eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
8.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
5.8هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
9.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وَ مَن، قلبم رو به خدایی گره زدم؛ که تو هیچ شرایطی، پشتم رو خالی نکرد🤍✨ .‹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❥︎اللهم عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزمان 🇮🇷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ازاینکه شهید و کانال رو به دوستان خودمعرفی میکنید بی نهایت متشکریم. 🕊دوستان جدید:ضمن خیرمقدم💐 👌پُستها هر ۲۴ساعت یکبار بارگزاری می‌شود هدیه به امام زمان؛شهدا ؛اموات صلوات. التماس دعا.... 🆔@ShahidBarzegar65 🌸🕊 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج 🕊
♦️با هم دعای فرج را برای سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) می‌خوانیم.
داستان... مستطيع شده بود و به مكه رفته بود و برگشته بود و شده بود حاجي و همه به او مي‌گفتند: حاجلي (حاج علي) اما يك دوست قديمي داشت كه مثل قديم باز به او مي‌گفت: كللي (كل علي ـ كربلايي علي). مثل اينكه اصلاً قبول نداشت كه اين بابا حاجي شده! اين بابا هم از آن آدم‌هايي بود كه تشنه عنوان و لقب هستند و دلشان لك زده براي عنوان! حاج علي پيش خودش گفت: بايد كاري بكنم تا رفيقم يادش بماند كه من حاجي شده‌ام به اين جهت يك شب شام مفصلي تهيه ديد و رفيقش را دعوت كرد. بعد از اينكه شام خوردند، نشستند به صحبت كردن و او صحبت را به سفر مكه‌اش كشاند و تا توانست توي كله رفيقش كرد كه حاجي شده! توي راه حجاز يك نفر سرش به كجاوه خورد و شكست و يك همچين دهن وا كرد، آمدند و به من گفتند حاج علي از آن روغن عقربي كه همراهت آورده‌اي به اين پنبه بزن، بعد گذاشتند روي زخم، فردا خوب خوب شد همه گفتند خير ببيني حاج علي كه جان بابا را خريدي. در مدينه منوره كه داشتم زيارت مي‌خواندم يكي از پشت سر صدا زد «حاج علي» من خيال كردم شما هستي برگشتم، ديدم يكي از همسفرهاست، به ياد شما افتادم و نايب‌الزياره بودم. توي كشتي كه بوديم دو نفر دعوايشان شد نزديك بود خون راه بيفتد همه پيش من آمدند كه حاج علي بداد برس كه الان خون راه مي‌افتد. وسط افتادم و آشتي‌شان دادم همسفرها گفتند: خير ببيني حاج علي كه هميشه قدمت خير است. نزديكي‌هاي جده بوديم كه دريا طوفاني شد نزديك بود كشتي غرق شود كه يكي از مسافرها گفت: حاج علي! از آن تربت اعلات يك ذره بينداز توي دريا تا دريا آرام بشود. همين كه تربت را توي دريا انداختم دريا شد مثل حوض خانه‌مان... همه همسفرها گفتند: خدا عوضت بده حاج علي كه جان همه ما را نجات دادي. خلاصه گفت و گفت تا رسيد به در خانه‌شان: همه اهل محل با قرابه‌هاي گلاب آمدند پيشواز و صلوات فرستادند و گفتند حاج علي زيارت قبول... همين كه پايم را گذاشتم توي دالان خانه و مادر بچه‌ها چشمش به من افتاد گفت: واي حاج علي‌جون... همين را گفت و از حال رفت. خلاصه هي حاج علي حاج علي كرد تا قصه سفر مكه‌اش را به آخر رساند وقتي كه خوب حرف‌هاش را زد، ساكت شد تا اثر حرف‌هاش را در رفيقش ببيند، رفيقش هم با تعجب فراوان گفت: عجب سرگذشتي داشتي كل علي؟!😳
خاطره جالب همسر شهید👌🏼 🔻دوست نداشتم خواستگار زیادی برایم بیاید خیلی از دختر‌ها مدلشان این طور است که دوست دارند خواستگار زیاد داشته باشند، اما من برعکس اصلا دوست نداشتم. اینکه بخواهم با مردی کلام به کلام شوم و بعد جواب منفی دهم برایم سخت بود. یادم هست در دوران دانشجویی با یکی از شهدای دانشگاه خودمان در چالوس، ،خیلی ارتباط برقرار کرده بودم و زیاد به او متوسل می‌شدم. یکبار موضوعی برایم پیش آمد و بلافاصله رفتم سر مزار شهید و از او خواستم کمکم کند. گفتم من دوست ندارم خواستگار زیاد برایم بیاید، دوست دارم تنها خواستگارم همان کسی باشد که در قسمتم قرار است با او ازدواج کنم. از خدا هم خواسته بودم کسی را بفرستد در خانه ما که خودش نشانی بدهد همان کسی است که قرار است با هم ازدواج کنیم. مدتی گذشت تا موضوع پیش آمد. من دختر سخت گیری بودم و باورتان نمی‌شود از جلسه اول خواستگاری تا نامزدی یک هفته طول کشید. جالب است که وقتی رفتیم منزلشان متوجه شدم در کوچه‌ای که به نام است زندگی می‌کنند... 🎙(راوی: همسر شهید) 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
