3.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روایت یک سرباز :
باید شهید بدیم تا این مملکت🇮🇷 بمونه....
🆔@ShahidBarzegar65
5.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارگرعاشق
ماجرای عشق کارگر مسجد به گوهرشاد،
و معجزهای که نماز در این ماجرا ایجاد کرد!
🆔@ShahidBarzegar65
2.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣هر آدمی جایی از زندگی اش کم می آورَد ،
در محاصره ی شدیدِ سختی ها قرار می گیرد و به حالتِ استیصال می رسد .
تفاوتِ بارزِ آدم ها ، در نحوه ی مواجهه با موقعیت هاست ...
یکی زانویِ غم بغل می گیرد و کمر به شماتت و نفرینِ زمین و زمان می بندد ،
یکی قوی تر از قبل ، می ایستد و بهتر از همیشه می سازد ...
قوی بودن به این معنا نیست که من مشکلی ندارم !
قوی بودن یعنی من به خودم اعتماد دارم ،
یعنی من می توانم در نهایتِ مشکلات هم ، بهترینِ خودم باشم !
همه ی انسان هایِ قدرتمند ، از یک شکستِ عمیق می آیند !
همان جایی که بقیه جا زدند و کنار کشیدند ،
همان جایی که برایِ افرادِ عادی ، پایانِ کار بود ،
آن ها با تمامِ سختی و عذاب ، ایستادند و جنگیدند وباتوکل وتوسل به آنچه می خواستند رسیدند
چنین انسان هایِ جسور و خود ساخته ای ؛
لایقِ بالاترین درجه ی خوشبختی اند ...🍃🍃🍃
باورکن...
خداوندهوای بندگانش رادارد
🆔@ShahidBarzegar65
510K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ازخدامیخام....
🆔@ShahidBarzegar65
491.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انگار نه انگار....
🆔@ShahidBarzegar65
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرار روزانه...
مقام معظم رهبری فرمودند:
بنده حوائج سال خودرا از فاطمیه میگیرم
حتی رزق سال کشور....
فاطمیه رو عاشورایی برگزارکنیم...
ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است
ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد...
"شهیدبرزگر"💫
🆔@ShahidBarzegar65
#داستان بسیار زیبا و خواندنی
ﭘﺮﻓﺴﻮﺭ_ﺣﺴﺎﺑﯽ ﻧﻘﻞ ﻣﯽﮐﻨﺪ:
ﺩﺭ ﺳﺎﻟﻬﺎﯼ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﯼ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ
گذﺭﺍﻧﺪﻥ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺧﺪﻣﺖ ﺳﺮﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺑﻮﺩﻡ.
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﻣﺎﺷﯿﻦ، ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺍﺯ ﺟﺎﺩﻩﺍﯼ
ﻣﯿﮕﺬﺷﺘﯿﻢ، ﮐﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﯾﮏ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﭼﻮﺑﺪﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ
ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﺎ ﻣﯿﺪﻭﯾﺪ!
ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺩﺭﻣﺎﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﺷﻨﺎﺧﺘﻨﺪ.
ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ،
ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﻧﻔﺲ ﻧﻔﺲ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪﺍﯼ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﮔﻔﺖ ﺁﻗﺎﯼ ﺩﮐﺘﺮ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺳﻪ ﺭﻭﺯﻩ ﺑﯿﻤﺎﺭﻩ...
ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﺎ ﺩﺭﺏ ﻋﻘﺐ ماشین ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻧﺸﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺑﯿﻦ ﺭﺍﻩ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺍﺯ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﭘﯿﻤﺎ ﺑﻪ ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻩ
ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﻭ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻣﺮﯾﺾ
ﺍﺳﺖ!!!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺯﯾﺮﭼﺸﻤﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺧﻨﺪﻩای
ﻣﺮﻣﻮﺯﺍﻧﻪ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﯿﻢ: ﭼﻮﭘﻮﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ
ﺑﺮﺳﯿﻢ، ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ ﮐﻼﺱ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ!
ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﺭﺳﯿﺪﯾﻢ ﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﭘﯿﺮﺯﻧﯽ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺑﻮﺩ، ﺩﮐﺘﺮ ﻣﻌﺎﯾﻨﻪ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩﮔﯽ ﺩﺍﺭد.
ﺩﺍﺭﻭ ﻭ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﺩﺍﺩﯾﻢ ﻭ ﯾﮑﺪﻓﻌﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻫﻢ ﺳﺮ ﺯﺩﯾﻢ ﻭ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ.
ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺟﺮﯾﺎﻥ ﮔﺬﺷﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩﯾﻢ.
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﯾﮏ ﺗﻘﺪﯾﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﻃﺮﻑ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺭﯼ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻣﺪﻩ
ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩﯼ، ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺮﺟﺴﺘﻪ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﻠﯽ ﺗﮑﻨﯿﮏ ﺗﻬﺮﺍﻥ را ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻧﻤﻮﺩﻩﺍﯾﺪ، ﺗﺸﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ...!
