eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.9هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
6هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حاج قاسم سلیمانی: همه می‌روند فقط خدا می‌ماند قل جاء الحق وزهق الباطل ان الباطل کان زهوقا..... کاش ایمان ماهم‌رنگ وبوی اخلاص واراده توراداشت.... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢تلافی کردن ممنوع،حتی در جنگ ✅در جنگ صفين ، "معاويه" آب را بر روى سپاه امام على عليه السلام بست. سپاهیان امام علی کردند و دشمن را از شريعه عقب راندند. امام علی بعد از فتح شريعه،متوجه شدند كه تعدادى از نيامده اند. از آنها خبر گرفتند ، در پاسخ گفتند: «آنها را در شريعه نگهبان قرار داديم تا همانطورى كه معاويه و سربازانش آب را بر روى ما بستند، ما هم به ، آب را بر روى آنها ببنديم.» امیرالمومنین فرمودند: «به آنها بگوييد هر چه زودتر برگردند و اجازه دهند که سپاه دشمن هم از آب بنوشند؛ آنها در آب بر روی شما ستم کردند، آیا شما هم با تلافی کردن، ستم می کنید؟!» 📚وقعة صفّين ، صفحه ۱۶۵ 📚مروج الذهب، جلد ۲، ص ۳۸۶ 📚الفتوح، جلد ۳، صفحه ۱۱ مولا جان.... خوب شدرفتی وندیدی که چگونه دست پرورده معاویه ازقطره آبی برشش ماهه حسینت دریغ نمود. همیشه پاسخ محبت علی خیانت بود. هرکس جای کوفیان بودکربلا را فرصت جبران محبت می دانست...اماکوفی جماعت نه تنها نمک خورد ونمکدان شکست که نمک بر زخم های دیرین علی واولادش پاشید.... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☑️ 🌡 🥀🕊 شهید مصطفی احمدی روشن مادر مصطفى گریه نمی کرد. همه فکر می کردند از شوک باشد. دکترها به همسرش می گفتند: «کاری کند که به خاطر پسر گریه كند.» چند بار به بهانه روضه (ع) و گریزهایی که مداح به مصیبت مادر می زد، همه گفتند کار تمام شد، بغضش ترکید اما مادر مصطفى یک هفته بود که گریه نمی کرد، باز هم نکرد. معمایی شده بود برای خودش!! مادر مصطفى در تشییع هم که برای مردم صحبت کرد همه گریه کردند. زار زدند. از ته دل سوختند، اما خودش گریه نکرد برخلاف مادرهای دیگر شهید و همین بود تا وقتی که رهبری🧡 خواستند خداحافظی کنند. مادر مصطفى به نجوا و با بغضی که صدا را خشدار می کند گفت: آقا🖤 من تا امروز برای اینکه دشمن از اشک من شاد نشود، گریه نکردم. حالا هم.... که رهبری🧡 فرمودند: چرا؟! نخیر؛ گریه کنید! دشمن غلط می کند و مادر خیالش که راحت شد، اذن را که گرفت، بند سد اشک شکست . "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما شاید نتونیم مشکلات همه رو حل کنیم اما میتونیم به خودمون کمک کنیم تا آدم‌ بهتری باشیم ! و در کنار این موضوع بهتره که وقت و انرژی خودمون رو تلف معاشرت هایی که فقط بهمون حس بد میدن نکنیم چون نمیشه جلوی رفتارهای نادرست دیگران رو گرفت .. اما میتونیم معاشرین مناسب تری انتخاب کنیم و از این یکبار فرصت زندگی کردن بهتر استفاده کنیم "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
💕قدیما یه شاگرد کفاشی بود هر روز میرفت لب رودخونه چرم میشست برای کفش درست کردن. اوستاش هر روز قبل رفتن بهش سیلی میزد میگفت اینو میزنم تا چرم رو آب نبره، یه روز شاگرد داشت می شُست که چرم رو آب برد، با خودش گفت اوستا هر روز به من چَک میزد که آب نبره چرم رو، الان بفهمه قطعا زنده ام نمیذاره، با ترس و لرز رفت و هرجوری بود به اوستاش گفت جریان رو، ولی اوستاش گفت باشه عیب نداره، شاگرد با تعجب پرسید نمیزنیم؟ اوستاش گفت من میزدم که چرم رو آب نبره، الان که آب برده دیگه فایده ای نداره. زندگیم همینه، تمام تلاش‌تون رو بکنید فرصتهاتون رو آب نبره،آزمون و تلنگرهای خدا حکم همون چک رو داره وقتی چرمتون رو آب برد دیگه فایده نداره، حرص ازدست دادن چیزی که گذشته رو نخورید "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65 ‎‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥امروز سالروز ‎اسارت شهید مدافع حرم محسن حججی ... 🔸محسن حججی درچنین روزی اسیر و در روز هجدهم مردادماه سال ۱۳۹۶ سرش توسط تروریست‌ های داعش بریده شد. حاج قاسم سلیمانی در زمان شهادت او گفته بود قسم به حلقوم بريده‌ شهيد حججی زمين را از لوث داعش پاک می‌کنيم. ۴ماه بعد شهید سلیمانی پایان سیطره داعش را اعلام کرد. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فرزند علامه جعفری می‌گوید: با توجه به اینکه سال‌ها علامه در نجف تحصیل کرده بود در هیأت عزاداری نجفی‌های مقیم تهران شرکت می‌کرد این هیات مداح بسیار خوبی داشت به نام هوشنگ ترجمان که استاد دانشگاه نیز بود و از لحاظ هنر شعری تبحر داشت و شعرهایی که در هیأت می‌خواند خودش می‌سرود علامه جعفری‌ به ایشان خیلی علاقه داشت و در این هیأت با شور و علاقه خاصی حضور می‌یافت و من و برادر بزرگم دکتر غلامرضا جعفری را هم با خودش همراه می‌برد این هیأت در دهه اول محرم بعد از ساعت ۱۲ نیمه شب شروع می‌شد و ما در این ایام تا نزدیکی‌های اذان صبح به همراه پدر در هیأت بودیم برادرم دکتر غلامرضا جعفری که در آخرین ساعات عمر علامه جعفری‌ نزد ایشان در بیمارستان بود نقل می‌کند: چون علامه دچار سکته مغزی شده بود و قدرت تکلّم نداشت در آخرین لحظه‌های عمرشان با ایما و اشاره از من می‌خواستند که چیزی را برایشان بیاورم ولی من هر چه تلاش می‌کردم نمی‌فهمیدم که ایشان چه خواسته‌ای دارند! یک پارچه سبزی بود که یکی از دوستان علامه چند ماه قبل از کربلا آورده بود و به ضریح مطهر امام حسین‌ علیه‌السلام متبرک شده بود من متوجه شدم که علامه آن پارچه را می‌خواهند به سرعت از بیمارستان خارج شدم تا آن پارچه را بیاورم، رفت و برگشت حدود یک ساعت طول کشید و من وقتی به بیمارستان رسیدم ایشان تمام کرده بودند و دکترها پارچه سفیدی را به سرش کشیده بودند از اینکه نتوانسته بودم این خواسته استاد را به موقع اجابت کنم خیلی متأثر شدم پارچه سفید را کنار زدم و پارچه متبرک شده را روی صورت علامه گذاشتم در کمال تعجب مشاهد کردم که ایشان چشمانشان را باز کرده و لبخندی زدند و برای ابد چشمان مبارک را بستند 《اَلسَّلامُ عَلَيْک یا اَباعَبداللهِ الْحُسَيْنِ》 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65