eitaa logo
کانال شهید محمدعلی برزگر
9.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
6.5هزار ویدیو
1 فایل
ارتباط و سفارش کتاب از قفس تا پرواز (زندگینامه شهید محمدعلی برزگر): @ShahidBarzgar ولادت:۵'۳'۱۳۴۵ شهادت ومفقودیت:۱۰'۶'۱۳۶۵ عملیات:کربلای۲ فرمانده:شهیدکاوه منطقه شهادت:حاج عمران عراق تبلیغات شما👇 @Mahya6470 لینک کانال https://eitaa.com/24375683/10791
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ از درختان جنگل پرسیدم چرا شما با این عظمت از تکه آهنی بنام تبر میترسید؟ گفتند:رنجش ما از تبر نیست،از دسته ی آنست که از جنس خودمان است.☘ 🌸نــــــــــتــــــــــــیــــــــــــجـــــــه اینکه ما خیلی وقتها بیشترین ضربه رو از کسانی میخوریم که بیشترین خوبی رو بهشون کردیم این یعنی سعی کنیم کسی رو از خوبی کردن به خودمون پشیمون نکنیم😊🙃 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهیدی که درسالروز شهادت امام حسن عسگری علیه السلام آسمانی شد معلمی، مهری است که از روز ازل با گل آدمی سرشته شد تا مردم از ظلمات جهل به نور دانایی رهنمون شوند. یاد و خاطره معلمان شهید سرزمینمان که با قلم و عملشان رسم زندگی رابه فرزندانمان آموختند یادشهیدمدافع حرم مجید عسگری معلم دلسوز و فداکار را گرامی میداریم شهید مجید عسگری جمكرانی از معلمان هنرستان شهدای چهارمردان قم در رشته رایانه، طلبه حوزه علمیه و از خادمان افتخاری حرم مطهر حضرت معصومه(س) و مسجد مقدس جمكران، عضو بسیج آموزش و پرورش و عضو داوطلبان و امدادگران جمعیت هلال احمر بود. این شهید بزرگوار در مردادماه سال 1353 در شهر مقدس قم متولد شد و در جریان آزادسازی شهر بوكمال از آخرین پایگاه های داعش در سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و 3 فرزند از این شهید به یادگار مانده است؛ شهید عسگری 8 سال سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم را داشت. شهید عسگری جمكرانی در ششم آذرماه سال 1396 در سالروز شهادت امام حسن عسكری(ع) به شهادت رسید شهید مدافع حرم🕊🌹 "شهیدبرزگر"💫 @shahidBarzegar65
10.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ تکان دهنده بارها ارزش دیدن داره... شایدخیلیامون نمیدونیم... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
نانوایی شلوغ بود و چوپان، مدام این ‌پا و آن ‌پا می‌کرد.... نانوا به او گفت : چرا اینقدر نگرانی؟ گفت: گوسفندانم را رها کرده‌ام و آمده‌ام نان بخرم، می‌ترسم گرگ‌ها شکمشان را پاره کنند! نانوا گفت : چرا گوسفندانت را به خدا نسپرده‌ای؟ چوپان گفت : سپرده‌ام...، اما او خدای «گرگها» هم هست👌🏻 "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای دیدن تو هیچ کاری نکردم...😢 شرمنده ام....مولاجان... "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
📚۷چیزاست که خداوند از آنها نفرت دارد: 🍁نگاهی که متکبرانه به دیگران می نگرد 🍁زبانی که به دروغ می چرخد 🍁دستهایی که خون بی گناه می ریزند 🍁فکری که نقشه های پلیدمیکشد 🍁پاهایی که برای بدی کردن می شتابند 🍁شاهدی که دروغ می‌گوید 🍁شخصی که میان دوستان تفرقه می اندازد. "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آورده‌اند یکی از علما چهل شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان عج را زیارت کند تمام روزها روزه بود در حال اعتکاف از خلق الله بریده بود صبح به صیام و شب به قیام زاری و تضرع به حضرت حجت عج شب سی و ششم ندای در خود شنید که میگفت فلانی ساعت شش بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر عالم می‌گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه‌های بازار از پی دکان فلان می‌گشتم گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان میداد قصد فروش آن را داشت به هر مسگری نشان میداد وزن می‌کرد و می‌گفت به ۴ ریال و ۲۰ شاهی پیرزن می‌گفت نمیشه ۶ ریال بخرید؟ مسگران می‌گفتند خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی‌صرفد پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می‌چرخید، همه همین قیمت را می‌دادند پیرزن می‌گفت نمیشه ۶ ریال بخرید؟ تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود مسگر به کار خود مشغول بود پیرزن گفت این دیگ را برای فروش آورده‌ام به ۶ ریال می‌فروشم خرید دارید؟ مسگر پرسید چرا به ۶ ریال؟ پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می‌شود مسگر پیر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است حیف است بفروشی اما اگر اصرار داری بفروشی من آن را به ۲۵ ریال می‌خرم پیر زن گفت: عمو مرا مسخره می‌کنی؟! مسگر گفت: ابداً بعد دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت پیرزن که شدیداً متعجب شده بود دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد عالم می‌گوید: من که ناظر ماجرا بودم و وقت ملاقات را فراموشم شده بود در دکان مسگر خزیدم و گفتم عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی؟! اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از ۴ ریال و ۲۰ شاهی ندادند آنگاه تو به ۲۵ ریال میخری؟! مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد من دیگ نخریدم عالم می‌گفت: از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که شخصی با صدای بلند صدایم زد و گفت: فلانی کسی با چله گرفتن به زیارت ما نخواهد آمد دست افتاده ای را بگیر و بلند کن ما به زیارت تو خواهیم آمد "شهیدبرزگر"💫 @ShahidBarzegar65
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا