eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
14.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
8.8هزار ویدیو
2 فایل
صاحبِ کتاب از قفس تا پرواز(شهید محمدعلی برزگر): ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 کانال شهیدبرزگر https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
15.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سوال روز دهم نهضت زندگی با آیه ها 🔸جوایز: 1️⃣ در پایان هر روز به قید قرعه 5 نفر از کسانی که پاسخ صحیح دادند برگزیده خواهند شد و کارت هدیه به مبلغ 5 میلیون ریال در پایان ماه مبارک در مراسمی اهدا خواهد شد. 2️⃣ در پایان ماه مبارک رمضان از بین کل افرادی که جواب صحیح ارسال کرده اند به قید قرعه کمک هزینه سفر به کربلای معلی اهدا خواهد شد. 🔻 مهم مهم مهم 👈 این مسابقه ويژه استان خراسان شمالی است 👈 هم استانی های عزیز می توانند پاسخ صحیح را به سامانه پیامکی ۳۰۰۰۵۲۱۳ ارسال نمایند. ☘️☘️☘️☘️☘️ 🔴 برای پیوستن به کانال رسمی اداره تبلیغات اسلامی در پیام رسان ایتا بر روی لینک زیر کلیک نمایید: 👇👇👇 کانال ما در ایتا: https://eitaa.com/tablighateslamifaroj مرکز رسانه و اطلاع رسانی اداره تبلیغات‌ اسلامی شهرستان فاروج♨️ 🌿🌿🌿🌿🌿
2.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سه چیز شیطان را وارد خانه میکند ... ۱_وجود ظرفهای کثیف درخانه ۲_تارعنکبوت درخانه ۳_خانه ای که درآن دعوا و جدل است https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12837
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊خاطرات شهدا...🌹 در تلفنم، نام همسرم را با عنوان ذخیره کرده بودم. یک روز اتفاقی آن را دید و درباره علتش سوال کرد! به ایشان گفتم: آنقدر جوانمردی و اخلاق در شما می‌بینم و عشق شهادت داری که برای من شهید زنده ای قبل از رفتنش برای آخرین بار صدایم زد و گفت: شماره اش را بگیرم وقتی این کار را کردم، دیدم شماره مرا با عنوان "شریک جهادم و مسافر بهشت" ذخیره کرده بود گفت: از اول زندگی شریک هم بوده ایم و تا آخر خواهیم بود و فکر نکنی دوری از شما برایم آسان است اما من با ارزش ترین دارایی ام را به خدا می‌سپارم و می‌روم. آنقدر مرا با خانواده شهدا انس داده بود که آمادگی پذیرفتن شهادت ایشان را داشتم شام غریبان امام حسین علیه‌السلام بود که در خیمه محله مان شمع روشن کردیم ایشان به من گفت دعا کنم تا بی بی زینب قبولش کند من هم وقتی شمع روشن می‌کردم، دعا کردم اگر قسمت همسرم شهادت بود، من نیز به شهدا خدمت کنم و منزلم را بیت الشهدا قرار دهم شهید راوی همسر شهید https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12839
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان🔸تصادف کردیم از لای آهن پاره ها سالم در اومدیم✅ 👌این داستان برای همه شماجالبه میدونی رازش چیه؟ رازش اینجاست👇👇👇
📣📣📣مژده مژده📣📣📣 🔴🔴حرز کبیر امام جواد علیه السلام با نازلترین قیمت🔴🔴 🦌روپوست آهو🦌همراه کیف گردنی👌 🟠کتابت شده توسط استاد مجرب.🟠 🟡قیمت:هرعدد۱۵۰۰۰۰تومن🟡 🟢اثر فوق العاده وتاثیر گذارو پربرکت🟢 ⭐دفع سحر وجادو ⭐دفع چشم زخم ⭐بخت گشایی ⭐ایجاد محبت بین زن وشوهر ⭐بهبود وشفای مریض ⭐افزایش رزق و روزی 🌟دفع استرس وپریشانی 🌟محفوظ ماندن از خطرات وبلا های طبیعی ✅ارتقای شغلی ✅تسهیل در آموزش 🔴آیدی جهت سفارش👇👇👇 @Shifteganemahdiy 🔵آیدی کانال حرز جوادالائمه: @hrzejavadolaemeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام برهمه شما خوبان همیشه همراه ✨قرار روزانه... 💌اللهم عجل لولیک الفرج. هدیه به اهلبیت (ع) سلامتی وتعجیل درفرج امام زمان (عج) امام وشهدا؛شهیدبرزگر.. ۸صلوات محبت کنید... رفقا:حتما دعای فرج امام زمان عج (الهی عظم البلاء و...) روهم شده یکبار در روز بخونید. ذکرِ تعجیلِ فرج؛ رمزِ نجاتِ بشر است ما بر آنیم که این ذکر جهانی گردد... 🆔@ShahidBarzegar65 ازتبلیغات دور ازشان کانال معذوریم.
