسلیت صاحب عزای روضه ها
🇮🇷ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم.
🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐
👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری میشود
هدیه به امام زمان؛شهدا ؛اموات صلوات.
التماس دعا....
🆔@ShahidBarzegar65
🌸🕊 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️قرار_عاشقی❤️
🎥صلوات خاصه امام رضا(ع)
ای رئوف همیشه خوب، سلام
پیش تو میشود دلم آرام
شد زیارت همیشه نیمه تمام
هرکه رویت ندید، شد ناکام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
سردار شهید حاج قاسم اصغری جانشین گردان تخریب تیپ سیدالشهدا متولد ۱۳۴۲ از شهر قدس تهران کسی که از بدنش برای عبور ازمیدان مین پل ساخت
✴️در شب عمليات عاشوراي 3 هنگامي كه گردان در معبر ميدان مين پشت سيم خاردار قرارگرفت شهيد قاسم اصغري معاون گردان تخريب تيپ وقتي متوجه شد كه انبر سيم چين جا مانده و درگيري در جناحين شروع شد قبل از اينكه دشمن رو به رو هشيار شوند و ما دچار تلفات شويم به فرمانده گردان گفت من روي سيم خاردار ها مي خوابم تا نيروها از روي من عبور كنند وقتي كه با مخالفت برادران روبرو شد بي درنگ خود را به روي سيم خاردار ها انداخت و با فرياد آنها را به نام مقدس بي بي حضرت فاطمه زهرا۷ (س) پس از اتمام عمليات امدادگرها به سراغ او رفتند او را غرق خون بي رمق و بي هوش يافتند و بدنش در اثر نشستن نيش سيم خاردارها سوراخ سوراخ شده بود .
روحشان شاد راهشان پر رهرو باد .🌺
18.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀 برمدارعشق 🍀
💟 بر پادشهِ ملکِ خراسان صلوات
❇️ بر قبلهگهِ مردم ایران صلوات
💟 از گنبـدِ او نـورِ تجلی تـابیـد
❇️ بر روشنی چشمِ غریبان صلوات
🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
اینبار کتیبههای سیاه این حرم خبر از
عزای امامی می دهد که غریب الغرباست. این روزها دلهای زائرانت از این مصیبت سوگوار است.
یاجوادالائمه تسلیت...
فدای چشمان منتظرت بشم ضامن آهو.
ازجهت سلامتی امام زمان عج و نائب برحقش؛
همچنین هدیه به روح شهیدرئیسی وسایرشهداصلوات
"داستان ۳مهمان ویژه"
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید.
به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.»
آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟»
زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه رفته.»
آنها گفتند: « پس ما نمی توانیم وارد شویم منتظر می مانیم.»
عصر وقتی شوهر به خانه برگشت، زن ماجرا را برای او تعریف کرد.
شوهرش به او گفت: « برو به آنها بگو شوهرم آمده، بفرمائید داخل.»
زن بیرون رفت و آنها را به خانه دعوت کرد. آنها گفتند: « ما با هم داخل خانه نمی شویم.»
زن با تعجب پرسید: « چرا!؟»
یکی از پیرمردها به دیگری اشاره کرد و گفت:« نام او ثروت است.» و به پیرمرد دیگر اشاره کرد و گفت:« نام او موفقیت است. و نام من ایمان است، حالا انتخاب کنید که کدام یک از ما وارد خانه شما شویم.»
زن پیش شوهرش برگشت و ماجرا را تعریف کرد. شوهـر گفت:« چه خوب، ثـروت را دعوت کنیم تا خانه مان پر از ثروت شود! » ولی همسرش مخالفت کرد و گفت:« چرا موفقیت را دعوت نکنیم؟»
فرزند خانه که سخنان آنها را می شنید، پیشنهاد کرد:« بگذارید ایمان به خدا را دعوت کنیم تا خانه پر از برکت شود.»