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ، ﻫﺎﺝ و ﻭﺍﺝ ﻣﺎﻧﺪﯾﻢ، ﻭ ﮔﻔﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺭﺍ ﻣﺎ
ﺩﺭﻣﺎﻥ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ، ﺗﺎ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﻪﻫﺎﯼ ﭼﻮﭘﺎﻥ ﻭ ﻣﻌﺎﻟﺠﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻓﺘﺎد.
ﺑﺎ ﻋﺠﻠﻪ ﺑﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﭘﯿﺮﺯﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ، ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﺩﺭ
ﮐﺪﺍﻡ ﭘﺴﺮﺕ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﭘﺮﻭﻓﺴﻮﺭ ﺍﺳﺖ؟
ﭘﯿﺮﺯﻥ ﮔﻔﺖ ﻫﻤﺎﻧﮑﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﻮﺩ.
ﭘﺴﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﯿﺎﯾﺪ، ﻟﺒﺎﺱ ﭼﻮﭘﺎﻧﯽ ﻣﯿﭙﻮﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﺑﺎﻥ
ﻣﺤﻠﯽ ﺻﺤﺒﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ...
ﻣﻦ ﻭ ﺩﮐﺘﺮ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺷﺪﯾﻢ ﻭ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻋﻬﺪ ﮐﺮﺩﻡ،
ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻢ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﻞ ﻭ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺭﯾﺸﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻨﻢ...!
🆔@ShahidBarzegar65
9.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایتگری آقای حسین کاجی
از کسی که ناپاک به جبهه آمد؛ اما...
#اللهم_ارزقنا_شهادت🌷
🆔@ShahidBarzegar65
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالهابعدازشهادتِ شهیدمحمدعلی برزگر یکی ازبستگان؛درعالم رویا از ایشان می پرسد؟شهادت شما چگونه بود؟شهیدبرزگرلبخندی زدوباگرفتن دست آن شخص ناگاه واردصحنه ومکان وزمان شهادتش شدند.
شهیدبرزگرگفته بود:ما درمنطقه حاج عمران در عملیات کربلای۲؛به فرماندهی شهیدکاوه درتپه سرخ جهادنمودیم.بنده بعنوان آرپیچی زن وخط شکن ویژه شهدا و نوک پیکان حمله انتخاب شدم وعلیرضاشمعدانی هم دستیارم شد. آن شب عملیات حساسی صورت گرفت آب وآذوقه وتوانی برای بچه هانمانده بود.اما چیزی که امیدمان میداد هدف بود.بنده پس ازساعتها درگیری؛ موقع شلیکِ گلولهِ آرپیچی براثرِ ده ها گلوله خمپاره وکاتیوشا ازناحیه پهلو ؛بازو؛و...زخمی و از قله ۲۵۱۹متری حاج عمران به پایین داخل کانالی پرت شدم .
بی حال ؛تشنه و...درلابه لای کوه ذکرمیگفتم وتوان حرکت نداشتم.خون زیادی ازبدنم میرفت.
دو روز وچندساعت تا شهادتم طول کشید.اما شیرین ترین لحظه ؛زمانی بودکه حضرت زهرا (س)را بر بالین خود دیدم.
ثانیه های آخرشهادتم حضرت مادربه دورم مثل پروانه می چرخیدوذکر یا بُنیَّ؛روحی؛بدنی؛صدری و..سرمیدادو میگریست.با نگاه اول ایشان را شناختم.باهرزحمتی که بود
نیم خیزشدم دست برسینه گذاشتم و سلامی عرض نمودم.
حضرت جوابم را باشوق وسوزدل پاسخ دادوسپس همانگونه که از کنارم میگذشت چادرش را برصورتم کشید وچشمانم راباچادر مبارکشان بست وبا ذکر یا ابالفضل(ع) به شهادت رسیدم.
بله شهادت شیرین است.
شهیدبرزگردراین مکان به شهادت رسید ومفقودالاثرشدوپس ازمدتها گمنامی باپیکری سالم وباطراوت تفحص شد.(تنهاپیکرسالم آن روزمعراج )
🕊لحظه شهادت شهیدمحمدعلی برزگر از زبان خودایشان🌷
🆔@ShahidBarzegar65
2.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیت الله العظمی میرزای نایینی، زمانی که روس ها از ناحیه خراسان، ایران را اشغال کردند، توسلاتی به امام عصر(عج) انجام داد که سرانجامِ دوستان شما چگونه خواهد شد؟
ایشان، شب امام زمان(عج) را در خواب زیارت کرد که حضرت(عج) کنار دیواری کج و متزلزل ایستاده اند و هر زمان دیوار بنا می کند تا بیفتد، حضرت(عج) با انگشت اشاره می کنند و دیوار می ایستد.
امام زمان(عج) به میرزا فرمودند: «این دیوار، کشور ایران است، این کشور کج می شود اما خراب نمی شود، ما با انگشت خود ایران را حفظ کرده ایم زیرا ایران، کشوری شیعه و خانه جدم علی بن ابی طالب (ع) است و ما آن را حفظ می کنیم.»
🆔@ShahidBarzegar65
1.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فقط خداست که خوب وبد رو درهممیخره !!
خدایا:
بحق خوبات عاقبت بخیرمون کن
🆔@ShahidBarzegar65