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت  فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند .  پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!   وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .  فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (ع) به اشتراک بگذارید... https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12840
21.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفحص شهیدبرزگر...✨ خاطره شنیدنی شهیدمحمدعلی برزگر... این کلیپهای جذاب؛ جدیدترین؛ کلیپ شهدایی هست که تاحالا هیچ کجامنتشرنشده.... ولی حلالتون....☺️اجازه گرفتیم کپی کنیدحتی برای کانال دارها✅ ✨راوی: همرزم شهید[آقای حسین پوران]
🔹خاطره🍃 نمي‌گذاشت‌ ساكش‌ را ببندم‌. مراعات‌ مي‌كرد. بالاخره‌ يك‌ بار بستم‌. دعا گذاشتم‌ توي‌ ساكش‌. يك‌ بسته‌ تخمه‌ كه‌ بعد شهادتش‌ باز نشده‌،با ساك‌ برايم‌ آوردند. يك‌ جفت‌ جوراب‌ هم‌ گذاشتم‌. ازشان‌ خوشش‌آمد. گفتم‌ «مي‌خواي‌ دو، سه‌ جفت‌ ديگه‌ برات‌ بخرم‌؟» گفت‌ «بذار اين‌ها پاره‌ بشن‌، بعد.» همان‌ جوراب‌ها پاش‌ بود، وقتي‌ جنازه‌اش‌ برگشت💔🌷 🎙راوی: همسر شهید 🌷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12847 ۲۲اسفندروزبزرگداشت شهداگرامی باد🩸
9.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ماجرای شنیدنی نامه رزمنده مدافع حرم به امام رضا(ع) از زبان حجه اللاسلام سید حسین آقامیری ‌ رزمنده ای که حتی یک بار هم حرم امام رضا(ع) نرفته بود اما امام رضا نامه شهادت این رزمنده را امضا کرد. (علیه السلام) 🇮🇷🇮🇷🌷🌷🇮🇷🇮🇷 https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12849
....🍎 سلام... .افتخارمیکنم مهمون شهیدم ۳ماه پیش باکانال شما آشناشدم. مشکل ما خیلی ناجوربود... پسری دارم که هم سالمه هم صالحه؛ هم شغل آبرومند[کفاشی] داره؛ هم ازنظر اخلاق ورفتار موردتاییدمحل است. پسرم ۴۲سال سن داره از ۲۵سالگیش خواستگاری میریم اما نمیدونم چرا هردفعه یک مانع بوجودمیامد ونمیشد...حتی یکیش قرار عقدهم گذاشتیم ولی متاسفانه نشد. هرجا که روزنه امید داشتم متوسل شدم اما انگار کلیدحاجتم دست شهیدبرزگربود. وقتی واردکانالش شدم دیدم نوشته شهیدنذرسیب.منم چله زیارت عاشورا رو شروع کردم...تقریبا دوهفته ای میگذشت که یکی ازفامیل دختری رو به ماپیشنهاد داد؛ گفتم تا چله عاشورا تموم نشده من نمیام...میخوام شهیدرو باخودم ببرم آخه خدا به شهدا نه نمیگه.... چله تموم شد....به منزل دخترخانم زنگ زدم؛ فرداشب رفتیم خواستگاری. دختری نجیب؛ کدبانو؛ معلم؛ظاهر وباطنی که تاحالا طی این چندسال ندیده بودم. پسرم گفت: مامان فکرکنم اشتباه اومدیم😂 گفتم: من واسطه فرستادم نه نمیگن. همینطورم شد. دوروز بعد مادر دخترخانم تاریخ تعیین کردند و رفتیم برای مقدمات عقد. همه چیز عالی پیش رفت؛ ماه شعبان ؛ روز میلاد آقاعلی اکبر ع پسرم با عروس گلم [فاطمه جان] عقد کردند؛ باورم نمیشد. بهتر ازاون چیزی که فکرشو میکردیم نصیب پسرم شد وهمه اینها رو فقط وفقط و فقط از وساطت شهیدمحمدعلی برزگر میدونم وبس. چهل روز زیارت عاشورا رو خوندم سیب‌ها رو هم هدیه کردم به خانواده ای که مریض داشتند. ممنون که به داد دلم رسیدی ممنون واسطه شدی آبرو گذاشتی برامون. 🌷 برزگر 🕊 🌷 🕊 به دادا محمدعلی 🍀تقاضای کرامات شهیدرو زیادداشتیم تقدیم شما همراهان بزرگوار https://eitaa.com/ShahidBarzegar65/12850