مرد و زن هر دو موافقت کردند. زن بیرون رفت و گفت:« کدام یک از شما ایمان است؟ او مهمان ماست.»
ایمان بلند شد و ثروت و موفقیت هم بلند شدند و دنبال او راه افتادند. زن با تعجب پرسید:« شما دیگر چرا می آیید؟»
پیرمردها با هم گفتند:« اگر شما ثروت یا موفقیت را دعوت می کردید، بقیه نمی آمدند ولی هرجا که ایمان است ثروت و موفقیت هم هست! »
آری...
با ایمان به خدای بخشنده هر آنچه را که
می خواهید می توانید به دست آوردید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🎥داستان زنی که از #امام_رضا پول میگرفت.
چهره امام رضا (ع) را در خواب دیدم و کشیدم
علیرضا ذاکری، طراح و نقاش پیشکسوت: سال۱۳۷۵ درمشهد در مراسمی نسبتا خصوصی از استاد فرشچیان پرسیدم مینیاتوریست ها چهره اهل بیت را با نور یا پوشیه نشان می دهند، شما چهره امام رضا (ع) را از کجا در تابلوی ضامن آهو ترسیم کردید؟
وی پاسخ داد: سال ۵۹ برای عمل قلب به آمریکا رفته بودم. دکترها اصرار داشتند که حتما عمل قلب انجام دهم و چندین نوبت آزمایش گرفتند و من دراین فواصل متوسل بودم به امام هشتم که «آقا کمکم کنید». در آخرین آزمایش دکترها شگفت زده گفتند که شما طی این مدت نزد کدام دکتر دیگر رفته ای؟! هر چه گفتم جایی نرفتم باور نمی کردند و به من گفتند که قلب شما کامل سالم است و نیازی بعمل ندارد. شما درمان شده اید!
پس از این اتفاق در همانجا که برای طولانی مدت در هتل بودم، تصمیم گرفتم تابلوی «ضامن آهو» را بکشم. تابلو ۶ ماه طول کشید. وقتی به قسمت های چهره مبارک حضرت رسید، بدلم افتاد که تمثال ایشان را بکشم.لذا متوسل شدم و همان شب در خواب صورت مبارک حضرت را دیدم و ایشان با مهربانی فرمودند من را ببین و بکش!
وقتی بیدار شدم، چیزی از چهره مبارک حضرت در ذهنم نمانده بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌خدا دوجا به بنده هاش میخنده. .....
🏴گدای کوی رضا شو که این امام رئوف
به سیـنهی احـدی دست رد نخواهد زد
#تلنگرانه....
وقتی آنکس که دوستش داریم
بیمار میشود،
میگوییم امتحان الهی است ...!
ولی هنگامی که شخصی که
دوستش نداریم بیمار میشود،
میگوییم عقوبت الهیست !!
وقتی آنکس که دوستش داریم
دچار مصیبتی میشود،
میگوییم از بس که خوب بود...
و هنگامی که شخصی که دوستش نداریم،
دچار مصیبت میشود،
میگوییم از بس که ظالم بود !!
مراقب باشیم ....!
قضا و قدر الهی را آن طور که پسندمان هست تقسیم نکنیم ...!!
همه ما حامل عیوب زیادی هستیم و
اگر لباسی از سوی خدا، که نامش
سِتْر (پوشش) است نبود،
گردنهای ما از شدت خجالت خم میشد...
پس عیب جویی نکنیم،
در حالی که عیوب زیادی چون خون در رگها در وجودمان جاریست!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️...سوء استفاده.
*سازمان مافیایی گ ت ت
(گداهای تهران و توابع)*
*این گزارش رو ببینید تا هوش از سرتان بپره ......
مراقب باشید
از احساساتتان سو استفاده نکنند*
👌مستندواقعا جالبیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
راز ۸۸۸۸خشت طلا وحوض اسماعیل طلا⁉️
سقاخانه معمولاً ظروف سنگی بزرگی بود که آب آشامیدنی را در آنها میریختند و پیالههایی را با زنجیر به آنها میبستند.