18.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پول تو جیبی اربابتم من میدم ... (داستان پول تو جیبی) چادرت را بتکان روزی ما رو بفرست💔 حضرت زهرا (سلام الله علیها)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تفکرکن: وقتی با خانواده ات دور هم جمع شده اید. خیلی ها هستند آرزوی داشتن خانواده را دارند تفکرکن: وقتی داری سرکارت میروی. خیلی ها هستند دربه در بدنبال کار وشغل هستند. تفکرکن: چون تو صحیح و سالم هستی. خیلی ها هستند دارند بخاطر بازگشت سلامتی شان میلیونها خرج میکنند. تفکرکن: چون تو زنده ای و روزی داده میشوی وهنوز فرصت برای جبران زمان داری تفکرکن: چون تو"خدا"را داری و اورا می پرستی و از او طلب کمک میکنی. تفکرکن: چون "تو"خودت هستی. وخیلی ها آرزو دارند که چون "تو" باشند. همیشه فرهنگ تشکروتفکر در گفتار و رفتارت را در محیط زندگی خودت منتشر کن
11.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥خاطره باحال حاج آقا که برای دامادیش رفته بوده کت شلوار بخره😂 ربیع الاول برای همتون سرشار از خير و وبرکت.... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👌حالا که ماه ربیع و ایام شادی وسرورهست گفتم شاید تجربه حاج آقا به کارتون بیاد؛مراقب قیمتهاباشید🥴 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
👌میدونستی⁉️ فلسفه و ریشه کلمه خیاوان (خیابان) در استان اردبیل شهری وجود دارد به نام مشکین شهر که البته نام اصلی این شهر "خیاو" است که در سال ۱۳۱۰ به مشکین شهر تغییر یافته است. در زمان های قدیم عده ای از مردم این شهر به تبریز مهاجرت کرده و در محله ای ساکن شدند که به مناسبت سکونت این عده، به "خیاوان" مشهور شد. یعنی محل سکونت خیاوی ها. شیخ محمدخیاوانی (خیابانی) از اهالی همین محله بود. در زمان حکومت دموکرات ها در تبریز برای اولین بار یکی از محله های تبریز به نام خیاوان (خیابان) آسفالت شد. تا آن زمان هیچ جایی در ایران به آن حجم زیاد آسفالت نشده بود و به این ترتیب"خیاوان " یا خیابان به ایرانیان معرفی شد. از آن به بعد هرجایی در ایران که آسفالت می شد، به آن جا خیاوان یا خیابان می گفتند. خیلی ها فکر می کنند خیابان یک کلمه فارسی است که از دو بخش "خیاب" +" ان " تشکیل شده است در حالی که "خیابان " کلمه ای آذری یا ترکی است.
19.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسیارجالب اما واقعی👌 تنهامسجدی که به دستورمستقیم امام زمان ساخته شد. روزگار غریبی است صاحب الزمان باشی و این همه تنها باشی ظاهرا همه ی ما عاشقیم ولی عاشقانه صدایت نمی کنیم آقا...💔! @ShahidBarzegar65 اللهم عجل لولیک الفرج 🌱 (عاقبت مِلکِ غصب وناراضی)
💠استادریاضی بود! برگشت‌گفت: به‌جایِ‌روزه‌گرفتن، دل‌بدست‌بیاورید. گرسنه‌ای‌روسیرکنید! یکی‌ازبچه‌هابلندشدگفـت: استاد! اگه‌مابه‌جایِ‌معادله‌یِ‌ریاضی، تویِ‌امتحان‌یه‌شـعرخوشگل‌بنویسیم، به‌مانمره‌یِ‌قبولی‌میدی؟!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺مادر شهیدبرزگر: هشتم شهریور۱۳۶۰بود. علی صبح زود از خواب بیدار شد.با اینکه آن زمان در منزل شرایط استحمام با آب گرم را نداشتیم با آب سرد غسل شهادت کرد. بعد به من گفت: «مادر برایم حنا بگذار.» من هم سرش را حنا کردم و برایش به زبان محلیمان شعر می‌خواندم. علی بعد از استحمام خداحافظی کرد و رفت. ظهر بود. می‌خواستم نماز بخوانم که زنگ در به صدا در آمد. پسر کوچکم بود. گفت:علی زخمی شده.» گفتم:نه علی حتما به شهادت رسیده. در آن لحظه خدا صبر عجیبی به من عنایت کرد. اصلا گریه نکردم و آرامش عجیبی داشتم.نمازم را خواندم و به سمت بیمارستان شهید یحیی ‌نژاد رفتم. زمانی که به بیمارستان رسیدم و خودم را معرفی کردم مرا بالای سر جنازه علی بردند. تمام صورتش پر خون بود. ۸گلوله به بدنش اصابت کرده بود که ۶گلوله به قلبش و ۲ گلوله دیگر به بازو و کلیه‌هایش اصابت کرده بود. با اینکه بخاطر از دست دادنش ناراحت بودم؛ اما گفتم:آفرین به تو پسر، آفرین، خدا از تو راضی باشد. منافقین هیچگاه آسوده نخواهند بود چرا که دستشان به خون فرزندان ما آغشته است و این خون گریبان آن‌ها را خواهد گرفت. برزگر دقت کنید.این شهیدبزرگوار تشابه اسم وفامیلی با شهیدمحمدعلی برزگردارند. اشتباه نکنید. ما طبق وظیفه هر روز از دوشهیدخاطره میزاریم.دیشب نوبت شهیدعلی برزگر بود. اگر تاریخ شهادت شهیدمحمدعلی و علی برزگر روباهم مقایسه کنید متوجه میشین.