از میان سقاخانههایی که وجود دارد، سقاخانه «اسماعیل طلا» صحن کهنه حرم رضوی یکی از معروفترین و قدیمیترین آنهاست.
سنگ بنای این سقاخانه را نادرشاه افشار گذاشت و یکی از فرماندهان فتحعلیشاه، بهای روکش طلای آن رامهیا کرد.
به دستور نادرشاه افشار،سنگابی یکپارچه ازسنگ مرمردر صحن عتیق نصب شد.این سنگاب را که از جنگ هرات به غنیمت گرفته شده بود،در کنارجوی آبی که ازچشمه گیلاس تا صحن حرم کشیده شده بود،نصب کردندتا مردم برای رفع تشنگی از آب درون آن که سه کُر گنجایش داشت،استفاده کنند.
اسماعیل طلا کیست؟
این سقاخانه سالها بعد،به دست یکی از سرداران فتحعلی شاه با روکشی از طلا تزئین شد.
ماجرا از این قرار بودکه در زمان این شاه قاجار ازطرف يكی ازدولتهای خارجی بستهای به عنوان هديه به دربار رسيد و شاه قصد گشودن آن را كرد.
«اسماعيلخان» كه جزء ملتزمين بود استدعا كرد اين كار در محوطه كاخ به وسيله خدمتگزاران انجام شود،چرا که احتمال سوء قصد را نمیتوان از نظر دور داشت.
اتفاقا هنگام باز كردن،بسته منفجر شد و خساراتی به بار آورد.
فتحعلی شاه با اطلاع از اين امر، دستور داد برای اين دورانديشی، هم وزن سردار اسماعيلخان سكههای طلا به او مرحمت شود. چنين كردند و اسماعيل خان معروف به «زر ريز خان» شد.
او این طلاها را صرف ساختن جایگاه آن سنگاب کرد تا گنبد و پایههای سقاخانه با روکشی از طلا مزین شود.از آن زمان این سقاخانه را به«سقاخانه اسماعیل طلا» میشناسند.
میدانمچہخونهاریختہشد🖇
ڪہمنبمانم،حجابوعفتبمانند...
چہوصیتهانوشتہشد📓🌪
ڪہبہمنبگویندمارفتیماماتو☝️🏼
حواستبہیادگارِمادرتباشد🙂🖤:)
نگذار؎حرمتشرابریزند✋🏻"
پسباافتخارمےپوشمشوباافتخار
مےگویمیادگارزهرارابرسردارم:)😌🌱
#ارث مادری❤️✨•
هدیه به ۱۴معصوم و شهداصلوات✨
از زیارت حرم امام رضا ع که برمی گشتیم.
تا رسیدن به مسافرخانه را قدم میزدیم وگفتگومیکردیم که محمدعلی آهی از دل کشید.
گفتم:چی شده؟
جواب داد:می بینی آدمها کارمان به کجارسیده برای دل خودمان یا امرار معاش پرندگانی را درقفس نگه میداریم.
آنهاهم مثل انسانها حق آزادی دارند
کاش آنهاهم حق انتخاب داشتند.
گفتم: آنها به قفس عادت دارند...
نگاهم کرد وگفت:
پس چرا نگاهش از آسمان لحظه ای گم نمیشودواینقدر بیقراری میکند..
درست مثل من...
که اگرهمه ثروت ؛قدرت وامکانات را دراختیارم بگذارند بازهم انتخابم رهایی ازقفس دنیاست...
گفتم:منظورت چیست؟
✨شهادت✨🕊🕊🕊🕊
خاطرات شهیدمحمدعلی برزگر
📚برگرفته از کتاب ازقفس تاپرواز
روایتگر:دوست وپسرخاله شهید